معرفی ماهیت مبهم طالبان از منابر، ملا هبت الله را زجر می‌دهد  

نویسنده: سالار آزادی

مبرهن است که جریان طالبان از عنفوان شکل‌گیری تا اکنون با دست‌آویز قرار دادن دین خصوصاً منابرمساجد  و دیدگاه‌های قومی، با پیشتیبانی استخبارات منطقه‌ای و جهانی توانست دو دور بر اهداف سیاسی‌ و قدرت سلطه جویانه‌ی ‌قبیله‌ی دست یازد. در مورد زمینه‌های شکل‌گیری گروه طالبان روی‌کردهای و عوامل متفاوتی از سوی تحلیل‌گران و صاحب نظران مطرح شده‌است؛ اما عامل عمده که تحریک طالبان را شکل داده و در تجهیز نظامی و ایدیولوژی این جریان نقش سازنده داشته “آی‌اس‌آی” (استخبارات پاکستان) است که تا کنون هم‌چنان به عنوان فرمان دهنده در عقب این گروه قرار دارد. امیرسلطان مشهور به “کرنیل امام” از اعضای برجسته استخبارات پاکستان که در ایجاد تحریک طالبان نقش داشت در کتاب “پروژه طالب سازی در افغانستان” روایت می‌کند: به تصور ما دو عامل بود که نیروهای جنگی را در محور اهداف استخباراتی و منافع ما جمع می‌کرد، یکی تبلیغات استخباراتی با روی‌کش کردن دین به صورت افراطیت و دوم مسایل قومی . “مسایل قومی نزد پشتون‌ها در بسی موارد مهم‌تر از دین است” این دو عامل به خوبی توانست در بسیج نیروهای نیابتی استخبارات پاکستان نقش آفرینی کنند. او هم‌چنین در بخشی از این کتاب یادآور شده است که مدارس در پاکستان محل بود که ماموران استخباراتی در آن نفوذ کرده بودند و با تبلیغات جهادی سربازگیری می‌کردند که بسیاری‌ها  فریفته بیانات جزم اندیشانه‌ی ملاهای “آی‌اس‌آی” شدند. در مورد شکل‌گیری تحریک طالبان یک روایتی دیگر از آقای گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان را می‌آورم که ایشان در نخستین سال‌های ظهور طالبان در رسانه مربوط به خودشان (پیام) گفته بود که طالب بیرون شده از مثلث استخباراتی انگلیس، امریکا و پاکستان است گرچند آقای حکمتیار بعدها با توجه به تعصب و افراطیت که داشت گاهاً طالبان را توجیه و تطهیر کرد. ولی آن‌چه که آقای حکمتیار در دسیسه ساخت طالب یاد کرده بود، بعدها از سوی بینظیر بوتو صدر عظم وقت پاکستان نیز مطرح شد و هم‌چنان هیلاری کلینتون وزیر خارجه اسبق امریکا در سخنرانی‌یی در کانگریس گفت که القاعده و طالبان دست ساخته امریکا هستند.

 در این شکی نیست که  بازی‌های کلان منطقه‌ی و جهانی در ساخت و شکل‌دهی طالبان نقش داشته که زمان و فرصت بیش‌تری نیاز دارد تا آن را بنویسم.

در این نوشته ماهیت دین ابزاری گروه طالبان را به بحث خواهیم گرفته و هم‌چنان نقش روحانیون آزاد و مستقل را در براندازی رژیم طالبان بازگو خواهیم کرد.

