اعتراف منیژه صدیقی دردی به وسعت بیابان؛ او با روح‌اش در جنگ است 

نویسنده: فرید عمری

چندی پیش با خانم منیژه صدیقی صحبت کردم، او تقربیا یک سال‌کم‌تر در زندان گروه طالبان بود و روایت‌های دردناک و متاثر کننده از مخوف‌گاه‌های این گروه داشت. خانم صدیقی رازها و ناگفته‌های درد آوری  را برایم گفت، اما خواهش کرد که رسانه‌‌ای نکنم، تازه بخشی از مصاحبه او را در رسانه‌ی آمو دیدم، واقعا اعتراف این خانم دردی است “به وسعت بیابان.” منیژه برایم به تکرار گفته که زندگی برای‌اش بی‌ارزش شده‌است و از خودش متنفر است. ” هیچ حوصله ندارم نسبت به هرچیز متنفرم، حتی نسبت به خودم؛ اگر مسؤلیت خانواده به دوشم نباشد، لحظه‌ی در خودکشی‌ام تاخیر نمی‌کنم”.

منیژه صدیقی دو سال پیش بخاطر باز شدن درب علم دانش به صف زنان معترض پیوست و او خواست صدای زنانی باشد که حقوق انسانی و اسلامی‌شان از سوی مستکبران قرن به یغما برده شده است. او فکر می‌کرد که طالبان هم مانند سایر مردان از همت و وجدان برخوردار هستند و با همان سرشت مردانه‌گی، اگر حقی سیاسی و اجتماعی برای زنان قائل نیستند، اما عزت‌شان را محفوظ می‌دارند، اشتباهی که منیژه و بسیاری هم‌قطاران او را به گودال بدبختی فروبرد و او امروز با روح‌اش در جنگ است. رفتار‌های غیر انسانی با خانم منیژه در زندان طالبان، زندگی را پسا رها از زندان، برایش زندان‌تر ساخته‌است. “جسم‌ام را با شلاق جریحه‌دار کردند که درمان شد، اما روح‌ام را زخم‌های لاعلاج رساندند.”منیژه صدیقی آنچه  را که در مخوف‌گاه ها و سیاچاله‌های طالبان در ریاست چهل و زندانی پل‌چرخی تجربه کرده نمی تواند به زبان بیاورد، روح او از هم ریخت است. زیر او هنوز راه خطر ر را نپیموده و متردد است که بار دیگر به دام طالبان نی‌افتید و این‌بار زندگی‌اش را خاتمه بخشند.

منیژه داستان در دام طالب افتادن‌اش را چنین می‌گوید: روزی یکی از هم‌قطاران‌ام زنگ زد و گرفت: منطقه چهارهی حاجی یعقوب در شهرنو بیا تا در تظاهرات شرکت کنیم، به محض این‌که در محل موعود رسیدم چهار اطراف را استخبارات طالبان حلقه زد، بی‌آن‌که از من بپرسند چندین ضرب قنداغ سلاح به شانه‌ام کوبید که با چیغ و فریاد بر زمین نشسته‌ام، بعد گوشی‌ام را گرفتند و خریطه سیاه را به رویم کش کردند. انتفالم دادند به ریاست چهل، ۵ ماه در ریاست چهل زندانی بودم، ریاست چهل استخبارات طالبان مکانی است هر زندانی در آنجا مورد شکنجه‌های وحشتناک قرار می‌گیرد، من نیز  و به اشکال مختلف مورد آزار و اذیت و شکنجه‌های روحی و جسمی قرار گرفتم، دیگر چیزی در من نمانده جز جسمی به نام انسان، من تنها طالب آسیب نرسانده اکنون من در شرایط بدتر از زندان طالبان قرار داریم، در یک سرنوشت مبهم قرار دارم وضیعت که من را زیر فشار دو هجوم قرار داده است، با فقر و مهاجرت و طعنه و تاختن‌های دردم را دو چند کرده و روح‌ام به دار آویخته‌است.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://paigah-news.com/?p=14624

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

آخرین اخبار