حکومت در تبعید چیست؟

نویسنده: دکتر سمیع رحمانی

درآمد 

محققان و نظریه‌پردازان حوزه فلسفه سیاسی، حقوق اساسی عمومی، حقوق و سیاست بین‌الملل امثال (لین برات، بارنت روبین، کریگ اتچسون، خاچیک) مدت هاست توجه خودشان را به فعالیت‌ حکومت‌های در تبعید در جهان معطوف کرده‌اند، زیرا این حکومت‌ها نقش محوری در مناقشات و بی‌ثباتی‌های طولانی‌مدت در خاورمیانه، افغانستان، جنوب غربی آفریقا و کامبوج ایفا می‌کنند. این نوشته تلاشی ابتدایی برای پرداختن به جنبه‌های تاریخی، سیاسی_حقوقی، نظری، تکنیک‌ها، معنای حکومت و دولت، و چالش‌های حکومت‌های در تبعید پرداخته است. در این نوشته مشخصا به این سوالات پاسخ نسبی حداقلی ارائه می‌گردد: حکومت در تبعید چیست؟ چه کارآمدی دارد؟ ضرورت تاسیس آن چیست؟ چرا دست به تشکیل حکومت در تبعید باید زد، معایب و نواقص آن چیست؟ رویکرد حقوقی آن چگونه قابل استدلال است؟ تفاوت میان دولت و حکومت در این مقوله به چه معنا است؟

تعریف حکومت در تبعید 

اساسا مقوله‌ی «حکومت در تبعید» به جمعی از اشخاص حقیقی، سیاسی، نظامی، مدنی، رسانه‌یی، فعالین حقوق بشر و زن، در کل طرفداران استقرار یک نظم مبتنی جمهوری و دموکراسی در کور اصلی خودشان و بیرون شده از کشور مورد تجاوز خود گفته می‌شوند که به دلیل شرایط و پیش آمده‌ی خاصی مانند اشغال نظامی، شکل‌گیری جنبش‌های داخلی-فکری، تسلط و غلبه با رویکرد زور، تغییرات سیاسی و نظامی داخلی، معامله‌های پنهانی برای دور زدن حکومت مشروع از سوی عوامل بیرونی که این جریان های مردمی که مدافع آزادی و برابری و طرفدار مشارکت سیاسی هستند، نمی‌توانند در قلمرو اصلی خود حکومت کنند یا دست به تاسیس یک دولت که حاصل اراده مردم باشد، اقدام نمایند و به هر دلیلی در کشور اصلی خود حضور ندارند و بنابراین به خارج از کشور نقل مکان و مهاجرت می‌کنند. این حکومت‌ها اغلب به‌طور موقت و با هدف بازگشت به کشورشان و آوردن یک نظم نوین با درنظرداشت مؤلفه‌های جهان مدرن تشکیل می‌شوند وبا اتحاد نظر در اصول برای رسیدن به آرمان‌های ترسیم شده و اهداف کلان روایتی خود مبارزه می نمایند.

ویژگی های حکومت در تبعید 

 برخی از ویژگی‌ها و اهداف حکومت‌های در تبعید شامل مواردی چون: تاسیس نمایندگی سیاسی در کشورها، جلب حمایت بین‌المللی و سازمان‌ها، مخالفت با دستگاه ظاهرا حکومت مستقر و داخلی، حفظ هویت ملی و مخالفت با اشغال یا تغییرات غیرقانونی از طریق سلطه و اعمال زور است. در این کانتکست دولت و حکومت با هم علی رغم تفاوت های بدیهی و خود مفهوم حکومت نیز در این کاربرد در معنای قوه مجریه نیست. زیرا به قول فیلیپ اردان، دولت/State: «یک قدرت اعمال زور، که بر روی جمعیتی که بر روی یک سرزمین جمع شده باشند، اعمال می شود». حکومت/Government هم پس از ورود آن در قرن شانزدهم به ادبیات انگلیسی، و به قول وینسنت متفکر علوم سیاسی، قوه مجریه در مقابل قوه مقننه و دیگر قوا به معنای مناصب اجرایی اطلاق می‌شود. در افغانستان در مفهوم شناسی و ترمینولوژی حقوقی و سیاسی اکثرا میان حکومت و دولت مغالطه صورت می‌گیرد و در رفع این مغالطه باید گفت: در ماده اول کنوانسیون مونته ویدئو هم حکومت یکی از عناصر شکل گیری دولت آمده و یا با تسامح قوه مجریه خود یکی از عناصر حکومت تلقی شده است که از اصطلاح Executive branch استفاده گردیده است. اما حکومت در مقوله «حکومت در تبعید» منظور حکومت با ساختار منظم آن که توسط انتخابات و با رای و مشروعیت مردمی در داخل یک کشور روی کار آمده باشد، استعمال نمی گردد و چنین نیست. بلکه بیشتر کاربرد انتزاعی دارد و از سر ناگزیری به آن حکومت می گویند و اصلا یک تشکیلات شبه سازمانی است اما با این تفاوت که مجموعه‌ای از طیف های مخالف حاکمیت مستقر دور هم می آیند.

