روز جهانی زن، هشتم مارچ، در سراسر جهان به عنوان نماد مبارزه برای حقوق برابر و آزادی زنان گرامی داشته میشود. این روز فرصتی است تا به دستاوردهای زنان در عرصههای مختلف علمی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پرداخته شود. اما در افغانستان، این روز بیش از آنکه جشن گرفته شود، به یادآور رنج، تبعیض ، تجاوز و سرکوب سیستماتیک زنان تبدیل شده است.
از زمان بازگشت گروه زن ستیز طالبان به قدرت در آگست ۲۰۲۱، زنان افغانستان تحت سختترین قوانین واپسگرایانه قرار گرفتهاند. گروه طالبان که با رویکردی بسته و ضدزن، سیاستهای خود را بر پایهی افراطگرایی مذهبی و برداشتهای متحجرانه از شریعت بنا نهاده است، با استفاده از ابزارهای مختلف، تلاش دارد زنان را به طور کامل از عرصهی اجتماعی حذف کند. آنها نهتنها نیمی از جمعیت کشور را از حقوق اساسی خود محروم ساختهاند، بلکه با اجرای سیاستهای هدفمند، آیندهی افغانستان را به نابودی میکشانند.
سرکوب سیستماتیک زنان و پیامدهای آن بر جامعهی افغانستان
سرکوب زنان توسط طالبان تنها محدود به اعمال محدودیتهای فردی و اجتماعی نیست، بلکه تبعات عمیق اقتصادی، فرهنگی و انسانی نیز برای آیندهی افغانستان دارد. نادیده گرفتن نقش زنان، نهتنها نقض آشکار حقوق بشر است، بلکه از دیدگاه توسعهی پایدار، یک بحران جدی برای کشور محسوب میشود.
۱. نابودی سیستم آموزش و محرومیت زنان از تحصیل
از ابتداییترین حقوق هر انسان، دسترسی به آموزش است؛ اما طالبان با وضع قوانین سختگیرانه، دختران را از تحصیلات متوسطه و عالی محروم ساختهاند. تعطیلی مدارس دخترانه و منع زنان از حضور در دانشگاهها، تبعات گستردهای دارد:
•کاهش نیروی کار متخصص: در آیندهای نزدیک، افغانستان با کمبود پزشکان زن، معلمان، مهندسان و سایر متخصصان روبهرو خواهد شد که نهتنها بر زنان، بلکه بر کل جامعه تأثیر منفی خواهد گذاشت.
•افزایش فقر و وابستگی اقتصادی:
آموزش ابزار اصلی استقلال اقتصادی زنان است. با ممنوعیت تحصیل، زنان بیشتری به فقر گرفتار شده و وابسته به نظام مردسالار خواهند شد.
•افزایش ازدواجهای اجباری و زودهنگام:
در جوامعی که فرصتهای آموزشی و شغلی برای زنان محدود باشد، ازدواج اجباری و زودهنگام افزایش مییابد، که خود عامل اصلی مشکلاتی مانند خشونت خانگی، مرگومیر مادران و کودکهمسری است.
۲. حذف زنان از نیروی کار و بحران اقتصادی
حضور زنان در بازار کار، یکی از ارکان اصلی توسعهی اقتصادی است. اما طالبان، با صدور دستوراتی مبنی بر ممنوعیت کار زنان در بسیاری از بخشها، میلیونها نفر را از فرصتهای شغلی محروم کردهاند. این سیاستها منجر به:
•کاهش تولید ناخالص داخلی (GDP): بر اساس آمارهای بانک جهانی، حذف زنان از نیروی کار میتواند تولید اقتصادی یک کشور را تا ۵۰٪ کاهش دهد.
•افزایش فقر و وابستگی به کمکهای بینالمللی: در جامعهای که زنان امکان کار نداشته باشند، فقر تشدید شده و کشور بیش از پیش به کمکهای خارجی وابسته میشود.
•فرار مغزها:
با بسته شدن فضاهای علمی و شغلی برای زنان، بسیاری از نخبگان علمی و اقتصادی افغانستان به مهاجرت مجبور شدهاند که این امر باعث تخلیهی منابع انسانی کشور خواهد شد.
