(علمای دینی، روشن‌گری یا توجیه استبداد) نگاهی برجای‌گاه علمای دین در قرآن کریم

نویسنده: مولوی کمال الدین حامد

بخش نخست

مقدمه

بدون شک علمای دینی در جامعه ما از جایگاه بلندی برخوردار اند و این جایگاه برخاسته از باور عمیقی است که مردم ما به دین مقدس اسلام دارند و علمای دینی را حامل معارف این دین و رهنمای زندگی شان می‌پندارند. جایگاه فوق باعث گردیده، که از یک طرف توجه کمتری به «ویژگی‌های مطلوب» یک عالم دینی شود در حالی که نگاه مردم بیشتر ناظر بر«ویژگی‌های شکلی» علمای دینی است و از جانب دیگر اطمینان خاطری شده برای علماء که با تکیه بر احترام مردم نتوانند در جستجو و نهادینه سازی «ویژگی‌های مطلوب» برای خود شان گردند.

علمای دینی مبتنی بر وظیفه‌ای که برای خودشان قائل اند، مدام بر انتقاد و اعتراض بر فساد موجود در جامعه‌ی زمان شان وجود دارد، تاکید می‌نمایند و از این جهت همیشه به عنوان «ناصح منتقد» علیه زمامداران ظاهر شده اند؛ با وجود این که از مسئولیت‌های علمای دینی اعتراض بر وجود ستم و فساد در جامعه می‌باشد، این‌گونه اعتراض زمانی کارآمد و موثر تمام می‌شود که فضای اجتماعی، یک فضای آزاد و غیر استبدادی باشد تا این که علماء بتوانند با آزادی تمام، آنچه را که فساد تشخیص میدهند، مورد توجه قرار دهند. بنا برآن، قطع نظر از ساختار یک حکومت، آزادی فکر تحت هر حاکمیتی که باشد زمینه‌ی خوبی برای انجام وظایف علماء است تا یک نظام استبدادی. در یک نظام استبدادی، گرچه تحت عنوان «نظام دینی» باشد، هیچ زمینه‌ی برای اظهار نظر آزاد مردم منجمله علماء وجود ندارد و در نتیجه، علماء که در مقایسه با سایر اقشار جامعه بیشتر شایق نظام در اصطلاح اسلامی می‌باشند، یا سکوت می‌نمایند و یا به خود سانسوری رو می‌آورند و نزد مردم نیز متهم به «یاری استبداد» و یا «بزدلی» می‌گردند. بدترین نوع استبداد در یک جامعه، استبداد دینی است که خود علمای دینی را قربانی بی صدای خویش می‌گرداند و دم زده هم نمی‌توانند برای این که گرفتار مصیبتی می‌شوند که خود هر روزی آرزوی حاکم شدن اش را داشتند و حالا باید کشت خود را درو کنند.

اگر بر مفهوم نظری «عالم دین» پرداخته شود، معلوم است که منظور از عالم دین همان کسانی اند که علوم دینی را فراگرفته و در یک جایی از تکمیل روش تعلیمات دینی ایستاده اند ورنه با اندک مسامحه، دانسته می‌شود که با فرض جامعیت دین برهمه‌ی ابعاد زندگی، باید تمام دانشمندان مسلمان اعم از دانشمندان فقه، کلام و علوم اجتماعی و طبیعی را «عالم دین»دانست و دین را هدایت گر تمام زندگی؛ و هم‌چنان می‌توان که دانشمندان علوم دینی را«داعی»گفت و اصطلاح علمای دین را شامل همه دانست. به هر صورت آنچه فعلا مقدور است با پیروی از اصطلاح عام، منظور ما از علمای دینی همان «دانشمندان معارف دینی چون فقه، کلام و امثالهم» می‌باشد. کاربرد این اصطلاح (عالم دین) بر اساس پیش گفته، ناظر بر شخصی است که روش‌های تعلیم معارف دینی را پشت سرگذاشته وبه صورت شکلی «عالم دین» پنداشته می‌شود. همین وضعیت، جایگاه علمای دینی را با صرف «عالم دین بودن» گره زده است تا «ویژگی‌های یک عالم دین داشتن». انتظار جامعه از هر عالم دین با صرف «علم دین داشتن» باعث گردیده که بسیاری از این‌ها نسبت نداشتن «ویژگی عالم دین» از درک و تجربه ی واقعیت‌های جامعه دور گردند و بیشتر گرفتار جهان انتزاعی خود شان شوند که در نهایت طرفداران شان مجبور به پیروی بی دلیل از موضع گیری‌های شان گردند ومنتقدان شان این‌ها را ملامت ذاتی در موضع گیری یا سکوت شان در برابر استبداد و تحولات جامعه پندارند ورنه در یک فضای استبدادی علاوه بر علمای دینی، رسانه‌های آزاد قبلی نیز به خود سانسوری به دلیل ترس رو آورده اند.

