طالبان و حزب‌التحریر؛ وقتی اژدها دُمش را می‌خورد

نویسنده: زردشت

در روزهای اخیر گزارش‌هایی در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد که طالبان ده‌ها تن از اعضای حزب‌التحریر را در ولایت تخار بازداشت کرده‌اند. قبل از این هم خبرهایی از دستگیری اعضای این حزب از سوی طالبان در چندین ولایت افغانستان به نشر رسیده است. این خبر از آن جهت قابل تأمل و درنگ است که اعضای حزب‌التحریر در سراسر افغانستان مخصوصاً در شمال کشور در جریان سقوط افغانستان به دست طالبان، همچون بازوی توانمند با این گروه همکاری جدی و همه‌جانبه کردند. اعضای حزب‌التحریر در جریان تصرف کشور از سوی طالبان، مصلحت‌اندیشی را کنار زدند و دوستی و وفاداری خود را به طالبان آشکار کردند و همانند ستون پنجم به نفع این گروه وارد عمل شدند و به همین علت بود که طالبان اجازه دادند اعضای این حزب در بخش‌های مختلف رژیم آن گروه استخدام شوند. سوال این است که چرا اکنون طالبان تصمیم گرفته‌اند که با هواداران این حزب برخورد کنند و حتا مسأله تا آن ‌جا پیش رفته که طالبان به توقیف و زندانی ساختن آن‌ها دست می‌زنند؟

مهم‌ترین موضوعی که در این زمینه نباید از یادمان برود این است که جریان طالبان جریان دگرستیز و غیریت‌ساز است. قوام ایدئولوژی طالبان به نفرت‌ورزی و نفی دیگران وابسته است و ماهیت آن را دگرستیزی تشکیل می‌دهد. احتمالاً رهبران طالبان می‌دانند که اگر نفرت‌ورزی و دگرستیزی در صفوف طالبان رایج نباشد، انسجام و استحکام درونی طالبان از میان می‌رود. این گروه همانند هر جماعت ایدئولوژیک دیگر اختلاف و دگرسانی را برنمی‌تابد و آن را مایه جنگ و خون‌ریزی می‌داند. اتفاقاً گاهی گروه‌های ایدئولوژیک در سرکوب گروه‌هایی که نزدیکی فکری با آن‌ها دارند، شدت عمل بیش‌تر به خرج می‌دهند و خون بیش‌تری می‌ریزند. یک مثال بارز در این زمینه عملکرد گروه داعش در عراق و سوریه است که چندین سال پیش در اوج قدرت بود. داعش در آن سال‌ها تصفیه‌های درونی خونینی به راه انداخت و فرماندهان میدانی زیادی را با بی‌پروایی و با کوچک‌ترین بهانه به جوخه اعدام سپرد. همچنین جنگ‌های خونین میان داعش خراسان و طالبان در جوزجان، ننگرهار و کنر از ۲۰۱۶ تا اواخر سقوط نظام جمهوری روی داد. در این جنگ‌ها، تلفات بسیار سنگینی از هر دو طرف به جا ماند. ناظری که به عمق قضایا ننگرد تعجب می‌کند که چرا داعش و طالبان اختلاف داشته باشند، حال آن ‌که مشترکات فراوانی میان این دو گروه وجود دارد و اهداف هر دو گروه در بیش‌تر حالات یکی است و حتا جنگ‌جویان هر دو طرف روزگاری در یک سنگر علیه نظم جمهوری می‌جنگیدند. برای گروه‌های ایدئولوژیک، به‌رغم مشترکات بسیار، همانا اختلاف‌های اندک می‌تواند به درگیری‌های خونین و وحشتناک بینجامد.

