مقدمه
( قال رسول الله ص إن العلماء ورثه الأنبیاء، إن الأنبیاء لم یورثوا دیناراً ولا درهماً إنما ورثوا العلم فمن أخذه أخذ بحظ وافر. رواه الترمذی).
دین اسلام، احترام عمیق و گستردهای را نسبت به علم و علما قائل است و باید گفت که این دین، بر نامهای تنظیم نمیکند که مایه انحطاط و جهلگرایی باشد، الله ج و پیامبرانش بر عامه مردم چیزی را واجب نکرده اند که موجب عقب ماندگی و سقوط شود، پس عالمی که مردمان را به احترام و تعظیم او می خواند، کسی است که جز از خدا سخن نگوید، هیچ هوی و هوس و جانبداری جز ادای رسالت الهی و عمل به دین نداشته باشد.
عالمان ربانی، ادامه دهندگان راه پیامبران هستند. بنابر این، باید رفتار فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنان، در همان جهت باشد که رفتار پیامبران قرار داشته است. این اصلی است که اگر از آن چشم بپوشیم، دلیلی برای پیروی از عالم دینی وجود نخواهد داشت.
در میان علما و شخصیت و شخصیتهای دینی، کسانی یافت میشوند که به حقیقت علم نرسیده اند و از تقوی و حیات قلبی بهرهای نبرده اند، یا کسانی که عقلی ساده دارند و شیاطینِ سیاستهای باطل، با کوچکترین کوشش بر عقل ایشان چیره می شوند، یا مردمانی ترسو که هیج جرأت و شجاعتی برای دفاع حق، از خود نشان نمی دهند، یا کسانی که فریفته دنیا و خوشیهای آن و به دنبال برآوردن آرزوهای خویشند، یا منافقانی که در باطن با سیاستمداران نادرست و طاغوتیان سازش میکنند و در ظاهر خود را همراه با اجتماع و اهداف دینی آن نشان میدهند، در صورتی که خود با دشمنان اجتماع و دین سازش دارند، و امثال اینان به اسلام خیانت می ورزند.
۱_ پرهیز عالمان از ثروت اندوزی
یکی از نشانهها و شاخصههای عالمان دنیایی، مال اندوزی و توجه مفرط به مظاهر دنیوی است که از بزرگ ترین آفتها برای عالمان و نخبگان یک جامعه است.
نگرش عالمان و رهبران دینی به مال و ثروت در قالب گنج اندوزی، می تواند رفتار تودههای مردم را تحت تأثیر قرار دهد و آنان را به جای اهداف عالی، به سمت ثروت اندوزی و تکاثر بکشاند و باعث دلبستگی به دنیا شود. این دسته از عالمان چنان به دنیا گرایش نشان میدهند که مردم را به شک و تردید در قیامت می اندازند. بر منبر از حساب و کتاب، مثقال ذره میگویند و جالب اینکه خودشان بیت المال را چنان می بلعند که گویی حساب و کتابی نیست.
این رفتارهای تکاثرگرایانه عالمان دینی، عامل خروج مردم از دین، دین گریزی و تفرقه میان مسلمانان می باشد. وقتی تودههای مردم میبینند که عالمان ایشان به هر شکلی در جمع آوری ثروت میکوشند، در انتخاب مقصد و مقصود دچار اشتباه و تردید می شوند و گمان میکنند که راه رسیدن به خدا همین ثروت اندوزی و عیاشی است که عالمان در پیش گرفته اند.
به هر حال، رفتار رهبران دینی نقش به سزایی در سبک زندگی مردمان دارد و میبایست توجه داشت که هرگونه رفتار نقاق آمیز، چون دعوت به زهد در سخن و گنج اندوزی در عمل، می تواند مردمان را به سمت گنج اندوزی سوق دهد؛ چرا که مردم پیش از آن که به گفتار شخص توجه کنند و آن را الگو و سرمشق خویش قرار دهند، رفتار و کردار شخص را الگو قرار می دهند. از این روست که خداوند در مسأله گنج اندوزی، مخاطب تهدیدات خویش را عالمان و رهبران دینی قرار میدهد که الگوهای عملی مردمان میباشند.
۲_ ضرورت آشنایی کامل عالمان با معارف دینی
عالمان دینی، معلومات و دانش را به جامعه و مردم منتقل میکنند، که باید منطبق بر موازین دینی و احکام اسلامی باشد. کسانی که عهده دار تعالیم دینی میگردند و خویشتن را وارثان انبیاء در امور هدایت میدانند، باید آشنایی و شناخت کامل در همه حوزههای دینی و معارف اسلامی، همچون قرآن، روایات و احادیث داشته باشند. اطلاعات و معلوماتی که خارج از حوزه دینداری و تعهدات دینی عرضه میگردد، نه تنها خیری در آن نیست، بلکه به زیان مردم و جامعه است.
