مقدمه
هویت در اصل لفظى عربى بوده و از ضمیر “هو” که بهمعنى ” او” می باشد، پس واژه هویت گرفته شده واژه ماهو در عربی میباشد؛ خلاصه سخن اینکه منظور از هویت، شناسه و کاراکترهایی است که انسان و یا جامعه (هویت فردی و اجتماعی) او را معرفی مینماید.
بیگمان پیشینه مبحث هویت (Identity) به آغاز تاریخ انسان باز میگردد. از دیرباز، انسانها به دنبال تعریف و شناسایی خویش، قبیله، قوم و ملیت و نیز کشف تمایزات خود از دیگران بوده اند، مفهوم هویت در حقیقت پاسخی به سؤال ” چه کسی بودن” و “چگونه شناسایی شدن” است یعنی پاسخ به این پرسش من کیستم؟ پاسخ به این سؤالات است که یک فرد انسانی را از همنوع خود چه در درون اجتماع و چه در خارج سرزمین متمایز می کند؛ ارزشهای او را از ارزشهای دیگری ممتاز مینماید؛ تعلق فرد را به گروه خاصی نشان میدهد و بالاخره هویت جمعی او را تعریف کرده، نشان میدهد که او کیست و به چه جامعهای و به چه ارزشهایی تعلق دارد. سؤالات پیش گفته در درون چارچوب های سیاسی و اجتماعی مختلف، پاسخ های متفاوتی را دریافت می کند و بر این اساس هویت فردی و جمعی انسانها تا حد بسیاری محصول شرایط اجتماعی و سیاسی آنان است و این زیست اجتماعی- سیاسی انسانها است که پرسشها و نیز پاسخهای آنان را درباره خودشان شکل می دهد.
پس هویت به معنی هستی و وجود است؛ چیزی که وسیله شناسایی فرد باشد؛ یعنی مجموعه خصایل فردی و خصوصیات رفتاری که از روی آن فرد به عنوان یک گروه اجتماعی شناخته شود و از دیگران متمایز گردد(هویت_فردی).هویت ملی و قومی از انواع هویت جمعی است و به معنای احساس همبستگی بزرگ ملی و قومی، آگاهی از آن، احساس وفاداری به آن و فداکاری در راه وطن و تعلق خاطر به یکسرزمین اما نکته که در هویت ملی اهمیت دارد احساس سهیم بودن فرد در کشوری هست که در آن زندگی میکند، پس انسانها در کنارهویت فردی خویش، دارای هویت جمعی نیز هستند این هویت جمعی به شکل سیاسی زندگی انسانها در اجتماعی متصل میشود، حتی اگر فرد از سرزمین خود مهاجرت کند یا تبعید و اخراج شود بازهم هویت ملی خود را دارد در نتیجه وجود شخص یا فرد بدون هویت چه فردی و چه جمعی محال است؛ هویت چه فردی و چه جمعی فرایند پاسخگویی آگاهانه هر فرد یا قوم یا ملت به پرسشهایی از خود است؛ از گذشته خود و اینکه چه بوده و چه هست. به عبارت دیگر متعلق به کدام قوم، ملت و نژاد است؟ خاستگاه اصلی و دائمی اش کجا است؟ دارای چه فرهنگ و تمدنی بوده و چه نقشی در توسعه تمدن جهانی داشته و امروزه صاحب چه جایگاه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در نظام جهانی است؟؟
هویت ملی ریشه در اعماق تاریخ و فرهنگ یک ملت دارد و با سرشت تک تک افراد یک جامعه درآمیخته است. آنچنان که اگر جان برود، آن نمی رود.
باید توجه داشت که هویت ملی مسألهای انفرادی، شخصیتی و روانی نیست، بلکه پدیدهای جمعی است که به بنیادهای فرهنگی، تاریخی و اعتقادی یک ملت مربوط میشود، لذا تفسیرهایی که امروزه از هویت و یا بحران هویت صورت گرفته است و منظور از آن تعارضات ناشی از مدرنیته و شکاف میان نسل جدید و قدیم و یا به طور کلی مشکلات نسل جوان است، بهدرستی با بحث هویت ملی قابل انطباق نیست، بلکه بیش تر مقولهای روان شناسانه یا جامعهشناسانه است. وقتی به مسأله هویت ملی توجه می کنیم، در حقیقت به تشخص و شخصیت واقعی یک قوم و یا یک ملت نظر می افکنیم، شخصیت و تشخصی که از خصوصیات و ویژگیها و امتیازات مردم یک سرزمین حکایت دارد.
