فرهنگ انسانی و اسلامی ما همواره بر اصولی استوار بوده که ظلم، اسارت، زورگویی، خشونت، توحش و بربریت را محکوم میکند و به آزادی، برابری، عدالت و کرامت انسانی ارج مینهد. این فرهنگ به دنبال ساختن جامعهای است که در آن شأن و منزلت انسانی رعایت شود و هرگونه استبداد و رفتار ظالمانه از آن رخت بربندد. با این حال، گروه طالبان با رفتارهای غیرانسانی خود به شدت این اصول را نقض کرده است. رفتارهای خشن و غیرانسانی این گروه نهتنها ارزشهای انسانی را نابود کرده، بلکه جامعه را به ورطه بیعدالتی و بیرحمی سوق داده است. عدالت، که باید راهنمای زندگی اجتماعی باشد، در سایه بیعدالتیهای گسترده این گروه به مفهومی دور از دسترس و ناشناخته تبدیل شده است. حضور گروه طالبان، عدالت را از افغانستان بیرون رانده و به ناکجاآبادی دور فرستاده است. برابری نیز در این میان، با آمدن و تسلط این گروه از صحنه اجتماعی کنار زده شده و تنها به امید بازگشت روزی است که با آزادی، عدالت را دوباره به سرزمین بازگرداند و کرامت انسانی را احیا کند.
مقاومت، چه در سنگرهای هندوکش و چه در جادهها و خیابانهای افغانستان، با هدف دستیابی به آزادی، عدالت، برابری و دیگر فضیلتهای انسانی و اسلامی شکل گرفته است. این اهداف شریف، انسانی و اسلامی، خواست تمامی شهروندان مظلوم و اسیر در جامعهای است که تحت سلطه گروه طالبان قرار دارد. اما دستیابی به این آرمانها، راهی سخت و دشوار دارد.
اهداف بزرگ همواره نیازمند تلاش بیوقفه، ایثار و فداکاری، شجاعت و در نهایت، از خودگذشتگی کامل است. ایستادگی در برابر تجاوز، ظلم، زورگویی، خشونت و وحشیگری طالبان و استبداد حاکم بر افغانستان، قربانیها و فداکاریهای بیپایان میطلبد. در تاریخ بشریت، رسیدن به آزادی و عدالت همیشه با مقاومتهای دشوار و مبارزات بیامان همراه بوده است. ملتها و جوامع مختلف برای دستیابی به این آرمانها، هزینههای گزافی پرداختهاند. مقاومت، نهتنها در برابر نیروهای خارجی که به سرزمین هجوم آوردهاند، بلکه در برابر عوامل داخلی که به نام دین و شریعت، اما برای منافع شخصی و گروهی خود، کشور را به تباهی کشاندهاند، امری حیاتی و ضروری است.
مسیر دشوار مقاومت و ایستادگی، از رنجها و فداکاریهای فراوان میگذرد؛ از شهادتها و زندانی شدنها، از تحمل شکنجهها و سختیهای طاقتفرسا. امروز، اگر جوانان و مجاهدان ما به دلیل برافراشتن پرچم مقاومت و آزادیخواهی در دل کوههای هندوکش یا در خیابانهای کابل و دیگر شهرها هدف گلولههای دشمن جبار و ستمگر قرار میگیرند و جان خود را فدای آرمانهایشان میکنند، باید بدانیم که هیچ ترسی از این فداکاریها نیست. زیرا این خونهای ریخته شده و رنجهای تحملشده، ریشه درخت آزادی را استوارتر کرده و بیداری ملت را بیشتر میسازد. هر قطره خون این شهدای فداکار، همچون بذری است که در دل خاک این سرزمین کاشته میشود و به امید آزادی و عدالت، روزی به درختی تنومند و پرثمر بدل خواهد شد.
مسیر رسیدن به آزادی و برچیدن گلیم سیاه طالبانی، دشواریها و سختیهایی دارد که باید با صبر ایوبی، حکمت یوسفی، حلم ربانی و شجاعت مسعودی طی شود تا به سرمنزل مقصود برسد. اما این مسیر دشوار و پر از سختیها دائمی نیست. با تلاش و ایستادگی مقاومتگران، این شرایط همچون ابری زودگذر از بین خواهد رفت. باور داریم که با قوت بازوهای مقاومتگران، توانایی چریکهای شهری و غرش صداهای حقطلبانه، روزی به آزادی و عدالت دست خواهیم یافت.
