در دهههای گذشته، زمانی که گروه طالبان به تدریج در پی بازسازی خود پس از شکستهای سنگین از نیروهای داخلی و خارجی برآمد، توجه چندانی به رسانههای مدرن و فضای آنلاین نداشتند. در آن زمان، ملاهای سنتی طالبان بهویژه در مناطق روستایی افغانستان، مسجد و منبر را بهعنوان ابزار اصلی ارتباطی خود میشناختند و رسانههای جدید را ابزارهایی ضداسلامی و آلوده به فساد میدانستند. آنها رسانههای مدرن را همچون تهدیدی برای دین و هویت اسلامی میدیدند و بر این باور بودند که این ابزارها به تضعیف ارزشهای مذهبی و هویتی جامعه مسلمانان کمک میکنند.
روستاهای افغانستان که جغرافیای نفوذ ملاها بودند، ویژگیهایی داشت که باعث میشد قدرت نقد و انتقاد از روحانیون به شدت محدود شود. در این مناطق، هیچگونه فضای انتقادی بهویژه علیه ملاها و آموزههای دینی آنها وجود نداشت و هر گونه تلاش برای نقد، میتوانست عواقب سنگینی از جمله تبعید یا حتی خطرات جانی برای افراد بههمراه داشته باشد. در حقیقت، در ذهن بسیاری از مردم روستاها، انتقاد از ملا به معنای مقابله با دین و ایمان و تهدیدی برای نظم اجتماعی و مذهبی تلقی میشد.
این وضعیت اما با گسترش سریع فناوریهای نوین و رشد فضای دیجیتال، دگرگون شد. زمانی که نسل جدید طالبان بهویژه پس از سال ۲۰۱۴ بهواسطه تجربیات داعش در بهرهبرداری از رسانههای دیجیتال برای ترویج ایدئولوژیهای خود متوجه قدرت بالقوه رسانهها در شکلدهی به افکار عمومی شدند، تغییرات اساسی در استراتژی رسانهای طالبان آغاز شد. گروههای جهادی بهویژه طالبان دیگر نمیتوانستند از رسانهها بهعنوان ابزاری برای مبارزه با فساد غربی استفاده کنند؛ بلکه خود به استفاده از این رسانهها روی آوردند تا پیامهای دینی و سیاسی خود را تبلیغ کنند و در گسترش جنگ روایتها پیروز شوند.
این تغییر رویکرد به ظهور پدیدهای به نام «ملاهای آنلاین» انجامید. ملاهایی که بهطور فعال از شبکههای اجتماعی مانند توییتر، فیسبوک، و یوتیوب برای رساندن پیامهای خود به مخاطبان داخلی و خارجی بهره میبردند. حضور این ملاها در فضای آنلاین بهویژه پس از سقوط کابل در ۲۰۲۱، نشاندهنده تکامل استراتژی تبلیغاتی گروه طالبان است. آنها دیگر از رسانهها بهعنوان تهدیدی برای جامعه اسلامی نگاه نمیکنند، بلکه آنها را ابزار قدرتمندی برای نشر پیامهای جهادی و تثبیت موقعیت خود در میدانهای سیاسی و اجتماعی میبینند.
یکی از مهمترین تحولات در این زمینه استفاده از محتوای چندرسانهای بهویژه ویدیوها و ترانههای جهادی بود که بهطور گسترده در شبکههای اجتماعی منتشر میشدند. این محتواها که در قالب آهنگهای حماسی و تصاویر تبلیغاتی از جنگها، حملات انتحاری، و عملیاتهای نظامی ساخته میشدند، در میان مردم روستایی که دسترسی محدودی به رسانههای دیگر دارند، محبوبیت زیادی پیدا کردند. این ترانهها و ویدیوها نهتنها از نظر محتوای ایدئولوژیک تأثیر زیادی داشتند، بلکه بهعنوان ابزاری مؤثر برای ایجاد هویت مشترک و تقویت اتحاد میان اعضای طالبان عمل کردند.
این گسترش حضور آنلاین طالبان، بهویژه در شبکههای اجتماعی، نهتنها در افغانستان، بلکه در سطح جهانی نیز قابل توجه است. آنها بهطور مؤثری از این پلتفرمها برای ارتقای روایت خود بهعنوان نیرویی مقاوم در برابر غرب و ارزشهای غربی استفاده کردهاند. به نظر میرسد که طالبان در فضای دیجیتال، همانند داعش، بهطور بیرحمانهای از رسانهها برای گسترش خشونت، تروریسم، و روایتهای مبتنی بر جهادگرایی بهره بردهاند.
این روند در حالی ادامه دارد که برخی تحلیلگران بر این باورند که شکستهای طالبان در جنگهای فیزیکی، اما پیروزیهای آنها در نبردهای رسانهای باعث تغییر چشمگیری در شکلگیری ذهنیت مردم افغانستان و حتی سایر نقاط جهان شده است. پیروزی طالبان در «جنگ روایتها» بهویژه در توییتر و دیگر رسانههای اجتماعی باعث شده است که آنها بتوانند تصویر جدیدی از خود بسازند که در آن بهعنوان یک نیروی جهادی و آزادیبخش در برابر استعمار غرب معرفی میشوند.
اما این تنها به گسترش نفوذ رسانهای طالبان در افغانستان محدود نمیشود. آنها بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در حال شکلدهی به افکار عمومی در سراسر جهان هستند. این امر تهدیدات جدیدی را در عرصه جهانی بهوجود آورده است. بهویژه، از آنجا که بسیاری از کشورهای غربی هنوز درگیر مسائل داخلی خود هستند و تأثیرات منفی رسانههای اجتماعی بر افکار عمومی در سطح جهانی بهخوبی شناخته نشده، طالبان با استفاده از این پلتفرمها قادر به گسترش و تثبیت پیامهای خود بهطور گسترده شدهاند.
در نهایت، ظهور ملاهای آنلاین و استراتژیهای رسانهای جدید طالبان نشاندهنده تغییرات عمیق در نحوه استفاده از فناوریهای ارتباطی و دیجیتال است. طالبان دیگر از رسانههای مدرن بهعنوان ابزار برای مقابله با فساد یا انحرافات اجتماعی نمیبینند، بلکه آنها را به ابزاری برای تبلیغ اهداف سیاسی، دینی و ایدئولوژیک خود تبدیل کردهاند. این روند میتواند تأثیرات جدی و خطرناکی نهتنها برای افغانستان، بلکه برای امنیت جهانی داشته باشد.