«آیات فقهی قرآن، بین ۱۵۰ تا ۵۰۰ آیه است. فقیه در اصطلاح قرون پس از صدر اسلام، به کسی گفته میشود که «علم فقه» بداند، یعنی پس از سالها تحصیل و زحمت و کسب علوم و مقدمات، صاحب اطلاع اجتهادی درباره همان ۵۰۰ آیه شود، که کمتر از یک دوازدهم قرآن است. اینجاست که می فهمیم ما نیاز به عالِم داریم، یعنی کسی که در همه علوم و معارف اسلامی، صاحب تحقیق و اجتهاد باشد، به علاوه دیگر شرایط و شناختی که باید از زمان و جهان و… داشته باشد. چه بسا یکی از علل عقب افتادنِ مسلمین همین است که آنان با یک دوازدهم کتاب خدا هدایت شده اند نه با همه آن. در میان متدیّنین کسانی داریم که نسبت به انجام دادن بعضی از تکالیف عبادی و فردی تا حد وسواس می کوشند و نسبت به دهها تکلیف دینی و اسلامی غافل و بی توجهند… ما در همین روز می نگریم که که بعضی از علمای مشهور نسبت به پارهای از مسائل موضع گیریها میکنند که هم به زیان مسلمین است و هم ارزشهای اسلامی؛ و یکی از علل این موضعگیریها عدم شناخت آنان است از کل اسلام و علوم معاصر است و این زیانها قابل جبران نیست. این است که امروزه مکاتبی چند (که در مقایسه با اسلام و مبانی اسلام قابل توجه نیستند)، وسیله جذب برخی از جوانان ما و جوانان دیگر کشورهای اسلامی شده اند. اینها از کجاست؟
فقیه و دانشمندی که علم جامعی نسبت به همه جوانب و مقاصد اسلامی نداشته باشد، چگونه می تواند اجتماع را به پیش راند و جای خالی پیامبران را در نشر آرمانهای اسلامی و مرکزیت بخشیدن به آن پر کند؟ چگونه می تواند بر وقایع سیاسی و اجتماعی و مسائل اقتصادی نظارت کند و احکام آن ها را از دین بیرون آورد و به اجرای آن ها در اجتماع بپردازد؟
پس فقیهی شایسته است اجتماع از او تقلید کنند و زمام امور خود را در همه مسائل به دست او بسپارند که آگاه به همه مسائل اسلامی وارد شده در قرآن و حدیث باشد. و البته این مسائل تنها منحصر به موضوعات و احکام فقهی نیست، بلکه باید نماینده همه تعلیمات اسلامی در عبادت، معامله، سیاست، فرهنگ، جامعه، اخلاق، دفاع از حکومت و مدیریت اقتصاد و آنچه به این امور پیوسته است باشد.
۳_ برخورداری عالمان از فن بیان و بلاغت کلام
یکی از مهم ترین خصوصیتی که عالم دین باید خویشتن را به آن آراسته و مزین گرداند، برخورداری از علم بلاغت و فن بیان است. استاد و راهنمایی که پردازنده روح شگفت انگیز آدمی و بیانگر شایسته ترین رهنمودهای الهی است، بدانسان که پیامش روشن و روح افزاست، بیانش نیز باید رسا و شیوا باشد. عالم باید از جهات لازم شایستگی و توان بیان معلومات را داشته باشد و بداند که چگونه از عهده فراز و نشیب کلام و پیچ و خم بحث برآید. اگر به پرواز درآمد بداند کجا و چگونه بنشیند و اگر نشست بداند کجا و چگونه به پرواز درآید. بنابر این هرکسی حق ندارد بدون این شایستگی وارد حوزه بیان مسائل اعتقادی و مکتبی شود. چه بسا که زیان او به دین بیش از سود و منفعت او به آن باشد.
۴_ پرهیز عالمان از حسادت
دین اسلام با آن همه ارزشی که برای علم و طالب علم دارد، نسبت به عالمان فاسد هشدار داده است و صفات و شروطی را برای عالمان راستین برشمرده است تا مردم و جامعه به دام هر عالم نمای دنیا دوست نیفتند. از جمله صفات رذیله که عالمان باید از آن بپرهیزند، حسادت است. در تعالیم اسلامی، حسادت نه تنها در امور مادی بلکه در امور معنوی که هیچ مزاحمتی در آن نیست و هرکس میتواند به آن دست یابد اثر میگذارد. شعله حسادت چنان خطرناک است که با کسب علم نیز فرو نمینشیند.
برحسب آنچه در روایات وارد شده است، یکی از گروه های که در روز قیامت قبل از حساب وارد جهنم می شوند، علمایی هستند که حسودند؛ (العلماء اذا حسدوا)
بالاترین درجه حسادت، در میان علماست و بیشترین گروهی که به آن دچار میشوند، علما هستند و علم این جهت را دارد که انسان را گرفتار حسادت می کند.