در این مسیر، یکی از مهمترین ابزارها آگاهیبخشی و اطلاعرسانی به مردم است. هرچند که گروه طالبان با استفاده از ابزارهای سرکوب و سانسور، تلاش میکند که صدای مقاومت را خفه کند، اما مقاومتگران ما با استفاده از رسانههای مختلف، پیام خود را به گوش جهانیان میرسانند. این پیام، پیام آزادی، عدالت و برابری است. پیام مردمی است که دیگر نمیخواهند تحت سلطه گروهی باشند که فقط به فکر منافع شخصی و گروهی خود هستند و برای رسیدن به این منافع، از هیچ جنایتی فروگذار نمیکنند.
در این میان، نقش زنان افغانستان نیز بسیار حائز اهمیت است. زنان شجاع و مقاوم کشور ما با تمام توان خود در برابر ظلم و بیعدالتی ایستادهاند و از حقوق خود دفاع میکنند. آنها با وجود تمام محدودیتها و تهدیدها، صدای خود را بلند کرده و نشان دادهاند که هیچگاه تسلیم نخواهند شد. مقاومت زنان افغانستان، نمونهای از ایستادگی و پایداری در برابر ظلم و ستم است.
از سوی دیگر، جوانان افغانستان نیز نقش مهمی در این مقاومت دارند. آنها با شور و اشتیاق برای آیندهای بهتر مبارزه میکنند و نشان دادهاند که آمادهاند برای تحقق آرمانهای خود، هرگونه سختی را تحمل کنند. این جوانان، امید آینده کشور هستند و با تلاش و فداکاریهای خود میتوانند افغانستان را به سوی آزادی و عدالت هدایت کنند.
باید به این نکته مهم اشاره کرد که مقاومت و ایستادگی در برابر ظلم و ستم، نهتنها یک وظیفه ملی برای مردان و زنان افغانستان، بلکه یک مسئولیت جهانی است که بر عهده هر انسان آزادهای قرار دارد. این مقاومت، صدایی است که علیه بیعدالتی و نقض حقوق بشر بلند میشود و مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و به یک حرکت جهانی برای دفاع از کرامت انسانی تبدیل میشود. در دنیای امروز، که ظلم و ستم به اشکال مختلف در نقاط مختلف جهان رخ میدهد، این وظیفه بر دوش همه ما قرار دارد که در برابر آن بیایستیم و از ارزشهای انسانی دفاع کنیم.
ایستادگی در برابر بیعدالتی، به معنای پذیرش مسئولیت جمعی است؛ مسئولیتی که ما را وادار میکند تا از حقوق کسانی که تحت ستم هستند دفاع کنیم، حتی اگر این ستم در سرزمینی دور از ما رخ دهد. هر کجا که عدالت مورد تهدید قرار گیرد، سکوت و بیتفاوتی ما میتواند به معنای همراهی با ستمگران باشد. بنابراین، وظیفه ما این است که با همبستگی و اتحاد، در برابر هرگونه بیعدالتی مقاومت کنیم.
مقاومت و ایستادگی، تنها یک وظیفه فردی نیست، بلکه یک وظیفه اجتماعی و جهانی است که نیازمند همدلی و همکاری تمامی افراد و ملتهاست. از طریق اتحاد و همبستگی، میتوانیم زنجیرههای ظلم را بشکنیم و جهانی را بسازیم که در آن عدالت، آزادی و کرامت انسانی برای همه مردم محفوظ باشد. در این مسیر، هر فرد نقش مهمی ایفا میکند و کوچکترین اقدامها نیز میتواند به موجی بزرگ از تغییر تبدیل شود. با تعهد به اصول انسانی و پایبندی به ارزشهای مشترک، میتوانیم به دنیایی عادلانهتر و انسانیتر دست یابیم، دنیایی که در آن حقوق همه افراد محترم شمرده شده و هیچکس قربانی بیعدالتی نخواهد بود.