زمان که تفکر طالبان را بازخوانی می‌کنیم بدون تردید چیزهای از لایه‌های فکری این گروه و طرف‌داران آن‌ها بیرون میاید که اصلا در دین اسلام به آن اشاره نشده‌است و بیناد فکری جزم اندیشانه‌ی است که حتی سیمای صاف و صفای دین را نیز مخدوش کرده و بسیاری‌ها را به دین گریزی سوق داده‌است. متاسفانه طالبان تا حدی توانستند این برداشت‌های ناصواب از دین را از طریق معتمدترین مجرای دین که مساجد است به افکار عامه تزریق کنند و در ۲۰ سال گذشته بسیاری از امامان مساجد آگاهانه و نا آگانه به نفع استخبارات پاکستان تبلیغ می‌کردند که با این تبلیغ‌ها فهم اعتدال‌گرایانه جای خالی کرد به جزم اندیشی و افراطیت و دین به صورت عموم توحش و مایه خشونت معرفی شده‌است.  چندی پیش به بحث میان طرف‌داران و مخالفین طالبان گوش می‌دادم که یکی از هوادران طالبان  با افتخار می‌گفت که همه کسانی‌که در مقابل نظام طالب ایستادند و یا از زیر پرچم این گروه به بیرون از کشور رفتند، زنان‌شان باید مطابق دستور اسلامی کنیز نیروهای امارتی باشند در حالی از حرف‌های این جوان مشخص می‌شد که او هنوز ابتدایی ترین مسایل دین را نمی داند و فقط شکار اندیشه‌های شهوت انگارانه طالبان شده‌است و در یک نوار تصویری دیگر یکی از ملاهای مربوط به گروه طالبان می‌گوید که هرکس مبابل تج (هوشمند) دارد مسلمان نیست. این موارد تنها از سوی طرف‌داران طالبان و پایان دستان این گروه اتفاق نه‌افتاده؛ بلکه خلیفه سراج الدین رهبر شاخه حقانی – نعوذ با الله من ذالک- باری از مشارکت پیامبر اسلام در حمله انتحاری سخن گفت بیساری از آدم‌های که در محیط پیدایش طالبان بزرگ شدند و دانسته یا ندانسته از این برداشت حمایت کردند با حرف‌های ملا سراج الدین گریستند و پیوسته  نعره‌های الله اکبر سر دادند و در جای دیگر شیخ حماس از عالمان قابل حساب این گروه نیز چیزهای را به خدا و قرآن برچسب زد که اصلا از دید یک دین فهم چرندیات بیش نیست. مانند آمدن اسم لوگر در قرآن‌عظیم‌شان در حالی‌که در هیچ جای از قرآن لوگر نیامده و حرف “گ” اصلا در الفای عربی نیست و در تازه‌ترین موارد رهبر این گروه در فایل صوتی که در رسانه دست‌به‌دست می‌شود گفته است که انتقاد از من خلاف شریعت اسلام است در حالی که یکی از شاخصه‌های امیر مسلمانان این است که در جماعت مردم ظاهر شود و همانند حضرت عمر سراغ رعیت برود و از وضعیت زندگی آنان آگاه باشد و هم‌چنین مردم از دین و اصالت خلیفه اطلاع کامل داشته باشند، حالاکه ملا هبت الله تنها با دو عکس و صدا امیر است و فرمانش مانند فرمان خدا برای پیروانش ارزش و اهمیت دارد و این سردرگمی او نشان دهند قصه استخبارات پاکستان است.

 طالبان که سال‌ها در نزد استخبارات پاکستان زانوی شاگردی زدند و به خوبی می‌دانند که از کجا شروع و به کجا ختم کنند. طالبان با اجرا و بولت سازی چند مورد توانستند اذهان عامه را هدف قرار بدهند و بسیاری از عوام‌الناس را شکار این مکر نمایند. بدون این که شما یک عالم دین باشید از  شیوه‌های رفتاری طالبان می‌دانید که این گروه دین را مانند یک ابزار برای تعین و توصل به اهداف شان استفاده می‌کنند و آن‌چه را که طالبان زیر نام دین انجام می‌هند قصه‌ی است که سال‌ها قبل در مدارس پاکستان تعلیم دیدند و به برداشت یک طالب سزای یک شراب خور کشتن است و اگر کسی را در شراب نوشی بیبنند و بدون پرس و پال آن را به گلوله می‌بندند، دزد را در ملاء عام تیرباران می‌کنند بی‌آن که بدانند چه موجب شد که او دست به دزدی زد از رفتن زنان به درس و دانش، شهر و پارک ها جلوگیری می‌کنند و آن را خلاف دساتیر شرع می‌پندارند، هرکس به زبان پشتو و به بزرگان پشتون ولو که مسلمان هم نبودند، نقد کند او را متعصب و مباح دم می‌پندارند  ( طالبان در نخستین روزهای‌ ورود شان به کابل عکس‌های احمد شاه مسعود را پاره کردند، اما امان الله خان را با همان بگروند اسلام ستیزانه و با آن چهره و ظاهر غرب زده احترام می‌کنند و عکس هایش را پس از ماه‌ها محترمانه جمع کردند) طالبان آنقدر در برابر یک زانی جدی هستند در برابر لواطت کار نیستند و آنقدر در برابر موسیقی جدی برخورد می‌کنند در برابر یک قاتل نمی‌کنند. چرا که این نوع رفتار مبانی فکری است که از سوی استخبارات پاستان سال‌ها به طالبان تفهیم شده‌است و کشتن آدم و لواطت و ظلم  مسایل است که طالبان به آن عادت داده شدند، اگر شما نگاه کنید یک طالب بدون داشتن زن عطش شهوت را با چه فرو می‌نشاند؟ یا این انتحاری های که طی ۲۰ سال از سوی این گروه مدیریت شد جقدر انسان را کشت و این قتل‌ها چرا برای طالبان مهم نیست؟ بدون شک که پاسخ این سوالات بر می‌گردد به  محیط و مکتب که طالبان از آن برخاستند که این خطاها برای‌شان بزرگ جلوه داده نشده‌است. سونامی برداشت های ضد نقیص و نا درست طالبان از دین نیاز به فرصت بیشتر دارد که تا آن را شرح دهیم. طالبان که رسواترین نوع خشونت در تاریخ مسلمانان به شمار می‌روند و همواره خشونت و تحجرشان را با جامه نصوص و فتاوای مذهب پرده داری کردند که از کمال ابن همام روایت است که می‌گفت: « یقع فی کلام اهل المذهب تکفیر کثیر و لکنه لیس من کلام الفقهاء الذین هم المجتهدین»  یعنی در سخنان مذهب مان خیلی تکفیر رفته و آن سخنان مربوط به مجتهدان مذهب نمی شود. بی تردید که یکی از نمونه‌های تکفیر و خشونت طالبان هستند. ( مذهب طالبان ص ۹۳) بشیر احمد انصاری،