سرگذشت پرفرازوفرود طالبان حکایت‌گر موارد بسیاری از تنگ‌نظری و دگرستیزی این گروه است. واکنش طالبان در برابر درخواست‌های جهانی در مورد تشکیل حکومت همه‌شمول به خوبی آشکار می‌کند که چه‌قدر آن‌ها در لاک خود فرو رفته‌اند و اصلاً به دیگران حق حضور و فعالیت در جامعه قایل نیستند. همه اعضای کابینه طالبان را افرادی تشکیل می‌دهند که عضو رسمی این گروه هستند. استخبارات طالبان حتا در استخدام رده‌های میانه و پایینی در رژیم طالبان نیز دخالت می‌ورزد و با دستاویز قرار دادن کم‌ترین شک و شبهه‌ اجازه نمی‌دهد افراد به استخدام ادارات دولتی درآیند. طالبان علاقه عجیبی به یک‌دست‌سازی دارند و با تنوع و کثرت‌گرایی به شدت ناسازگارند. آن‌ها می‌دانند در جامعه‌ای که تک‌صدایی وجود نداشته باشد، افکار آن‌ها خریدار چندانی ندارد و از این لحاظ همه سعی خود را می‌کنند تا صداهای متفاوت و مخالف را خاموش کنند، حتا اگر این صداها اندکی متفاوت باشند.

در دوران جمهوریت، جمعیت اصلاح یکی از نهادهای فعالی بود که با همه توان خود از نظر فکری و فرهنگی، مردم را به سوی طالبان سوق می‌داد و زمینه روانی و تبلیغاتی بازگشت طالبان را مساعد می‌کرد. این نهاد از همان ادبیاتی استفاده می‌کرد که طالبان استفاده می‌کردند و می‌کنند و همان دیدگاه‌هایی را درباب دموکراسی و آزادی‌های شهروندی ترویج می‌کرد که طالبان ترویج می‌کنند. جمعیت اصلاح با همه دم و دستگاه طویل و عریضش زیر نام «جنگ فکری» با مظاهر مدرنیته مبارزه می‌کرد و تلاش می‌ورزید روندی را که برای تحول فکری و فرهنگی در کشور چهره‌نمایی کرده بود بدنام کند. جمعیت اصلاح همانند گروه طالبان، به قطر و نهادهای دینی فعال در آن ‌جا نزدیک بود و می‌کوشید روایتی را در جامعه نهادینه کند که مورد پسند قطر باشد. مشترکات جمعیت اصلاح و طالبان به حدی زیاد است که جمعیت اصلاح در هنگام ورود طالبان به کابل، اعلامیه نوشت و ورود آنان را خیر مقدم گفت و پیش پایشان فرش سرخ پهن کرد؛ اما اندک اختلاف‌های سلیقه‌ای که میان این دو گروه وجود داشت، طالبان را وادار کرد که هر نوع فعالیت این گروه را ممنوع کنند. اکنون اعضای جمعیت نام‌برده دست از هر نوع فعالیت کشیده‌اند و در ترس و تشویش به‌سر می‌برند. احتمال دارد قطری‌ها به رهبران جمعیت اصلاح دستور داده باشد که بساط خود را جمع کنند و مزاحمتی برای طالبان به‌وجود نیاورند. وقتی طالبان به جمعیت اصلاح که خوش‌خدمتی بسیار برای این گروه انجام داده، اجازه فعالیت نمی‌دهد، حزب‌التحریر به طریق اولی حق فعالیت در قلمرو طالب نخواهد داشت.

هرچند حزب‌التحریر مطابق آنچه اعلام کرده‌ طرف‌دار فعالیت خشونت‌بار بر ضد نظام‌ها نیست، ولی مهم‌ترین ایده‌ای که این حزب ترویج می‌کند «احیای خلافت اسلامی» است. با توجه به این نکته، میان این حزب و داعش وجه مشترک مهمی وجود دارد، چون داعش هم براساس ایده خلافت شکل گرفته است. طالبان از آن جهت نسبت به حزب‌التحریر سوءظن دارند که فکر می‌کنند ممکن است این حزب با ترویج ایده خلافت، عملاً جوانان را به‌سوی داعش سوق دهد و از نظر فکری و روانی در خدمت افکار داعشیان قرار گیرد. در حال حاضر، داعش خراسان دشمن درجه‌یک طالبان است و مهم‌ترین چالش امنیتی را برای این گروه خلق می‌کند و عملاً تبلیغات طالبان در مورد تأمین امنیت سرتاسری را خنثا کرده است. به نظر می‌رسد داعش خراسان از ناتوانی طالبان در ایجاد پوشش امنیتی سرتاسری استفاده کرده و مراکز آموزشی خود را در بخش‌هایی از افغانستان ایجاد کرده و پس از آموزش افراد، آن‌ها را به اهداف مورد نظر خود در داخل و خارج افغانستان گسیل می‌کند. مقام‌های امنیتی ایران اعلام کردند که دست‌کم یک تن از افرادی که عملیات انتحاری را در مراسم یادبود از کشته شدن قاسم سلیمانی در کرمان ایران انجام داد، در بدخشان افغانستان آموزش نظامی دیده بود. طالبان به شدت از این هراس دارند که تحریری‌ها هم جذب این مراکز شوند و برای طالبان، درد سرهای جدی به‌وجود آورند.