معمولاً بارزترین و عمیق ترین انگارههای هویتی یک کشور در فرهنگ آن قوم تجسم می یابد. در بررسی نقش فرهنگ، جلوهها و بازنمایه های آن در هویت ملی، صرف نظر از روشهای نهفته در خود آن فرهنگ، نقش و تأثیر و تأثر آن از نظر اجتماعی و سیاسی و تاریخی نیز بررسی و تجزیه و تحلیل می شود.
این کیفیت خاص یک ملت نیست، بلکه همهی ملتهای بزرگ و صاحب تمدن چنین هستند. حتی در مواردی هم که ملتی سرزمین خود را از دست داده و آواره شده است، همچنان هویت جمعی و ملی خود را حفظ کرده و بعدها بر مدار و محور آن خود را بازیافته است، مثل فلسطینی ها، سخن راندن در وادی پر رمز و راز هویت در واقع تلاشی است برای کشف و شناسایی گروههای متعدد و متنوع انسانی، که هر کدام بر اساس ویژگیهایی نه چندان پایدار از هم قابل تفکیک اند. برآیند این ویژگیها، هویت یا روح ملی یا قومی این گروههای انسانی را نشان می دهد .
کار ویژه های هویت ملی
۱- انسجام و همبستگی ملی
هویتها فقط در جوامع وجود دارند و زمانی که افراد از جایگاه خود در جامعه می پرسند، در واقع از هویت خود سؤال کرده اند.
هویت ملی با بهره گیری از تواناییهای نمادین، مانند زبان، دین، گذشته تاریخی و منافع مشترک، میتواند به وفاق اجتماعی و همبستگی ملی یاری رساند. مراد از همبستگی، به هم پیوستن و مجتمع ساختن اجزای یک جامعه و واحدهای کوچک آن به یک کل همبسته تر است؛ به گونهای که توان و نیروی آن اجزا و واحدهای کوچک و پراکنده و مختلف، انباشته و متمرکز شود و از طریق همیاری و همکاری آحاد جامعه و حمایت آنان از نظام سیاسی، بحرانهای حاصل از دوران گذار را حل کند. بدین ترتیب هویت ملی به دلیل نقش تعیین کنندهای که در حوزهی فرهنگ، اجتماع، سیاست و حتی اقتصاد دارد، از مفاهیم بسیار فراگیر و در عین حال مشروعیت دهنده به نظم سیاسی اجتماعی است و پیوستهگی و انسجام درونی یک واحد سیاسی را در پی دارد.
ملت گرایی نیز که پیوند وثیقی با هویت ملی دارد، برای حفظ پیوستهگی یک ملت و ابقای نیروی حیات بخش نمادهایش، به رغم اینکه این نمادها ریشه در گذشته دارد، می بایست افزون بر خلق مجدد نمادهای قدیمی، نمادهای جدیدی نیز پدید آورد تا این پیوستگی، حفظ و تداوم یابد.
۲- ایجاد آگاهی ملی و جهت دهی به زندگی اجتماعی
هویت ملی علاوه برایجاد همبستگی میان افراد جامعه، مسیر و هدف جمعی آنان را نیز مشخص می کند. دولتها با تکیه بر “هویت ملی”، نظام ارزشی مورد نظرخود را از طریق آموزش، تبلیغات و سایر ابزارهای جامعه پذیری به افراد جامعه القا می کنند. در این میان، هویت ملی، متغیری محوری در تعریف ارزشها و هنجارهای جمعی افراد یک جامعه است. در واقع هدف اولیه ی هویت ملی نیز که همبستگی و انسجام ملی است، بدون کار ویژه جهت دهی هویت ملی ممکن نیست، چرا که انسجام و همبستگی ملی لزوماً باید بر محور “هدف مشترک” باشد و بدون هدف و جهت مشترک نمی توان همبستگی اعضای یک گروه و بهطور کلی جوامع قومی و ملی را حفظ کرد.
