چیستی تفکر انتقادی

نویسنده: امام محمد ساعی

بخش نخست
اهمیت طرح تفکر انتقادی در جامعۀ ما

امروزه سه دلیل، طرحِ بحثِ عقلانیت و اهمیت خرد و تفکر انتقادی را مهر تایید زده و ما را الزام  می‌کند تا این موضوع حیاتی را جدی گرفته و به عنوان یک ضرورت مبرمِ جامعۀ ‌خویش مورد کند و کاو قرار دهیم:

 ۱) تفکر انتقادی بخشی از مهارت‌های زنده‌گی

 امروزه خرد و اندیشۀ انتقادی تقریباً از  قلمرو خواص بیرون شده و به‌صورت گسترده وارد حوزۀ زنده‌گی عوام و خواص شده است؛ یعنی اکنون ‌تفکر انتقادی جزوی مهارت‌های زنده‌گی آدمیان محسوب می‌شود و به تک تک افراد یک جامعه لازم می‌آید که منحیث شهروندان فعال و موثر این مهارت را حاذقانه فرا گیرند. از این لحاظ اگر فکر کنیم، نسبت به همه بر ما واجب است که روی این گونه مسایل تمرکز داشته و در راستای ترویج و تقویت آن از هیچ‌گونه  جد و جهدی دریغ نکنیم. چون برای داشتن یک زنده‌گی مسالمت‌آمیز و انسانی که توأم با همدیگرپذیری و همدیگر حضوری باشد، بسترسازی و گسترش این سنت ضرورت تام است.

۲)  تفکر انتقادی و جامعۀ خواص

اگر تفکر انتقادی را فعالیت‌های روشنگرانه و روشنفکرانه بدانیم که در این صورت منوط و مربوط به قشر با سواد، به ‌ویژه روشنفکران می‌شود، باز هم جامعۀ ما نیاز محکم به بسط و گسترش این ارزش مبارک در میان شهروندان خویش دارد. نقد و انتقادپذیری بزرگترین ارزش‌هایی است، سوای حوزه‌های ادبی، در حوزه‌های  دیگر فکری و معرفتی ما طی سال‌های متمادی کاملاً تعطیل بوده است. برای گشودن پنجره‌های وقادی و نقادی به هر قیمتی که می‌شود باید تابوها و بت‌های عرصه‌های مختلف اجتماعی و فکری را در جامعۀ خود شکسته و آب نکته‌گیری و نقادی  را به این جویبارهای سترون و خشکیده جاری سازیم. در این صورت هم  اصلاح جامعه و جلوگیری از مداحی و گزافه‌گویی‌های مداحانه و پایان دادن به داوری‌های  نامنصفانه در گرو و رهن نقادی و نکته‌گیری‌های خردمندانه است تا کینه ورزی‌های جاهلانه و سبک‌سارانه!

۳) ترویج تفکر انتقادی، کاهش منطق خودکامه‌گی

بدون تردید، جامعۀ ما جامعه‌یی است که نسبت به همه جوامع استبداد و خودکامه‌گی را در طول تاریخ تجربه کرده است. از شاهان مستبد گرفته تا اهالی اقوام، اصحاب دین و ارباب مذاهب هر کدام به نوبۀ خود هنگام رسیدن به قدرت، تبعیض و تعصب به خرج داده و سنت استبداد گستری را پیشۀ خود کرده اند. پس به این دلیل هم، ضرورت فکر انتقادی  در جامعۀ ما موضوعیت می‌یابد. یعنی جهل و استبداد ریشه در مطلق‌گرایی و قطعیت‌نگری دارد که تفکر انتقادی یکی از مهمترین اسباب تخفیف و کاهندۀ آن است؛ یعنی اندیشۀ انتقادی حتمیت و جزمیت را به نسبیت و تحمل‌پذیری تعویض می‌کند. هنوز تعصبات مذهبی، زبانی و قومی اندوهناک‌ترین دردهایی است که پیکر جامعۀ ما را معیوب و مضروب کرده است. بنأً باید فکر انتقادی را در رگ‌های این جامعۀ جهل زده و مأوف تزریق کرد، تا سلامت و صحت جامعه اعاده گردد.

تفکر انتقادی چیست؟ اگر ماهیت تفکر انتقادی شکافته شود، شامل عناصر و سازمایه‌های ذیل است: توان خود رهبری کردن، خود تصحیحی، خود مراقبتی، فراتر اندیشی، بازاندیشی و دیگر اندیشی را داشتن (۶ : ۲۱).