آن‌چه که طالبان در سال‌های متمادی انجام دادند، به خصوص خودکشی و انتحاری و آن را بیشتر به دین ارتباط دادند در حالی که دین اسلام چنین اعمال را از بنیاد حرام می داند و بارها علما جهان حکم حرام آن را صادر کردند که در این مورد به فتوا و سخنان علمای برجسته جهان اسلام مراجعه فرماید. از آن‌جای که برای طالبان دین ابزار بیش نیست و  در راستای رسیدن به قدرت هم هیچ معیار حرام و حلال را نمی‌شناسند و چنگ می‌زنند به هر وسیله‌ی که آن‌ها را یاری رساند. طالبان از دین چیزهای بیرون کردند که نه تنها در مغایرت با اصل دین قرار دارد، بلکه خلاف موازین اخلاقی و انسانی نیز است و هرکسی آن را  نقد و تصحیح کند، حکم تکفیر او را صادر می‌کنند. برای مردم عام که از دین آگاهی ندارند و اسلام اعتدالی را درست نمی شناسند سخت است تا با یک طالب که مسلح با اسلحه کلاشینکوف و افراطیت دینی است بحث کنند و او را قناعت دهند. تنها علمای دین می‌توانند مستدل در برابر رفتارهای سختگیرانه و ظالمانه گروه طالبان قرار بگیرند و با استفاده از منابر براهین اصل دین و سخن حق را بگویند و هم از تخریش اذهان عامه توسط گروه طالبان جلوگیری کنند.  این مسئله  طی یک‌ماه به خوبی درک شد. انتقاد قاطع و صریح و در عین حال الهام بخش مولوی عبدالشکور حنفی از رفتار ظلمانه گروه طالبان ارکان تفکر خشک و دگم سالوسی این گروه را تکاند و هم‌چنان ماهیت مرجع مبهم این گروه را افشا کرد، آنقدر برای طالبان سنگین تمام شد که صدا ملا هبت الله رهبر این گروه چون کفتار زخمی بلند شد و در جایگاه خدای حکم صادر کرد که ” انتقاد از من خلاف شریعت است”. پس از مولوی شکور، نقد دیگر که  پیشینه  طالبان را هدف قرار داد از سوی آیت الله واعظ‌زاده بهسودی عالم شعیه مذهب، مطرح شد، حتی پایه‌های اساسی و اعتمادی طالبان را لرزاند و دو عالم دیگر در قندهار و ننگرهار از منابر مساجد آن‌چه حق است را بیان کردند. گرچند طالبان یک فضای کاملا خفقان و اختناق را در افغانستان حاکم کردند و هرکی سخن حق بگوید یا تاپه تکفیر و یا مهر متعصب را بر جبینش می‌کوبند و به سلول‌های مخوف شان می‌برند. اما این صداها دو حسن داشت، یکی این که هنوز علمای صادق و راست‌گو زنده اند وگاهی نطق‌شان مصداق بارز این قول است: «افصل الجهاد کلمه العدل عند سلطان جابر » بهترین جهاد گفتن سخن حق نزد حاکم جابر است و از سوی هم انتقادهای پی‌درپی و معرفی اصل و ماهیت طالب، فرصت‌های استفاده جوی این سازمان رادیکال را به پایان می‌رسد؛ طالبان‌که طی سال‌های متمادی با ابزار قرار دادند دین از اقوام مختلف سرباز جذب کردند، امروز با پرده برداری از چهرهایشان دوام‌شان در خطر افتاده‌است و به نظر می‌رسد که در روزهای آینده عالمان بیشتر در مخالفت با رفتارهای جزم اندیشانه گروه طالبان قرار می‌گیرند و شیرشربت آن‌ها را از منابر به گوش همه مردم مخابره کنند در این شکی هم نیست که تنها علمای معتدل دین اند که قابلیت آن را دارند تا چیزی‌های ناصواب که از درون دین ساخته و بیرون شده را معرفی کنند و اصل دین را برای مردم برسانند. نتیجه این می‌شود که سیاسیون و تحلیل‌گران در مورد اصل و بن طالبان موارد و موضوعاتی را بارها گفتند و این گفته‌های در یک جامعه به شدت مذهبی و سنتی بازار چندان ندارد، حالا علمای با درک مسئولیت ایمانی و وجدانی‌شان بدون ترس از زندان و شکنجه آموزه‌های درست و اعتدالی‌گرایانه دین را تبلیغ می‌کنند و قرار گرفتن اعتدال در برابر ظلم و افراط دوام طالب را به مخاطر انداخته است.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://paigah-news.com/?p=10227

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

آخرین اخبار