زندان گروه طالبان تنها گواه، شکنجه، آزار و اذیت جسمی نیست، این سیاه چالههای مخوف شاهد دریدن عفت دختران جوان و اهانت بر زنان و گواه اذیتهای جانکاه و غمانگیز جنسی نیز است. تنها دختران در زندان طالبان تجاوز نمیشوند، حکایتهای از تجاوز بر پسران نیز دامن این مخوفگاهها را لکه نگین انداختهاست.
ماهها پیش شماری از زنان مدعی بودند که در زندان طالبان زنان زندانی از سوی افراد این گروه تجاوز و مورد آزار و اذیت جنسی قرار میگیرند، اما کسی به گفتهها و دعوی آنها تمرکز نکرد با توجه به اظهارات هولناک زنان از زندان گروه طالبان، خبرگزاری پایگاه به تهیه مسند و گزارش این موارد پرداخته است که در اولین اقدام کاریاش با دختر خانم ۱۸ ساله به نام عزیزه جویا، که در زندان طالبان در تخار از سوی یک طالب تجاوز جنسی شده، مصاحبه کردهاست توجه شما را جلب میکند به خواندن این ماجرای غمانگیز.
خبر گزاری پایگاه: سلام بانو عزیزه جویا، شما را خوش آمدید میگویم در مصاحبه با خبر گزاری پایگاه تشکر از اینکه پذیرفتید تا در مورد ناگفتهها مصاحبه کنیم. در نخستین پرسش، میشه بگوید شما چهگونه زندانی شدید؟
عزیزه جویا: سلام خدمت شما و تیم خبرگزاری پایگاه، تشکر از اینکه همواره در کنار زنان معترض بودید و صداهای خفه آنان را پوشش خبری میدهید، در واقع من قصد نداشتم مصاحبهی در این مورد مصاحبه انجام دهم؛ چون شرایط خیلی خوب نیست، اما تا کی خاموش باشیم و باید بگویم که جنایات طالبان چقدر عمیق و هولناک است.
من عزیزه جویا باشنده استان تخار، دانشآموز صنف یازدهم مکتب بودم، پس از آمدن طالبان از مکتب محروم شدم از اینکه همه آرزوهایم به باد فنا رفت کینهام نسبت به طالبان ظالم بیشتر شد و به جمع دختران معترض در تخار پیوستم و در چندین اعتراض حقخواهانه اشتراک داشتم. در هشتم مارچ، روزجهانی زن یک اعتراض خیابانی داشتیم و پس از آن من چندین بار از طریق تماسهای مختلف از سوی طالبان مورد تهدید قرار گرفتم تا ۲۰ مارچ، گوشیهایم را خاموش کردم، روزی دوستام تماس گرفت و از من خواست تا شهر برویم، قبول کردم رفتیم شهر (البته داخل شهر تالقان) در مسیر رسیدن تا شهر چندین ایست بازرسی طالبان بود که تصادفی به یک ایست بازرسی نیروهای این گروه سرخوردیم، توقف دادند و گفتند که محرم ندارید نباید بروید، من همرایشان مشاجره کردم و گفتم: کسی نداریم پشت سودای خانه میروم، یک طالب، خطاب به من دشنامهای نهایت رکیک داد و از مرز ادب گذشت و من هم حوصلهام به سر آمد، هرچی گفتند پاسخ دادم، بلاخره من را با ضرب شتم در رنجر (موتر نظامی)بالا کردند و انتقال دادند به حوزه ششم شهر تالقان.
خبرگزاری پایگاه: در آنجا چه گذشت و از شما چه پرسیدند؟
عزیزه جویا: من بودم شب تاریک یک اتاق بیپنجره و خیلی هم وحشتناک، نا وقتهای شب یک طالب که در پشت دروازه توقیفخانه حوزه موظف است، یک بوتل آب با یک نان خشک برایم آورد و از شدت ترس و وهمی که داشتم هیچ اشتها نبود، فردای همان شب دو تن داخل اتاق آمدند تا بازجوی کنند، نخست گوشیم را گرفتند و پس از بازرسی گوشیم دریافتند که در تیم دختران معترض هستم و شروع کردند به تحقیق کردند، پرسشهای شان را ناقص و کوتاه پاسخ میدادم، یکی آنها با “قنداغ سلاح کلاشینکُف” به شانهام زد و گفت: “درست، درست جواب بده او دختر که میکشیمت” دوباره اتاق را ترک کردند من ماندم بازهم غم و درد زن بودن که تنها در زندان وحشتناک طالبان است.
