فـرود آمدن موفـقانه و آرام سفـینه کیهانی لـونای نهم اتحاد جماهر شوروی به کرهی ماه بیش از آنچه برای تخنیک دانان ارزش علمی دارد، برای ما از نگاه دین در خور دقت و مطالعه است.
بررسیهای دقیق پیرامون نظریات عدهای از عالم نمایان مذهبی مبنی بر چگونگی وضع نـــظــام شمسی میرساند که دین تا کجاها دستخوش تئوریهای ناواقع بینانهی گروهی خود خــواه و متـسامــح گردیده و تا چه اندازه روح آن قربانی سهلانگاریهای آمیخته با تعصب و کین شده است.
این تـودهی متعالـم از غـــیر تشخیص نصبالـعین واقعــی دیـن و درک مفـاهیم قرآنی بسائـقهی حـس ماجراجویی و بهمنظور حفظ و صیانت موقف اجتماعی، تسلیم بلا قید و شرط حکمت یونان گردیده با کمال بی باکی بر تئوریهای آن رنگ دیـن و مـذهب را ریختهاند و برای قبولاندن و تزریق آن در افکارعامه از استخدام نابخردانهی روایات بیاساس و نا مستندی کار گرفتهاند.
حکمای یونان آسمانها را بهصورت طبقاتی یکی بالای دیگر پنداشته و هر کدام را مرکـوز و متعلـق به فلک مخصوصی دانسته و حکم کردهاند که افلاک اصولاً قـابل درک و تسخیر نیستند و بـدین اساس دست یافتن به سیارات، منجمله کرهی ماه محال و ناممکن میباشد. ایـن پـندار میان ایـن عـدهی علـما شکل یک رکن اساسی دین را بهخود گرفت و این آقایون نا مآل اندیش بدون آنکه بااندیشند اینگونه مسایـل چه وابستگی به دیـن دارد، پیرامـون آن به لـفاظی پـرداخـته با جـوشوخـروش آزمـندانــه در نـشر و اشاعـهی آن بهحـیث یکـی ازمــسایل مـذهـبی اهـتمام ورزیـده انــد، تا آنجا که عدهای از افـراطـیون، عـقـیده بـر ضد این تئوری را الحــاد و گناه غیرقابل عـفو وانـمود کـرده بیرحـمانه از سنگر دین آنچه از تکفیر و ناسزا میخواستند بر حقیقت پژوهان شلیک میکردند و چون سد محکمی به بـزرگـی کوه در مسیر ساینس و تکـنالوژی واقـع شده، برای هیچکس مجال پژوهش و تحقیق را در این مورد نمیدادند و چه بسا شخصیتهای علمی و نوابغـی مانند بوعـلی، ابـن تیمیه، رازی و… که قربانی این ذهنیتهای خرافی ومنافی زمزمهی اسلامی گردیدهاند.
تأثیر و گـردن نهـادن افکار عـمومی در پیشگاه ایـن تلقینات واهی و میان تهی، بهترین حربهای بود که طی قـرون متـمادی در بـرابـر اندیـشههـای عــرفانی و کاوشهای علمی بهکاربرده میشد که تاریخ مشحون از همچو رویـدادها بوده، خـامپنداران متحجر همیشه از خـواب غـفلت دیگـران سود جسته درپـناه دیـن و مـذهـب سرسخـتانه کـوشیدهانـد تا افــرادی را که داعـیهی خرد و دانش دارند ازمیان بـردارند، سعی کردهانـد تا از راه بر انگیختن احساسات عـمومی شعلهی تابناک علم و دانش را که غــذای اساسی دین است، خامـوش سازند. مگـر از آنجا که جهـل و بـیدانشی در تحــمیق عمومی رول عمده داشته و خوشبختانه در عصریکه ما در آن حیات بسرمیبریم، آفتاب دانـش بشر به نصفالنهار خود رسـیده و گلیم جهــالت بـرچیده شده است، پدیـدههـای پیهم عـلمی یکـی بعد دیگـری بر تئوریهای بـیاساس کـهنه پــــرسـتان خـط بطـلان کشـیده، مشت آنـها را بـاز و خبطـههای شـان را آشکار میسازد. چنانکه از جــمله یکی هـم کشف اسرار منـظومهی شمسی و دست یافتن بشر بر کرهی ماه است که حلقههای تخیلی حکمت یونان و یا بهعبارهی دیگر عقاید اسلامی (گونهی تفکریونانی) ر از هم پاشیده، پیروزمندانه بر کرسی قبول همگانی نشسته است.