تعریف و تفسیر: «تفکر انتقادی، داشتن ذهن گشوده به سوی حقیقت گشوده»
ذهنیت‌های باز و گشوده همواره حقیقت را باز و گشوده می‌بینند؛ در حالی که ذهن‌های بسته و منجمد همیشه حقیقت را بسته و مسدود می‌بینند. کسانی که با تفکر انتقادی عیار می‌شوند، دروازه‌های تمام حقایق زنده‌گی را مفتوح به روی همگان می‌دانند، اما کسانی که ذهن غیر انتقادی و سنتی و بسته دارند، دروازه‌های هر حقیقت را مسدود و بسته می بینند؛ فکر می‌کنند که تنها کلید این دروازه‌های حقیقت مسدود شده و گنجینه‌های در بسته در کف ایشان است و بس. به باور این دسته؛ سوای خود شان، احدی نمی‌تواند به دهلیزهای پُر خم و پیچ حقیقت گذار کنند. جزم اندیشی و مطلق‌گرایی و  استبداد معرفتی و سیاسی همه ریشه در همین تفکر دارند.
هر گاه، ما به این پندار شویم که به کوچه باغ  حقیقت، جز ما، دیگران راهی نیست و  نمی‌توانند سیر و قدم بزنند، ما در اصل راه به خیال باطل و عاطلی برده‌ایم. در حالی که حقیقت جوهر بازی است که همه را به سوی خود فرا می‌خوانده و مجذوب می‌سازد. این حقیقت هر چه که باشد؛ می‌تواند خدا باشد یا چیزی دیگر. به قول نیچه: «حقیقت مانند دریای شور و نمکینی است که هرچه بیشتر از آب آن بنوشید، تشنه تر و عطش‌ناک‌تر می‌شوید».
پس کسانی که از شور صفتی و تشنه‎گی‌زایی و عطش آفرینی حقایق می‌دانند، هیچ‌گاه ورود به پس کوچه‌های حقیقت را در انحصار و انحباس خود نمی‌دانند. برای دیگران هم فرصت و مجال می‌دهند که آن‌ها هم به فرازهای این این شهر و دیار بروند و از تاریکی‌ها و دشواری‌ها و دیریابی و نایابی‌های آن خبر بگیرند. حقیقت را باز و مفتوح دیدن یک گونه جهان‌بینی آورده  و جهان می‌سازد، بسته دیدن و مسدود پنداشتن یک گونه دنیا و جهان‌بینی.
ذهن باز، در پیرامون و عالم بیرونی خویش، جهان‌بینی باز و همه پذیر و انسانی و هم‌دیگر پذیر می‌آفریند، اما ذهن بسته، دنیای انجمادی و متصلب و خشن و دیگر ستیز خلق می‌کند.
ذهن باز، این باور را می‌پذیرد که به شهد وصل معشوق و حقیقت، هر طالبی و محبی خواهد رسید روزی، اما ذهن متصلب و بسته وصل محبوب را جز برای خود به همه منفصل و بعید و غیر قابل  اتصال می‌داند.
در عینک و چشم‌دید ذهنیت بسته، همه گمراه و  رو به ضلالت اند، اما در افکار باز  دایرۀ هدایت به وسعت جهان گشوده است و همه می‌توانند از نور هدایت و پرتو عنایت حق حظ و بهر ه ببرند(۵: ۵۳).
انحصارگرایی سیاسی، استبداد معرفتی، خودکامه‌گی، فوم مرکرزی، پیشداوری، خودبرتری بینی و مطلق نگری همه ریشه در بسته دیدن فهم حقیقت دارد که جامعۀ ما امروزه از این ناحیه بزرگترین لطمه‌ها و صدمه‌ها را می‌بیند.
اندیشه‌های جزمی زمینۀ هر گونه تغییر و تحول را محدود و حتا مسدود می‌کند، به قول معروف افزایش آگاهی انتقادی موجوب شناسایی کاستی و ضعف‌هایی می‌گردد که نیازمند دگرگونی و تنقیح عاجل هستند(۷: ۲۵۳).
«تفکر انتقادی، توان شناخت محدویت‌های خویش و دیگران» هرگاه ما به محدودیت‌ها، ضعف‌ها و کاستی‌های خویش منحیث انسان آگاهی حاصل کنیم، هیچ‌گاه غرور بی‌جا و فخر  بی‌پا به دیگران نمی‌فروشیم. از سوی دیگر، دیگران را محدود و محاط با مشکلات و کاستی می‌بینیم. مفاد و معنای تعریف فوق این است که کلیه خودخواهی و خودفروشی و بت‌انگاری‌ها به یمن ترویج و تبسیط تفکر انتقادی در یک جامعه  می‌تواند فروکش کند. ما باید به خطاپذیری و اشتباهات انسانی باورمند باشیم.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://paigah-news.com/?p=9994

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

آخرین اخبار