شماری از تحلیل‌گران هنوز هم به این اعتقادند که اختلاف‌های درونی طالبان در درازمدت می‌تواند به ضعف و فروپاشی این گروه بینجامد. این تحلیل‌گران می‌گویند که به دلیل تنگ‌نظری و دگرستیزی ذاتی طالبان، ممکن است اختلاف‌هایی که میان مقام‌های بلندپایه طالبان وجود دارد به درگیری میان آنان منجر شود و بدین‌گونه، زمینه را برای ضعیف شدن این گروه فراهم سازد و راه را برای جاگزین شدن جریان‌های دیگر به جای این گروه هموار کند. این تحلیل‌گران می‌گویند که مخالفت مسلحانه با گروه طالبان از آن جهت امر مطلوب نیست که باعث می‌شود طالبان انسجام داخلی خود را حفظ کنند و برای از بین بردن دشمن خارجی متحدانه وارد عمل شوند. این در حالی است که اگر طالبان به حال خود گذاشته شوند، به تدریج دچار چندپارچه‌گی و اختلاف می‌شوند، چرا که ظرفیت بالایی برای تولید خشونت دارند. شیوه برخورد طالبان با جمعیت اصلاح و حزب‌التحریر منطق این تحلیل‌گران را تا حدودی موجه نشان می‌دهد.

با پیروزی طالبان، تحریری‌ها که در بیش از نود درصد مسایل با طالبان همفکر بودند، جشن پیروزی برگزار کردند و این پیروزی را پیروزی طرف‌داران خلافت اسلامی و دشمنان غرب قلمداد کردند و خوش‌خدمتی به طالبان را به جایی رساندند که به‌عنوان بازوی تبلیغاتی طالبان در میان مردم عمل کردند و جد و جهد به خرج دادند تا مخالفت‌ها و ناسازگاری‌های مردم با این گروه را به حداقل برسانند. ولی حالا که مورد غضب طالبان قرار گرفته‌اند، راه گریز می‌پالند و انگشت ندامت می‌گزند. سرنوشت حزب‌التحریر و جمعیت اصلاح در سایه حاکمیت طالبان باید درس عبرتی به سایرین باشد تا مبادا با خوش‌بینی مفرط نسبت به طالبان، گول بخورند و گمان کنند که اگر تملق طالبان را کرده و آلت دست‌شان قرار گیرند، ممکن است جای پایی برای خود دست‌و‌پا کنند. طالبان گروه تنگ‌نظر و تمامیت‌خواه است و به چیزی فراتر از اطاعت محض و انقیاد کورکورانه قانع نیست. از آن گذشته، تنگ‌نظری و خشونت‌گرایی این گروه ممکن است حتا دامان خود این گروه را بگیرد و موجب شود در آینده طالبان به جان هم بیفتند و به بهانه‌های جزئی از یکدیگر انتقام بگیرند. می‌گویند نوعی از اژدها در جهان وجود دارد که هر وقت بیکار بماند، مشغول خوردن دم خود می‌شود. گروه‌های بنیادگرا هم چنین طبیعتی دارند.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://paigah-news.com/?p=9741

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

آخرین اخبار