۳. سرکوب آزادیهای اجتماعی و نقش آن در عقبماندگی فرهنگی
طالبان علاوه بر ممنوعیت آموزش و اشتغال، محدودیتهای گستردهای بر آزادیهای فردی و اجتماعی زنان اعمال کردهاند. برخی از این محدودیتها شامل:
•الزام به پوشش اجباری (برقع و چادر) که خود مصداق تحمیل سبک زندگی خاص بر زنان است.
•ممنوعیت ورود زنان به پارکها، باشگاههای ورزشی و اماکن عمومی که منجر به کاهش کیفیت زندگی و سلامت روانی آنان میشود.
•محدودیتهای شدید در رسانه و هنر که زنان را از حضور در سینما، موسیقی و سایر حوزههای فرهنگی منع میکند.
این سرکوب فرهنگی نهتنها زنان را به انزوا میکشاند، بلکه موجب گسترش دیدگاههای افراطی در جامعه شده و امکان پیشرفت فکری و مدنی را از کل کشور سلب میکند.
جنبشهای مقاومت زنان:
مبارزهای بیوقفه برای آزادی
با وجود تمامی سرکوبها، زنان افغانستان هرگز تسلیم نشدهاند. جنبشهای اعتراضی زنان که از همان روزهای نخست بازگشت طالبان آغاز شد، همچنان ادامه دارد. گروههای فعال حقوق زنان در داخل و خارج از افغانستان، با راهاندازی کارزارهای بینالمللی، تلاش دارند صدای زنان این سرزمین را به گوش جهانیان برسانند. اما متأسفانه، این اعتراضات اغلب با سرکوب خشن مواجه شدهاند. بازداشت، شکنجه، تهدید و حتی قتل فعالان زن، نشاندهندهی هراس طالبان از آگاهی و مقاومت زنان افغانستان است.
مسئولیت جامعهی جهانی؛ از بیانیههای نمادین تا اقدامات عملی
جامعهی بینالمللی تاکنون عمدتاً به محکومیت لفظی و صدور بیانیههای سیاسی اکتفا کرده است. اما این واکنشها برای تغییر شرایط زنان افغانستان کافی نیست. برای مقابله با سیاستهای زنستیزانهی طالبان، جهان باید اقدامات مؤثرتری انجام دهد:
۱.افزایش فشارهای دیپلماتیک: کشورها و سازمانهای بینالمللی باید طالبان را به رسمیت نشناسند و هرگونه تعامل رسمی را مشروط به رعایت حقوق زنان کنند.
۲.تحریمهای هدفمند علیه رهبران طالبان:تحریم افراد کلیدی طالبان میتواند هزینهی سرکوب را برای این گروه افزایش دهد.
۳.حمایت از زنان مهاجر و پناهجوی افغانستانی: فراهمسازی فرصتهای تحصیلی و شغلی برای زنان تبعیدی میتواند به حفظ سرمایهی انسانی افغانستان کمک کند.
۴.حمایت از رسانهها و گروههای مدافع حقوق زنان: رسانهها نقش مهمی در افشای سرکوب طالبان دارند و باید از طریق تأمین منابع و حمایتهای بینالمللی تقویت شوند.
هشتم مارچ، روز اعتراض و امید
هشتم مارچ برای زنان افغانستان، بیش از آنکه روز جشن باشد، روزی برای اعتراض، مقاومت و ایستادگی در برابر تاریکی جهل و بنیادگرایی است. طالبان شاید بتوانند با قوانین سرکوبگرانه، زنان را از مدارس، دانشگاهها و مشاغل بیرون کنند، اما نمیتوانند ارادهی آنان برای آزادی و برابری را نابود سازند.
مبارزهی زنان افغانستان، تنها یک نبرد برای حقوق فردی نیست، بلکه حرکتی بنیادین برای آیندهی یک ملت است. جامعهی جهانی باید بداند که نادیده گرفتن این بحران، نهتنها به معنای خیانت به میلیونها زن افغانستانی است، بلکه موجب تقویت بنیادگرایی و تضعیف ارزشهای انسانی در سطح جهانی خواهد شد. زنان افغانستان امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند همبستگی و حمایت جهانیاند. آیا جهان این بار در کنار آنان خواهد ایستاد، یا همچنان در سکوت نظارهگر سرکوب بیرحمانهی آنان خواهد بود؟