در این نوشتار کوشش میشود در همراهی “عبدالرحمن کواکبی” نویسنده کتاب [ طبایع الاستبداد ] به سراغ مستبد غائب از حضور و علم ستیز ” ملاهیبتالله ” رفته و سیاستهای علم ستیزانه این گروه به بررسی بگیریم.
در نخست بخاطر ابهام زدایی از واژه “استبداد” و علل “استبداد” برمبنای دیدگاه “کواکبی” اشارات مختصر صورت میگیرد.
در تعریف استبداد عبدالرحمن کواکبی گفته است: ” استبداد آنست که شخص در کاری که شایسته مشورت است به رای خود اکتفا نمایدد و در اصطلاح استبداد را صفت حکمرانی مطلقالعنانی دانسته است، که شخص حاکم بدون ترس و حسابدهی در امورات شهروندان خود دخل و تصرف مینماید و یا اینکه استبداد را تصرف کردن یک نفر یا جمعی است در حقی ملت و مردم، بدون ترس و بیم. یعنی اینکه هر حاکمی زمانی خود را از مواخذه و حسابدهی ملت بی نیاز دانست، جامعه لباس استبداد بر تن کرده است.”
کواکبی دو ویژگی را سبب کشاندن جامعه به استبداد و خیال راحتی شخص مستبد در امر حکمرانیاش دانسته است:
یکی، ملت نادان و ناآگاه و بی خبر از علوم و دوم را در اختیار داشتن لشکر سلاح بدست و خالی ذهن و تهی از فکر.
منشأ استبداد را نیز آن دانسته است که مستبد خود را مکلف نمیداند تا تصرفات و اعمال و کردارش را مطابق به قانون و خواست عمومی مردم، مطابق سازد و اما چرا شخص مستبد با شمشیر آخته به سراغ علوم میرود و یا اینکه سر سازگاری با علم ندارد؟
“کواکبی” نسبت شخص مستبد را با شهرواندن و یا مردم تحت سلطهی حکمرانیاش، شبیه به شخص خیانتکاری میداند که وصی یا سرپرست یتیمها باشد. و مادامی که یتیمها به سن رشد و کمال عقلی نرسند، وصی در مال و اموال شان مطابق به امیال شخصیاش دخل و تصرف مینماید. یعنی اینکه مصلحت وصی خائن میطلبد تا یتیمها هیچگاهی به سن رشد و بلوغ نرسند. همینطور مصلحت و غرض حاکم مستبد نیست تا مردم و شهروندان کشورش به علم نور منور گردند.
و تا زمانی رعیت تحت سلطهی مستبد، احمق و با لباس جهل آمیخته و در تاریکیهای گمراه کننده صحرای نادانی سرگردان و حیران نباشند، برده ساختن، در بند کشاندن و ستمکاری بر آنان سهل نمیشود و مجالی به دوام حاکمیت استبدادی داده نمیشود. چون خاصیت علم واضح کننده خیر و رسوا سازنده شر و بدبختی است، که در نفسها حرارت و در سرها غیرت تولید میکند.
به باور کواکبی مستبد را ترس از علوم لغت و به زبانآوری آن که در پس از زبان آوریاش حکمت شجاعت و غیرت انگیزی نباشد، نیست و همینطور آقای مستبد را از علوم دینی که متعلق به معاد ( آخرتگرایی محض ) است، بیم و واهمه نیست. چون میداند که این بخش علوم بر برای بیخبران ابلهی بار آورد و چراغهای روشنایی را خاموش نماید.
اما مستبد را ترس از علومی زندگانی است. علومی که سبب تحرک عقل و برانگیختن تفکر می شود. علوم که ایضاح کننده حق و تکلیف است.
بلی، علومی که اندام مستبد از ترس آن به لرزه میآید و خواب را از چشماش میرباید، علوم زندگانی است. مانند : ” حکمت نظری، فلسفی عقلی، حقوق مردم، سیاست مدنی، تاریخ و خطابه های ادیبانه و بیدار کننده و غیره علومی که سبب زدودن ابرهای جهل و نادانی و طلوع آفتاب بیداری در جامعه گردد است.”
مستبد را ترس از علومی است که عقلها را قوت تفکر و اندیشیدن بخشد و مردم را آگاهی دهد که انسان چیست و حقوق وی کدام است؟ آیا برده و مغبون است؟ و یا صاحب حقوق مدنی و سیاسی است، و از آزادیهای اساسی برخوردار است؟
از این بخش علوم شخص مستبد به شدت ترس دارد و در راستای مصادره و بستن آن با تمام قوت میایستد.
در پرتوی تشریح مطالب فوق شما به درک درست و حسابی تصامیم رژیم استبدادی طالبان پی میبرید. میدانید که چرا ” مستبد غائب از چشمها ” حکم مصادر علوم زندگانی را صادر کرده و چرا ترس از علوم انسانی عقل محور دارد. و چرایی سیاست مدرسه سازی و تدریس علوم معاد و بیزاری جستن از زندگی دنیایی را در دستگاه استبدادی این گروه به خوبی درک می کنید.
ملاهیبتالله میداند که با بازگشایی درب علوم انسانی و عقل محور و انتقادی، مجالی به حضور فکری این گروه در جامعه نمیماند.
مستبد پرده نشین با در نظر داشت همین فهم و برداشت از علوم انتقادی در پی حذف آن از جامعه است، تا نسلی متملق که برده صفت به بار بیاید که بهجز از سمع و طاعت کاری دیگری نداشته باشد. نسلی همانند گوسفند که قربانی آز و طمع قدرت خواهیاش گردد. چنانکه یکی از اصول اصلی و کلیدی این گروه را ” سمع و طاعت ” در همه سطوح تشکیلاتی و اداری شان تشکیل میدهد.
ملا هیبت الله با روح مشحون استبدادی خود در آخرین مورد دستور جمعآوری کتابهای را که حاوی مطالب بیدار کننده اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بود، داد. کتابهای که از لحاظ فکری پادزهری برای مسمومیت فکری این گروه است. مسمومیتی که ملاهیبتالله و دستگاه استبدادیاش با قوت تمام در پی فراگیری آن است.
در جمع بندی میشود گفت که علم ستیزی و دشمنی ملاهیبتالله و گروهک همدستاش با علوم زندگانی همانند: حکمت نظری، فلسفی عقلی، حقوق مردم، سیاست مدنی، تاریخ و خطابههای ادیبانه و بیدار کننده و غیره علومی که سبب زدودن ابرهای جهل و نادانی و طلوع آفتاب بیداری در جامعه گردد، اینست که این گروه درپی به بار آوردن ملتی با شاخصهای عوامانه و عوام گرایانه در افغانستان اند.
این گروه درپی برده سازی و استخفاف مردم افغانستان اند، و راه برده سازی را در دشمنی با علومی میداند که عقل را وسعت و زبان را جرأت انتقادی و ذهن را آگاهی میبخشد.