نشست دوحه با میزبانی سازمان ملل متحد و اشتراک نمایندگان ویژهی بیشتر از ۲۰ کشور جهان به هدف آغاز یک روند سیاسی و اجماع بین المللی در قبال افغانستان و چگونگی تعامل با طالبان در میان عالَمی از نگرانیها و خوش بینی ها به پایان رسید.
بیشترین دلیل نگرانیها و بدبینیهای سیاسیون، احزاب، جامعه مدنی و زنان افغانستان دعوت رسمی از طالبان در این نشست بود، منتقدین به این باور بودند که دعوت رسمی از طالبان و حضور آنها به عنوان نماینده افغانستان به مفهوم به رسمیت شناختن آنها است و دنیا در یک تعامل یکجانبه باطالبان به سرنوشت کشور ما تصمیم بگیرد این یعنی نادیده گرفتن مشکلات افغانستان، مُهرصحه گذاشتن بر تمام محدودیتهای وضع شده از سوی طالبان بالای مردم است، حتی سیاسیون و مخالفین متعددِ واکنشها و در خواستهای رسمی خود را از طریق رسانهها به سمع سازمان ملل متحد و کشور های ذی ربط رسانیدند.
اما چرا طالبان این دعوت را نپذیرفتند و آیا عدم اشتراک شان بهسود شان تمام می شود یا برعکس؟ اول اینکه طالبان ضمن گذاشتن پیش شرطهای بلندپروازانه و غیر قابل قبول برای سازمان ملل متحد به دلایل احتمالی ذیل نهخواستند درین نشست اشتراک داشته باشند.
۱- اختلافات عمیق ذات البینی و بی اعتمادیهای وسیع میان گروهی طالبان باعث این شد که آنها نتوانند در تعین نماینده شان و مخصوصآ اینکه با کدام پیام، محتوی، شرایط و داد وستد اشتراک داشته باشند به تفاهم برسند چون میانهرَو های شان معتقد به کنار آمدن و پذیرفتن یک قسمت خواستهای جهان بوده این در حالیست که اکثریت طالبان چیزی به نام کنار آمدن و پذیرفتن قوانین جهانی را به رسمیت نمیشناسند.
۲- برای همه مبرهن و آشکار است که از ویژگیهای منحصر به فرد طالبان عدم پای بندی به موازین و اصول پذیرفته شده جهانی است زیرا آنها خوب میدانند به محض پذیرفتن قوانین جهانی سلطه یکجانبه و انحصار گرایانه شان به پایان میرسد، چون در قوانین جهانی مردم سالاری، انتخابات، مشارکت ملی، حقوق بشر، حقوق و آزادیهای زنان، فعالیت احزاب، جامعه مدنی و آزادی بیان به عنوان اصول اساسی تسجیل یافتهاند و پذیرفتن آنها یعنی ختم حاکمیت تک گروهی و انزوای همیشگی تفکر طالبانی، به این لحاظ طالبان فکر کردند که اشتراک در این مجلس مهم جهانی آن هم بامیزبانی سازمان ملل متحد به معنی مواجهه با خواست جهان بوده که همانا چیزی بیشتر از پذیرفتن اصول و قوانین قبول شده جهانی نیست که اگر پذیرفته شود پس فیصلههای سازمان ملل آن هم در حضور داشت نماینده خودشان الزامیت پیدا میکنند و عملی نمودن این فیصلهها چیزی جز حاکمیت مردم به سرنوشت شان و پایان حاکمیت خودخوانده طالبان نیست، اگر به درخواستهای اشتراک کنندگان جواب مثبت داده نشود باز هم نفرت، بیاعتمادی و بدبینی و در نهایت هم انسجام جهانی علیه طالبان را در پی خواهد داشت، بناً بهتر دانستند از اشتراک در این نشست منصرف شده تا از الزامیت فیصلههای جهانی فرار کنند کما اینکه تا اکنون با عدم پای بندی به تمام خواستهای ملی و جهانی دوام داده و هیچ نوع مسئولیتی هم احساس نکردهاند.
۳- از نظر معنوی شاید این حقانیت و مظلومیت ملت افغانستان بود که طالبان بنا به هر دلیلی که شده یکی از فرصتهای مهم سیاسی خود به سطح جهان را نه تنها اینکه از دست بدهند بلکه بدبینیهای جهانی را نیز برای خود به بار بیاورند و پیش زمینهای برای اضمحلال و فروپاشی شان باشد تا به اصطلاح حق به حقدار یعنی مردم برسد.
به گمان اغلب عدم حضور شان درین نشست نه تنها اینکه به نفع شان نبوده که برعکس برای شان پرهزینه خواهد بود، چون همه متوجه شدند این طالبان هستند که در برابر خواستهای دنیا بیاعتنایی نموده و حاضر به تفاهم و پذیرفتن قوانین جهانی نیستند، این خود باعث سلب اعتماد نسبی طالبان و انسجام بین المللی در برابر آنها و جستجوی راه های بدیل جهت تغیر وضعیت در افغانستان خواهد شد.