گلبدین حکمتیار بهعنوان یکی از شخصیت های نام آشنا و معروف افغانستان که تاریخچه و کارنامه های وی برای همه هویدا و آفتابی بوده و مردم افغانستان اورا به نام ها و القاب گوناگون از جمله مسلمان افراطی و خشن، مجاهد متعصب و بیرحم، مبارز وابسته، راکتیار، قصاب کابل و غیره می شناسند، ایشان وجوه مشترک زیادی با طالبان دارند و اکثریت اعضای حزب اسلامی حکمتیار نیزعملن عضویت گروه طالبان را داشته و در صفوف آنها مصروف فعالیت و انجام وظیفه هستند با تمام وصف، اما آقای حکمتیار طالبان را مورد انتقادات شدید و تند خود قرار داده و هرازگاهی اتهامات بزرگی بر آنها وارد نموده است، در اولین روز های پیروزی طالبان بر ولایات کشور در دهه ۷۰خورشیدی در یک جمع بزرگی از طرفداران اش طالبان را وسیله استخبارات منطقه توصیف نموده و فلسفه وجودی آنها را بدنام سازی اسلام و تآمین منافع بیگانهها خوانده بود.
در دهه ۹۰ خورشیدی یعنی دوره جمهوریت طی صحبت های آتشینی خطاب به طالبان فرمود “طالب! وسیله تجاوز امریکا بر افغانستان هم تو بودی و بهانه دوام حضور امریکا هم تو هستی، تو برایش راه باز کردی، تو برایش مجاهدین را خلع سلاح کردی،تو برایش ملت را خلع سلاح کردی و آمریکا تورا بخاطر پیش زمینه سازی و بهانه تجاوز خود بر افغانستان به وجود آورد”
وی همچنان باری گفته بود”حقیقت این است که طالب و داعش یکی هستند و تنها نام و پرچم شان جدا شده است، آنها همسنگران دیروزی همدیگر هستند اهداف و شعار های شان هم یکی است”
اما در تازه ترین صحبت های خود از طریق زوم کانفرانس در جمع هواداران اش یک بار دیگر بر طالبان گفته، ضمن اشتباه و مخالف منافع ملی خواندن ساختار سیاسی طالبان آنها را متهم به عملکرد غیر اسلامی نموده وحتی رهبری طالبان را فاقد عقل سلیم خطاب نموده است، پرسش اساسی، اینجاست که از جمله ویژگیهای منحصر بهفرد گروه طالبان دیکتاتوری در عمل و تحمل ناپذیری شان در برابر منتقدین شان است حتی صدای انتقادی یک زن را هم تحمل نکرده و به سرکوب آن اقدام می نمایند پس چطور و به چه دلیلی در برابر انتقادات شدید حکمتیار خاموش بوده و بر وفق فطرت و افکارشان با وی برخورد نمی کنند؟
در جواب باید گفت احتمالآ دو تا دلیل وجود دارد.
۱- آبشخوار طالبان و آقای حکمتیار از یک سرچشمه بوده و مصلحت حامی چنین ایجاب می کند و طالب هم در مقابل کاری کرده نتوانسته و ناگزیر تحمل نماید.
۲- به نظر میرسد که آقای حکمتیار از یکطرف واقعاً به تنگ آمده و خواهان تغیر وضعیت باشد و از جانبی هم به این نتیجه رسیده باشد که ناسازگاری طالبان با ملت و جامعه انسانی مستلزم تغیر بوده با اغتنام از فرصت موجود که همانا محکومیت ملت و عدم حضور و فعالیت احزاب و رهبران سیاسی مطرح دیگر در داخل کشور است می خواهد با این گونه اظهارات توجه ملت و جهان را به سوی خود معطوف نموده تا در آینده سیاسی کشور امتیاز بزرگی کمایی وجایگاه برازندهای داشته باشد در نهایت هم شاید این گونه ابراز نظرها در هماهنگی و بدستور حامی بیرونی صورت بگیرد چون آنها میخواهند اگر طالبان بیشتر از این به انزوای جهانی بروند حکمتیار را به عنوان بدیل مناسب آنها بلند کنند تا باز هم رشته امور افغانستان از دستشان نرود.
به هر حال آنچه که مهم است تحجر، ظلم، استبداد، اختناق، عملکردهای غیر اسلامی، غیرانسانی وغیر عقلانی طالبان است که حتی به زبان آقای حکمتیار هم بیان میشوند و نفس بیان واقعتهای تلخ افغانستان از هر آدرسی که باشد قابل توجه و تآمل است و به این معناست که طالب در میان مردم افغانستان کوچکترین جایگاهی نداشته و با هیچ اصل اسلامی، انسانی، ملی و حتی عقلی سازگاری ندارند بناً با این گروه نمیتوان کنار آمد.