۳- تعیین ساز و کارهای فرهنگ سیاسی
فرهنگ سیاسی، جنبههایی خاص از فرهنگ عمومی جامعه است که به بیان نوع رابطهی جامعه با نظام سیاسی می پردازد. زمانی که از فرهنگ سیاسی یک جامعه سخن می گوییم، به نظام سیاسی خاصی اشاره می کنیم که بر اساس نگرشها و ارزش های مردم آن جامعه، درونی شده است. محیط نظام سیاسی را مجموعه ای از ارزش ها، هنجارها و نمادهایی فراگرفته است و آگاهی دربارهی نظام سیاسی تا اندازه ی بسیاری به میزان شناخت ارزشهای حاکم بر آن محیط بستگی دارد. بر این اساس، درک صحیح کنشهای سیاسی در جوامع مختلف بشری، نیازمند کوشش هایی است که در فهم بسترهای فرهنگی این جوامع صورت می گیرد. در این میان، هویت ملی که در بر گیرندهی عناصر فرهنگ ملی جوامع است، می تواند میان ارزشهای فرهنگی محیط اجتماعی و اقدامات سیاسی دولتها، رابطه برقرار کند.
وقتی سخن از ما پیش میآید بحث هویت مطرح میگردد. مرز ما از دیگران توسط خطوط ترسیم شده توسط هویت ما روشن میگردد. بررسی هویت ملی یکی از مباحثی است که از اهمیت تاریخی و جامعهشناختی فراوانی برخوردار است. اهمیت تاریخی آن به این جهت است که اولاً این پدیده در فرایند زمان در جامعه شکل گرفته و از رویدادها و تغییر و تحولات تاریخی تاثیر پذیرفته است. ثانیاً هر هویتی که امروزه در جامعه و میان گروههای اجتماعی مشاهده میشود، برگرفته از جریانهای تاریخی ادوار مختلف است. از نظر جامعهشناختی هویت ملی به این لحاظ اهمیت دارد که یکی از عوامل مهم انسجام اجتماعی و وفاق ملی در هر جامعه تلقی میشود. هر اندازه یک ملت از هویت محکمتر و منسجمتری برخوردار باشد، به همان اندازه در تحکیم پایههای همبستگی و وفاق اجتماعی موفقتر خواهد بود.
افزایش مراودات جهانی و بهخصوص بحث جهانی شدن که امروزه یکی از مباحث مهم حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تلقی میشود، در چالش با مفهوم هویت ملی قرار میگیرد. آیا افزایش ارتباطات فرهنگی و فرایند جهانی شدن و جهانیسازی از استحکام هویت ملی کشورها خواهد کاست؟ آیا کشورهایی که از انسجام و هویت و وفاق ملی یکپارچهای برخوردار هستند، در قبال جهانی شدن ایستادگی خواهند کرد یا خیر؟ پاسخ دادن به این نوع سؤالات آسان نیست و نیاز به زمان دارد تا در شرایط عینی و واقعی بتوان روند رویدادهای جهانی و ملی را پیگیری و مطالعه کرد.
در میان متفکران در موضوع رابطه هویت ملی و افزایش روابط جهانی و جهانی شدن دو دیدگاه وجود دارد. تعدادی از صاحبنظران بر این باورند که روند جهانی شدن باعث تزلزل پایههای هویت ملی شده و همه کشورها کم و بیش مجبورند در قبال این روند از خود انعطاف نشان دهند. برخی دیگر از متفکران بر عکس این دیدگاه را دارند.
بی گمان پیشینه ی مسأله ی هویت (Identity) به آغاز تاریخ انسان باز می گردد. از دیرباز، انسانها به دنبال تعریف و شناسایی خویش، قبیله، قوم و ملیت و نیز کشف تمایزات خود از دیگران بوده اند، مفهوم هویت در حقیقت پاسخی به سؤال “چه کسی بودن” و “چگونه شناسایی شدن” است. پاسخ به این سؤالات است که یک فرد انسانی را از همنوع خود متمایز می کند؛ ارزشهای او را از ارزشهای دیگری ممتاز مینماید؛ تعلق فرد را به گروه خاصی نشان می دهد و بالاخره هویت جمعی او را تعریف کرده، نشان می دهد که او کیست و به چه جامعه ای و به چه ارزشهایی تعلق دارد. سؤالات پیش گفته در درون چارچوب های سیاسی و اجتماعی مختلف، پاسخ های متفاوتی را دریافت می کند و بر این اساس هویت فردی و جمعی انسانها تا حد بسیاری محصول شرایط اجتماعی و سیاسی آنان است و این زیست اجتماعی- سیاسی انسانها است که پرسشها و نیز پاسخهای آنان را درباره خودشان شکل می دهد.