شکست طلسم خـرافات در پهــلوی منافــع بیشمار، باری اگــر تحقیق بهعــمل نیایـد وچهــرهی واقعـی اسلام نشان داده نشود، زیانهای معنوی هــم در بــردارد و آن عبارت از ایـجاد سـؤتفاهــم و اندرشدن مسلمانان سـاده لـوح بیک اضطراب عـقــیده وی بعضی بـردیـن میباشد چه قـبول کــردن فرضیهی عــدم امکان تسخیرسـیارات بحیث یـک اصل مسلم دیـنی ورسوخ این عــقیده درژرفای روان آنها ولگد مال شدن آن زیـرپای ستوران ساینس و تکـنولـوژی، شکـی نیست که آنها را دچار یک سؤظن شدید ساخته از پیـمانهی گـرایـش شان بکاهـد و رفـته رفـته خـوشبینی شـان را به بــدبینی و انزجـار عمیقی مبدل کند و درختی را که این آقـایون قشری آبیاری کـردهاند، ثمری زهــرآگین بــهبارآ ورد و جهـانی را مسموم سازد.
اینجــاست که بایست برای رفـع ایـن اشـتباه مسایلی را که شالــودهی دیــن را تشکیل میدهند اجمالاً مورد بررسی قرارداده از خود بپرسیم که اینگونه مسایل چه ارتباطی با دین دارند؟
آیـهی مـبارکه «یسئلونک عن الاهله قل هی مواقیت للناس» وشأن نزول آن واضح میسازد که دین دارای اهــداف مخصوص وشخصی بـوده جــزئیتـریـن بستگی به همچو مسایل ندارد. زیرا اگر سروکاری به این موضوعات میداشت، سئوال کنندهگان هرگز مورد عتاب قرار نگرفته برعکس تقدیر میشدند، چه کنجکاوی در اطراف مسایل مذهبی از سرامد خصال ونمونهی کامل دیانت شعاری بهشمار میرود و خیلی هم شگفتآور است اینکه شخص دیانت شعاری نکوهش شود.
حـدیـث شریف« انتـم اعـلم بامـورالـدنیا » این ادعا را تأئید و میرساند که میان دین و این قبیل مسایل مرام شخصی موجود میباشد و هیچگونه هماهنگی بین این دو وجود ندارد.
اکـنون بـیائیـم سر ایـن مطلب که دیـن چیست؟ چه میخواهد؟ و ارکانیکه اسکلیت آنرا تشکیل میدهند کدامها اند؟
دیـن بنابـر تعـریف اهل کلام«عـلمای عـقایـد» پرنسیپی است آسمانی که خردمندان را با ایدههای مقــدسشان سوق میدهـد و هـدف دیـن طـوری کـه به هـمگان معـلوم است، تـأمین مصالح فــــردی و اجتماعی و تحکیم روابط بشر بخدا وهمدیگر میباشد.
رکـنهای اساسـی دیـن چـنانکه در کـتب دیـنی مـشاهـده میشود، آنهــایــی اند که قرآن پیروانش را به پــذیرفتن آنها بحیث معـتقدات دیـن تکلیف و مستنکیفین را مورد عتاب قرار داده است که بهصورت اجـمال میتوان از ایـمان بخـدا، فـرشتگان، کتب آسمانی، پیغمبران، روز آخرت و تقدیر بخیر و شر از جانب خدا نامبرد.
ارکان پنجگانهی اسلام که عبارت از گواهی به یگانگی خدا و رسالت محمد(ص)، روزه، نماز، حج وذکات میباشـند و اشکال مختلف عبـادت عـملی و نـظری، مالـی و بـدنـی تشکیل میدهند، هرکدام از معـتقدات بـوده ایـمان به آن نیز بهنوبهی خود ضروری است. زیرا طوری که در تعریف ارکان دین اشاره کـردیـم، قـــرآن در چنـدین جا مسلمانان را به آنها مکلف نموده اعتقاد و تعمیل آنها را در امداد سعادت و خوشبختی وانمود کرده است، که به همگان معلوم بوده نیازی به تفصیل نیست. حالا باید دیـد که چه وجه مشـترکـی میـان دیـن ومنـظومهی شمسی مـوجـود است و قـضاوت نمود که آیا این متعالـمین گرامی به نـفع دین خــدمت کـــردهاند یا چطور؟ البته استنتاج را بهخود مطالعین محترم واگذار میشویم. موضوع دیگری که موجبات خبط عدهی زیادی را فراهم کرده و اساساً معلوم نیست تا کـجاهـا حقیقـت دارد هـمانا مــوضوع شـق قمراست که سالیان درازی هسته سخن پردازیهای علما بوده، آب و تابی به آن دادهاند و او را بحیث معجزه رسول در زمرهی معتقدات پذیرفتهند وسؤ تـفاهـمی که درینمورد دامنگیر شـده است درست از آیهی مبارک« اقتربت الساعته وانشق القمر» نشأت کرده است.
مگـر نـگارنـده نـظربه بـداهــت مـوضوع وقـت خــوانندگان ارجـمند را ضایع نساخته از غیر اینکه پـیرامـون ترجمهی این آیه و مفهوم واقعی اعجاز و اینکه اعجازدارای چه شکلی میباشد؟ فرق عادت یعـنی چـه؟ ومراد از آن کدام است؟ عـادت اله است یا عادت الناس؟… به پیچیم، ضمن تبریک این موفقیت بزرگ کیهانی به پیشگاه بشریت بهگذارش فوق اکتفا میکنم.