این نبشته در صدد تحلیل و بررسی کامل قضیه نیست و در توان آن نیز نخواهد بود بلکه فقط در پی مرور کوتاه، بر ویژگی‌هایی است که در برخی از آیات قرآن کریم نسبت به «علماء» اشاره رفته است. شاید بتوان در مورد این ویژگی‌ها از دریچه ی قرآن کریم بحث بزرگی را راه اندازی کرد ولی این نبشته از این میان فقط به چند آیتی از آیات قرآن کریم پرداخته است که می توان از آن‌ها برخی از این ویژگی‌ها را بازشناسی کرد. پیشاپیش باید گفت که بر اثر پرداختن به این ویژگی‌ها به نکات جالبی می رسیم که از یک عالم دین بجای توجیه استبداد و یا پرداختن به مسائل کوچک، بیدارگری، روشن‌گری و اصلاح گری بی طرفانه  خواسته شده است.

ویژگی‌های یک عالم دین

ویژگی‌های که از آیات قرآن‌کریم برای علمای دینی دانسته می شود، معمولا در ضمن آیاتی مطرح گردیده که قرآن کریم در صدد بیان وظایف علمای دینی، میان اهل کتاب و مسلمانان می‌باشد. این ویژگی‌ها برای «رجال دین» (گرچه این اصطلاح با توجه به تفاوتی که میان اسلام وسایرادیان دیده می شود چندان بجا برای علمای دینی در اسلام نمی باشد) یاد گردیده است و قرآن کریم در بیان مسئولیت‌های آن‌ها به این ویژگی‌ها تاکید می‌کند به این معنی که این اوصاف فصل فارقه‌ی یک عالم دین از دیگران است و بدون داشتن این اوصاف، دیگر نمی‌توان به صورت واقعی یک دانشمند علوم دینی را «عالم دین» به معنی قرآنی آن دانست. با توجه به این که این نبشته در پی بررسی کامل موضوع نیست که تمام آنچه در قرآن کریم ناظر بر این موضوع وارد گردیده را یاد آوری نماید بلکه تنها در پی یافتن برخی از این ویژگی‌ها از آیات قرآن می‌باشد.

  1. تفقه در دین

تفقه از ریشه «فقه»گرفته شده و«فقه» به معنی پی بردن عمیق و به گفته ی راغب به معنی پی بردن از معلومات حاضر به معلومات غایب می باشد. یعنی این که یک عالم دینی باید نسبت به دین فهم عمیق و آگاهانه داشته باشد. معمولا فهم عمیق نسبت به یک موضوع برخاسته از مراحل چهارگانه ی است که صاحب فهم آن را طی نموده باشد.

یک، فهم موضوع از لابلای متن یا نقل که در دین وجود دارد.

دو، بررسی و فهم واقعیت، که سبب نزول آیت مورد نظر گردیده تا این که از طریق آن، با واقعیت یا واقعیت‌های فعلی جامعه نزدیکی حاصل شود ( باید دانسته شود که واقعیت‌ها و حوادث اجتماعی در قدم نخست متأثر از زمان خود اند که به این صورت هیچ واقعیتی در زمان حال دقیقا همانی نیست که در عصر نزول اتفاق افتاده باشد(.

سه، تحلیل و ارزیابی عوامل و اسباب موضوع و واقعیت پیش آمده. در حقیقت این عوامل یک موضوع است که نشان می‌دهد، اهمیت وجدی بودن همان موضوع را که آیا مشمول نیازهای اولی یک جامعه اند یا این که مربوط به جریان عادی زندگی اجتماعی می باشد. (قضیه عموم بلوا، حالت اضطرار و روبرو شدن به ما وقع در فقه اسلامی ناظر بر همین مسأله دانسته می شود).

چهار، تحلیل و بررسی پیامد‌های موضع گیری عالم دینی نسبت به موضوع در جامعه. این قضیه مهم‌ترین بخش تفقه در دین است. موضع‌گیری یک عالم دین می‌تواند آثار و پیامدهای بسیار جدی و ملموسی در جامعه داشته باشد و فهم دینی ایجاب می‌کند که یک عالم دین پی آمدها را قبلا مد نظر داشته و از آثار موضع‌گیری خود آگاهی داشته باشد.