نمونه های حکومت در تبعید 

برخی ها یکی از اولین نمونه‌های حکومت در تبعید را مثال مقوله های دیگر به یونان باستان بازمی‌گرداند. اما با این وجود، مفهوم مدرن و شناخته شده حکومت در تبعید بیشتر به دوران قرون وسطی و رنسانس اروپا و سپس به قرن نوزدهم و بیستم و در جنگ جهانی دوم بازمی‌گردد. مثال معروف از این نوع حکومت‌ها، دولت لهستان در زمان جنگ جهانی دوم بود که به دلیل اشغال کشور توسط آلمان نازی به لندن نقل مکان کرد. یا در جنگ دوم جهانی، آقای ژنرال دوگل پس از رفتن از فرانسه در لندن اعلان مقاومت و تشکیل حکومت در تبعید کرد. در کلیت آن نمونه های زیادی در دنیا تجربه شده است.

ضرورت های شکل گیری حکومت در تبعید

ضرورت‌های شکل‌گیری حکومت در تبعید معمولاً در نتیجه شرایط اضطراری و غیر عادی یا بحران‌های شدید سیاسی و نظامی در داخل یک کشور و در وضع طبیعی به وجود می‌آیند که چنین حالتی یکباره برعکس می‌شود و همه‌چی فرو می پاشد. این ضرورت‌ها به عوامل مختلفی بستگی دارد: اشغال نظامی یا تجاوز خارجی، کودتا یا خیزش‌های داخلی، سرکوب شدید داخلی و خطرات امنیتی و جانی، از دست دادن مشروعیت یا کنترل داخلی، مقاومت و مبارزه برای بازپس‌گیری کشور از دست آنها، حفظ هویت و مشروعیت بین‌المللی، عدم امکان ادامه حیات سیاسی داخلی برای مردم که به طور کلی، حکومت‌های در تبعید به دلایل مقاومت در برابر انحصار، استبداد، ظلم و شکنجه، انواع مظالم و آسیب های فیزیکی و روانی و… تلاش برای بازپس‌گیری سرزمین، قدرت، زندگی توام با حسن نیت و مسالمت‌آمیز میان همه یا حفظ مشروعیت سیاسی و حقوقی در عرصه‌ بین المللی و برگشتن به حیات تشکیل می‌شوند.

معایب و نواقص حقوقی حکومت در تبعید

حکومت در تبعید، با وجود آنکه در برخی موارد ابزار و روش مفیدی برای حفظ مشروعیت سیاسی و نمایندگی مردم در شرایط بحران است، اما با معایب و نواقص حقوقی قابل توجهی مواجه است. این معایب و نواقص به چندین بُعد حقوقی تقسیم می‌شوند: مشکل مشروعیت داخلی، ناتوانی در اجرای حاکمیت و قدرت عملی و عدم تطبیق طرح ها و برنامه ها، ابهام در حقوق بین‌الملل یعنی وضعیت حقوقی حکومت‌های در تبعید در حقوق بین‌الملل اغلب نامشخص و مبهم است. در بسیاری از موارد، کشورها و سازمان‌های بین‌المللی نمی‌دانند چگونه باید با چنین حکومتی رفتار کنند. به رسمیت شناختن یک حکومت در تبعید می‌تواند به معنای نقض حاکمیت کشوری که حکومت فعلی در آن به هر شکل و شمایلی مستقر است و تعاملات نسبی با آن صورت می‌گیرد، تلقی شود. مشکلات مالی و اقتصادی، خطر از دست دادن ارتباط با واقعیت‌های داخلی کشور، ناتوانی در اجرای عدالت و پاسخگویی است. اما دفاع مدعیان و طرفداران این نوع حکومت می‌گویند که ما از ملت در حقوقش وکالت می‌کنیم، پس حق داریم چنین حکومتی در بیرون تشکیل دهیم. خوب از لحاظ حقوقی این استدلال انکار شدنی نیست.

نتیجه‌گیری

حکومت در تبعید در واقع بیشتر به یک حالت غیرعادی و جنگ در داخل، در بیرون از کشور از سوی جریان ها شکل می‌گیرد، این نوع حکومت بیشتر در واکنش به رفتارهای ظالمانه‌ی حاکمیت مستقر تاسیس می‌گردد و در راستایی انسجام نیروها می‌تواند کارایی و کارکرد لازم داشته باشد. اگر چنین رویکرد مثبتی به لحاظ معایبی که دارد، رد کنیم پس گزینه بعدی تسلیم شدن به سلطه و پیروی از دستورات حاکمیت مستقر است که هیچ نگاه مسالمت آمیز و مبتنی بر توسعه و پیشرفت کشور معطوف به آینده در آنها دیده نمی شود. پس دو حالت پیش روی جریان ها، سیاسیون، فعالین مدنی، نظامی و ارزشی وجود دارد: تسلیم شدن به استبداد و اختناق سیاسی و یا مبارزه برای آزادی با ابزارهای مختلفی که در اختیار دارند. بنابراین، گزینه دوم عقلانی‌تر و مبتنی به واقعیت های یک سرزمینی با تنوع و تکثر قومی، فرهنگی و اجتماعی مثل افغانستان است. وقتی این نوع حکومت از سوی رهبری جبهه مقاومت ملی کشور مطرح می‌گردد به اهمیت و ضرورت تشکیل آن می افزاید.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://paigah-news.com/?p=13840

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

آخرین اخبار