حکایتی است که در گذشتهها، شخصی مدعی شد که در جای او ایستادهاست، دقیق همان جا “ناف” زمین است. مردی دیگری از او میپرسد: چطور بدانیم که حرف شما درست و ناف زمین همان جاست؟
شخص میگوید “برو متر بیار زمین را متر کن” ببین که ادعای من درست است یا غلت؟ کاری که اصلا غیر ممکن است و نمیتوان با متر زدن ناف زمین را مشخص کرد. این حکایت شبیهی برخی ادعاهای گروه طالبان است که در چند سال شاهد آن بودیم:
طالبان کمتر از سهسال میشود که با همکاری و یاری آمریکا، پاکستان و امارت متحده عربی به اریکه قدرت سیاسی افغانستان تکیه زدند و همواره مدعی تامین امنیت، محو مواد مخدر، کارهای در زمینهی پیش رفت هستند. و آنها خود را کاشف امنیت افغانستان میخوانند و بسیاریها فهمیده و نفهمید ادعای کذب آنها را تایید میکنند.
اگر گفتهشود امنیت در افغانستان وجود ندارد، انفجار، قتلهای هدفمند، خودکشی، تهدیدات و رعب در کشور حاکم است و هزاران شهروند فرار میکند و دیار مهاجرت در پیش میگیرند. همچنان اقتصاد کشور فروپاشیده و مردم در عمق فاجعه بد اقتصادی قرار دارند، کارخانهها و ذخیرهگاههای بزرگ مواد مخدر در جنوب افغانستان وجود دارد و به بیرون از کشور صادر میشود، اندکترین پیشرفت در هیچ زمینهی طی سهسال صورت نگرفته است و دنیا از هوش مصنوعی حرف میزند، شما هنوز، به دختران حق کار و تحصیل را نمیدهید و چسپیدید به گشتار و رفتار مردم، با یاد آوری این موارد، بیدرنگ از سوی افراد طالبان بازداشت و زندانیات میشوی و پس از شکنجههای شدید روحی و جسمی و گرفتن ضامن، میگویند که حال یک ناامنی را در افغانستان نشان بده! کجا اقتصادی مردم خراب است و کجا نظام همه شمول نیست و مواد مخدر در کجای افغانستان فروش و تولید میشود. سوالات که اصلا پاسخاش را جرئت نمیکنی بازگو کنی و مثل کاشف ناف زمین از تو میخواهند زمین را متر کنی.
بسیاریها قضاوت میکنند که سر بریدنها، انفجار دادن شهرها، مساجد، بیمارستانها، مکاتب و سایر اماکن عامه دیگر پایان پیدا کرده و اکنون کسی را در مسیر کابل- قندهار از موتر پیاده کرده سر نمیبرند، پایههای برق را انفجار نمیدهند، به صاحبان اینگونه برداشت باید گفته شود: این امنیت و آرامشی نیست که طالب برای مردم افغانستان هدیه کرده باشد، بلکه این تغییر در نوع جنایات است تا دیروز که در قدرت نبود به گونه مستقیم در ویرانی و نابودی افغانستان نقش آفرینی میکرد، تا قدرت را بدست بیاورد، امروز قدرت سیاسی، پولها آمریکا، موترهای آمریکا در خدمتشان است، جنایات را به اشکال دیگری انجام میدهند. اول، ممنوع کردن زنان و دختران از کسب دانش علیرغم اینکه مخالف دستور دین است و یک جنایت بزرگ و نابخشودنی نیز است. جامعه زمانی در پرتگاه نابودی قرار میگیرد که نقش خانوادهها را از جامعه کمرنگ کنی و در خانواه مادر نقش اصلاحگری و خیرخواهی را بازی میکند و اگر او را در فقدان آگاهی نگهداشتی بدان که استوانهی اصلی خانواده ضعیف و ناتوان میشود، هرازگاهی که خانواده ناتوان شد، آهسته و پیوسته جامعه در موقعیت ناتوانی قرار میگیرد.
دوم، وقتیکه از امنیت حرف زده میشود، نباید در ذهنمان همان خشونتهای ۳۰ طالبان تداعی شود، بلکه نا امنی و بد امنی انواع مختلف دارد، فرار مردم از کشور به هر عنوان که باشد نا امنی تلقی میشود، چه نا امنی عذای، چه نا امنی بدنی و چه نا امنی روحی.
سوم، در گذشتهها طالبان با نام و پرچم خودشان آدم میکشتند و زیربناهای کشور را منجر میکردند، اما امروز شهرهای افغانستان روزانه شاهد چندین رویداد کشتارهای سیستماتیک و مرموز نیروهای امنیتی سابق، فرماندهان جهادی، زنان معترض و جوانان آزدیخواه است.
چهار، طالبان که مدعی اند برای ناموس جنگ کردند در حالیکه هر فرمانده ۵۰ تا ۷۰ سالهی این گروه با استفاده از زور سلاح و قدرت، دختران خورد سن را خلاف میل و رضایتشان به نکاح در آوردند که هر طالب سه تا چهار زن دارند.