روایتی از زندان طالبان؛ سه ماه به جرم تعلیم دختران چنان شکنجه شدم که دیگر هیچ توان جسمی و ذهنی ندارم 

نویسنده: سالار آزادی

وقتی از زبان زندانیان آزاد شده از زندان گروه طالبان می‌نویسم، تقریباً روایت‌ها یکسان است. زندانیان از شکنجه‌ها روحی و جسمی مشابه در این زندان‌ها قصه می‌کنند. این نوع حکایت‌ها که از زبان افراد متعدد شنیده می‌شود، بیان‌گر عمق حقیقتی است که در این مخوف‌گاه‌ها و شکنجه‌گاه‌ها می‌گذرد. تنها چیزی که در روایت زندانیان تفاوت دارد، شکنجه هر متهم به اندازه اتهام‌اش تشدید پیدا می‌کند. در این نوشته گزارش یک زندانی را می‌نویسم که به اتهام تعلیم و آموزش به دختران بازداشت و شکنجه شده‌است.

سلطان علی، که مسؤلیت یک نهاد مدنی را پیش از آمدن طالبان به عهده داشت‌؛ روایت‌اش را از شکنجه و آزار و اذیت جسمی و روحی در زندان طالبان با این جمله شروع می‌کند: ” رفتارهای طالبان و شکنجه‌های که زندانیان آن را متحمل می‌شوند، به حدی جان‌سوز و مخوف است با زبان قابل بیان نیست”

سلطان علی ضیایی، می‌گوید که با دوستان و هم‌کاران نهادمان در پی‌یافتن راه‌های بودیم تا بتوانیم برای دختران، صنف‌های درسی دایر کنیم‌ و به همین منظور گاهی جلسه دایر می‌کردیم. ماه جدی، برنامه ما از سوی یکی از همکاران به طالبان شریک ساخته شد و استخبارات این گروه در تعقیب ما افتاد. سر انجام استخبارات طالبان در ۱۷ ماه جدی، من را بازداشت کرد.

 به محض بازداشتم به حدی مورد لت کوب قرار دادند که انگار من در خط اول جنگ با اسلحه به اسارت‌شان در آمده‌ام.

بر سرم خریطه سیاه را کش کردند و انتقالم دادند به حوزه ۱۸ در شهر کابل، در آن‌جا یک طالب بی‌رحمانه تا توان داشت با سیلی و مشت به سر و صورتم کوبید و پس از پایان یافتن شکنجه‌‌ بدنی در اتاق تنگ تاریک انتقال‌ام دادند و درد‌ها و سوزش زخم‌های بدنم شدت گرسنگی و تشنگی را از من گرفته بود.

شب را در این محوطه مخوف و معتفن سپری کردم که صبح آن شب، دوباره من را به اتاق تحقیق انتقال دادند و از من آدرس دوستان وهمکارانم را می‌پرسیدند و اعترافی  چنین مورد برایم مشکل بود؛ چون جان همه دوستان و همکاران در خطر می‌افتاد. زمان‌که اعتراف نکردم، دست‌هایم را زولانه زدند و در صورت به زمین خواباندند. یک نفر به سرم نشسته بود یک نفر در پشتم دو نفر پاهایم را با ریسمان بسته کرده و یک شخص به کف پایم با پیپ ضخیم می‌زد که دردش مغز و استخوانم را می‌سوزاند. بعداً انتقال دادند دوباره به اتاق و پس از ظهر بار دیگر به سراغم آمدند و به ضرب شکنجه و زور اعتراف را در اوراق گرفتند.

 بعداً من را به ریاست استخبارات کابل آوردند در روز دوم از اتاق که تعدادی افراد دیگر هم زندانی بود من‌را به اتاق تحقیق که شکنجه‌گاه است، خواستند. اولین سوال‌اش این بود که شما سلطان علی ضیایی هستین؟ گفتم بله‌! چشمم بسته بود دست‌هایم بسته بود، با مشت و لگد و کیبل یک‌سره به بدنم می‌کوبیدند بعد به اطاق جزایی انفرادی انتقالم دادند، مدت ۷ روز آنجا بودم بعد دوباره به اطاق که تعداد زندانی‌ها زیاد بود فرستادند در یک شبانه روز فقط ۳ بار اجازه رفتن به تشناب را داشتیم. در این اتاق جز از یک فرش نازک چیز دیگری نبود وقتی که می‌خوابیدم زیر سرم یک گیلاس پلاستیکی می‌گذاشتم.

 پس از چند روز بار دیگر به اتاق تحقیق بردند و چشم هایم بسته وارد اتاق شدم، این بار شکنجه شدید بود. بیش از دو ساعت زیر شکنجه ماندم با “چکش پلاستیکی به صورت و سرم می‌کوبیدن به حدی که تا هنوزهم حالت روانی‌ام خوب نیست و سرم درد می‌کند هم‌زمانم یک نفر با لگد به سینه و کمرم می‌کوبید، چندبار دو نفر از دست و پاهام گرفتند به زمین زدند‌. یک طالب پس از آن‌که تماس تلیفونی‌اش تمام شد پا‌ی‌اش را صورتم گذاشت تقریبا ۲۰ دقیقه پایش را به صورت و گردم می‌شرد و سوال می‌کرد که از کجا حمایت می‌شوید؟ به حدی من را شکنجه شدید جسمی کردند که قبرغه‌هایم آسیب دید، کمرم درد شدید پیدا کرد و سرم که تا اکنون درد می‌کند و کابوس آن روز‌ها ذهنم را درگیری کرده‌است.

ضمن شکنجه‌های روحی و جسمی من مدت ۳۰ روز نتوانستم به فامیل‌ام تماس بگیرم و آن‌ها سرگردان من را جست‌وجو می‌کردند. در زندان طالبان هیچ حقوق انسان و هیچ اصول اسلامی رعایت نمی‌شود، جز شکنجه و اگر بی‌گناه هم باشید شدت درد که از شکنجه می‌بینید مجبور که بپذیرید گنهکار هستید.

ریاست ۴۰ استخبارات این گروه اوراق زیاد را بدون آن‌که من بخوانم و بدانم چیست، انگشتانم را به رنگ زدند و از من تایید گرفتند.

من پس از سه ماه زندان در ۲۸ حمل، ۱۴۰۲ آزاد شدم و چند ماه بعد از رهایی به کشور ایران آمدم، از این‌که کمرم، گرده‌هایم و سرم آسیب دیده‌است، کار هم کرده نمی‌توانم.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://paigah-news.com/?p=11982

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

آخرین اخبار