“احمد اشرف” می نویسد:«هویت به معنی هستی و وجود است؛ چیزی که وسیله شناسایی فرد باشد؛ یعنی مجموعه خصایل فردی و خصوصیات رفتاری که از روی آن فرد به عنوان یک گروه اجتماعی شناخته شود و از دیگران متمایز گردد. هویت ملی و قومی از انواع هویت جمعی است و به معنای احساس همبستگی بزرگ ملی و قومی، آگاهی از آن، احساس وفاداری به آن و فداکاری در راه آن است. هویت ملی و قومی مانند هویت فردی جمعی در کشاکش تصور ما از دیگران شکل می گیرد، بنابراین خودآگاهی از “هستی ما” با آگاهی از “هستی دیگران” همراه است. “ما” و ” بیگانهگان” دو روی یک سکه اند و یکی بدون دیگری بی معنا است. »
مفهوم هویت و تفسیری که از آن شده است، همواره در معرض تغییری هماهنگ با تحولات سیاسی _ اجتماعی جوامع بشری بوده است. انسانها در کنارهویت فردی خویش، دارای هویت جمعی نیزبوده اند که آنها را به جمع بزرگتری پیوند می داده است. این هویت جمعی با شکل سیاسی زندگی انسان همساز بوده است. زمانی که انسانها در قالب قبیلهای زندگی میکردند، هویت جمعی خویش را در پیوند با قبیله و ارزشهای آن می دیدند. تحول زندگی قبیلهای به واحدهای سیاسی جدید، مفهوم هویت جمعی انسان را نیز متحول کرد. شکل گیری امپراتوریها، مفهوم جدیدی از هویت جمعی را به میان آورد که هویتهای فردی و قبیلهای تا حد بسیاری در درون آن مستحیل شدند.
بدیهی است هویت به مثابه یک پدیدهی سیال و چند وجهی، حاصل فرایند مستمر تاریخی است که تحت تأثیر شرایط محیطی، همواره در حال تغییر است و پدیدهای ثابت و تغییر ناپذیر نیست؛ بلکه از آنجا که جوامع انسانی از یکسو در برخورد و تعامل دائم با شرایط و تغییرات محیط طبیعی و از سوی دیگر در برخورد و ارتباط مستمر با جوامع دیگراند، هر گونه تغییر هویت را ممکن مینماید.
هویت، فرایند پاسخگویی آگاهانهی هر فرد یا قوم یا ملت به پرسشهایی از خود است؛ از گذشته خود و اینکه چه بوده و چه هست. به عبارت دیگر متعلق به کدام قوم، ملت و نژاد است؟ خاستگاه اصلی و دائمی اش کجا است؟ دارای چه فرهنگ و تمدنی بوده و چه نقشی در توسعه تمدن جهانی داشته و امروزه صاحب چه جایگاه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در نظام جهانی است؟ و بالاخره، ارزشهای ملهم ازهویت تاریخی او تا چه حد در تحقق اهداف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه مورد بحث کارساز خواهد بود. بنابراین هویت ملی، زمانی به عنوان یک مفهوم برجسته خودنمایی کرد که احساسات نهفته در جوامع ملی، بر اساس یک اراده معطوف به قصد و آگاهی، پایهای برای یک طرح سیاسی، فرهنگی و یا اقتصادی قرار گرفت. اسباب این آگاهی و ظهور شعور ملی را تمدن جدید فراهم کرد.
بدین ترتیب، آگاهی نسبت به عنصر ذهنی هویت، یعنی “احساس ملی” که از آن به “روح جمعی” و یا “وجدان جمعی” نیز یاد می کنند، به خلق هویتها یاری رساند.