در مجموع بعد از طی مراحل چهار گانه ی فوق است که «تفقه دردین» یا همان فهم عمیق نسبت به ارزش‌های دینی بدست می آید. خداوند متعال در آیت ۱۲۲ سوره توبه می‌فرماید: «و ما کان المؤمنون لینفروا کافه فلولا نفرمن کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون»شایسته نیست مومنان همگی سفرکنند؛ پس چرا از هر فرقه ای ازآنان، دسته ای سفر نمی‌کنند تا در دین آگاهی پیدا کنند و قوم خود را وقتی به سوی آنان بازگشتند بیم دهند تا باشد که آنان حذرکنند». از این آیت دانسته می شود که علماء در حقیقت با داشتن ویژگی تفقه یا همان فهم عمیق نسبت به دین متولیان فرهنگی در جامعه اند و نخبگان فرهنگی طبعا که از فرهنگ و واقعیت‌های اجتماعی آگاهی کامل دارند تا نیازهای فرهنگی جامعه را مرفوع نمایند. مضاف برآن، دانسته می شود که این علماء اند به سراغ مردم می روند و دنبال اصلاحات فرهنگی اند نه این که مردم سراغ علماء بیایند. همچنان از ” لعلهم یحذرون ” دانسته می شود که طبعا مردم ازاین‌ها اطاعت مطلق و بی چون وچرا ندارند بلکه آثار فعالیت علما حذر مردم از ارتکاب مفاسد اجتماعی و در نتیجه اصلاح مردم است. این آیت می رساند که نیازهای فرهنگی مردم جزء از واقعیت‌های اجتماعی است و نمی توان آن را نادیده گرفت و یا صرف مفاسد فرهنگی را بدون ارائه بدیل اصلاحی نابود کرد ورنه با منع یک مفسده، مفسده‌ی دیگری جای آن را می گیرد و ممکن نیست که اساسا بدون ارزش‌های فرهنگی، یک جامعه بتواند به حیات خود ادامه دهد.

  1. خشیت از خدا

یکی از آیات مشهوری که به صورت روشن، ویژگی اهل دانش را تحت عنوان «علماء»مشخص می کند، آیت بیست و هشت سوره فاطر است که می فرماید:«ومن الناس والدواب والانعام مختلف الوانه کذالک انما یخشی الله من عباده العلماء ” و از مردمان و جانوران و چهارپایان که رنگهای شان همان گونه مختلف است ( پدید آوردیم ). ازبندگان خدا تنها دانایان ( علماء) اند که از او خشیت (ترس آمیخته با تعظیم) دارند».

خشیت ترس آمیخته با تعظیم و از سر آگاهی و علم را گفته می‌شود. اینجا می‌توان به دو نکته اشاره کرد؛ یکی این که علم و آگاهی زمینه رسیدن به خشیت الهی و عظمت او است و این نعمت و ویژگی از آن علماء باید باشد. اهل عبادت زیاد است ولی اهل خشیت تنها علماء اند علمای که تنوع زیستی را می دانند آن گونه که در بخش اول آیت یاد شده است و علمای که از راز کائنات هرچه بیشتر آگاه می‌شوند. این نکته می‌رساند که هر چه علم به کائنات بیشترگردد، آگاهی از عظمت پروردگار بیشتر می شود. به این معنی که علماء باید از رازطبیعت آگاه باشند و در حقیقت عالم علوم طبیعی باشند. نکته دوم این که این جا واژه‌ی «عباد» بکار گرفته شده است و در قرآن کریم وقتی از حیات این جهانی یاد گردیده معمولا عبد به «عباد»جمع می گردد و اگر از زندگی اخروی یاد شده معمولا عبد به «عبید» جمع می شود. برخی محققان می گویند که عباد جمع عبد است به معنی«بنده»که اراده ی آزاد برای عبادت و معصیت دارد و اختیار انتخاب راه صواب و خطا را دارد و روی همین ملحوظ همیشه قرآن کریم ازانسان‌ها در دنیا تحت عنوان عباد یاد نموده است و عباد أعم از مومن، عاصی و کافر می باشد یعنی که همه ی انسان‌ها عباد ( بندگان ) خدایند. آنجا که فرموده «ومالله یرید ظلما للعباد»، «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم»، «فبشرعبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» و«رزقا للعباد». در همه‌ی موارد یاد شده دیده می‌شود که مؤمن و کافر عباد پروردگار اند و” عباد”  اند یعنی که قدرت انتخاب نیکی و بدی را دارند. ولی آیاتی که ناظر بر آخرت اند معمولا از بندگان تحت عنوان «عبید» یاد کرده است مانند این آیت:«ذالک بما قدمت ایدیکم و أن الله لیس بظلام للعبید»یعنی عبید جمع عبد بدون اختیار، به دلیل این که در آخرت قدرت انتخاب و اراده ی آزاد عمل خیر یا ش، مانند آنچه در این جهان است، برای بندگان نیست. این نکته، تمام تئوری سنتی را که مبتنی بر بی اختیاری بندگان بود به هم میریزد مشخص می کند که انسانها در انتخاب راه درست و خطا در این جهان آزاد اند و بندگی یا عباد بودن نیز همین اختیارآزاد را می طلبد تا بنده بتواند یکی از راه‌ها را انتخاب نماید تا این که ” عبادالرحمن «شود ویا» عبادی الذین اسرفوا “. اما آخرت که دیگر خانه ی مکلفیت نیست همه« عبید» اند و منتظر پی آمد‌های عملکرد آزادانه ی شان که در جهان انجام داده اند.

حالا دیده شود که علمای ما چه قدر به این ویژگی نزدیک است وتا کدام اندازه در معرفت کائنات پیشرفته اند و بیشتر از همه به عظمت پروردگار به صورت علمی پی برده اند.

ادامه دارد…

 

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://paigah-news.com/?p=12724

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

آخرین اخبار