اظهار این مورد برای هر زن آسان نیست، اما من بخاطر همنسلانام و روشن شدن ماهیت طالب که خود را در جامه دین پنهان کردهاست، این خاطرات تلخ را میگویم: ّ روز دوم در همین اتاق که گفتم تنها بودم بازهم شبهنگام یک بوتل آب با نان خشک برایم آوردند چون خیلی گرسنه بودم، خوردم. نیمهای شب که دروازه اتاق باز شد و اتاق کاملا تاریک بود، کسی به بدنم لمس کرد، صدا کردم کیستی؟ جواب نداد، دهنم را با یک دستش بست صدایم خاموش شد و من را بر زمین انداخت با دست دیگرش لباسم را بیرون کرد و بالایم تجاوز کرد، از یک طرف مرد بر سرم سنگینی میکرد از سوی دیگر دستش در دهانم بود، نفسم را بسته کرد و بیهوش شدم، وقتی که به هوش آمدم دیدم که مرد متجاوز اتاق را ترک کرده و با دیدن خون فکر کردم که آسمان بر سرم نشست به چهار اطرافم نگاه کردم تا خودکشی کنم، اما چیز جز دیوار نبود. شروع کردم به گریه کردن و با خود میگفتم “زندگیام را تباه کردم و میگریستم” که دروازه اتاق باز شد یک مرد طالب با خشونت صدا زد که آماده شو تا به تحقیق بروی و آماده شدم پس از چند دقیقه این مرد طالب آمد دستم را “زولانه” زد و در موتر سوار شدیم به ریاست استخبارات شان آمدیم در آنجا زنان زندانی دیگر هم بودند و شش روز در استخبارات این گروه ماندم.
خبرگزاری پایگاه: در ریاست استخبارات طالبان از ماجرای که شب سرتان گذشت و تجاوز شدید چیزی نگفتید؟
عزیزه جویا: نخیر! چندبار قصد کردم اما جرأت نکردم که بگویم و خیلی سخت است چنین اظهار، چون میترسیدم که مبادا فرد طالب را پیدا کنند و من را با او نکاح کنند یا هم فامیلام را اذیت کنند.
خبرگزاری پایگاه: چگونه آزاد شدید؟
خانم جویا: پس از چندین روز پدرم توانست به ملاقات من بیایید و بعد از دیدن من نماینده و مویسفیدان کوچه را آورد و با پرداخت شصت هزار افغانی و گرفتن ضمانت معتبر مبنی بر اینکه دیگر در اعتراضات زنان شرکت نکنم، من را آزاد کردند.
خبرگزاری پایگاه: آیا پدرت از تجاوز بر شما در زندان طالبان خبر دارد؟
عزیزه جویا: در آنزمان خبر نداشت، فقط به مادرم گفتم که در زندان تجاوز شدم.
خبرگزاری پایگاه: حالا احساسات نسبت به زندگی و آینده چیست؟
عزیزه جویا: من فکر میکنم که مُردهام و اصلا زنده نیستیم حالا مرد کهن سالی خانه ما خاستگار میآید قرار است من را با او بدهند که اصلا نمیخواهم، اما نمیدانم که بخت چه خواهد کرد؟ رفتن در آغوش پیر مرد یا خودکشی، در بین این دو راه پر از خار و دشوار گیر افتادم. اما هرچی باشد زندگی برایم لذت و معنی ندارد.
خبرگزاری پایگاه: آیا به نظر شما دیگر زنان زندانی هم در زندان طالبان تجاوز شدند؟
عزیزه جویا: در این مورد چیزی گفته نمیتوانم، اما فکر میکنم که تجاوز یک نوع شکنجه است که در بسیاری زندانهای این گروه صورت میگیرد و کسی که تجاوز میشود بخاطر اینکه از سوی پدر، برادر و خانوادهاش کشته نشود خاموش میماند، خاموشی که دروناش را میسوزاند و خواباش را میدزدد.