آفتاب هنوز بر فراز کوههای سرزمین پهناور افغانستان ندمیده بود، که صدای گریه دلسوزِ دختری در کوچههای کابلِ افسرده و مجروح «طنینانداز» شد. گریهایکه نهتنها از دل او، بلکه از عمق روح و جان هزاران دختر دیگر این سرزمین برمیخواست؛ دخترانیکه از آرزوها و رؤیاهای بلندشان برای تحصیل و پیشرفت محروم شدهاند.
باز یکبارِ دیگر آزمون کانکور از راه میرسد و دختران افغانستانی همچنان برای سومینسالِ پیهم از این آزمونِ سرنوشتساز محروماند. این محرومیت، همچون زنجیری بر گردن آنها، آنان را از رسیدن به رؤیاهایشان باز میدارد. در این مقاله به بررسی ابعاد مختلف این مسئله و تأثیرات آن بر زندگی دختران افغانستانی میپردازیم.
محرومیت از تحصیل؛ ضربهای به آینده دختران: دخترانیکه تا دیروز با شوق و ذوق فراوان به مکتبها میرفتند، امروز در خانههای خود محبوساند. در حالیکه پسران همسن و سالشان در حال آمادهشدن برای آزمون کانکور هستند. این دختران تنها نظارهگرِ امیدهای از دست رفته خود هستند و با زانوی غم در بغل گرفتن، از بام تا شام و از شب تا سحر، حسرت میخورند و زار زار گریه میکنند. تحصیل، که باید پُلی برای عبور از فقر و رسیدن به زندگی بهتر باشد، برای دختران افغانستانی به کابوسی تبدیل شدهاست. آنها از داشتن حداقل حق انسانی خود، یعنی آموزش و پرورش، محروم شدهاند و این محرومیت بهطور مستقیم بر آینده و سرنوشت آنها تأثیر منفی و مخربی میگذارد.
تأثیرات اجتماعی و روانی: محرومیت از تحصیل، تنها یک موضوع فردی نیست؛ بلکه پیامدهای گستردهای بر جامعه افغانستان دارد. این دختران که باید مادران آینده این سرزمین باشند، اکنون با حسرت و ناامیدی به آینده مینگرند. این ناامیدی و حسرت نهتنها بر روح و روان آنها تأثیر میگذارد، بلکه بر خانوادهها و جامعه نیز، سایهی سیاه میاندازد. مادرانیکه خود از تحصیل محروم شدهاند، نمیتوانند فرزندان خود را به درستی هدایت کنند و این چرخهی ناآگاهی و فقر همچنان ادامه خواهد یافت و همواره از این قشر قربانی خواهد گرفت.
تأثیرات اقتصادی: تحصیل دختران نهتنها حق انسانی، مدنی و قانونی آنهاست، بلکه از رهگذرِ اقتصادی نیز تأثیرات مثبتی بر جامعه میگذارد. زنان تحصیلکرده میتوانند به نیروی کار ماهر و متخصص تبدیل شوند و به اقتصاد کشور کمک کنند. اما وقتی این دختران از تحصیل محروم میشوند، نهتنها خودشان از پیشرفت باز میمانند، بلکه جامعه نیز از پتانسیلهای آنان بیبهره میماند. این محرومیت، «موجب افزایش فقر، بیکاری و ناتوانی مالی میشود و توسعه اقتصادی کشور را نیز به تأخیر میاندازد.»
نقش جامعه بینالمللی: جامعه بینالمللی نباید در برابر این ظلموستم سکوت کند. کشورهای مختلف و سازمانهای بینالمللی باید با اعمال فشار بر سرانِ گروه طالبان/حاکمان فعلی افغانستان، خواستار احترام به حقوق دختران و زنان این کشور شوند. تحریمها و فشارهای بینالمللی میتواند بهعنوان ابزار مؤثر برای تغییر سیاستهای حکومت موقت امارت اسلامی استفاده شود. همچنان، ارائه کمکهای آموزشی و مالی به دختران محروم از تحصیل، میتواند به آنها در رسیدن به آرزوهایشان کمک کند.
پایان سخن: طالبانی که با حذف زنان از جامعه، دانش، آموزش و کار آنان، سعی در خاموش کردن صدای نیمی از جمعیت افغانستان دارند، باید بدانند که تاریخ هرگز این ظلم را فراموش نخواهد کرد. این اقدامات نهتنها نقض آشکار حقوق بشر است، بلکه باعث عقبماندهگی و تضعیف کل جامعه افغانستان خواهد شد.
نتیجهگیری: داستان دختران افغانستانی که از آزمون کانکور و تحصیل محروماند، داستانی از درد و رنج و آرزوهای نابودشدهاست. این دختران با چشمانِ پر از اشک و قلب پر از غم، اندوه و شکستهگی هنوز برای فردا امیدوار اند و سعی میکنند که با اندک امید، در برابر ظلموستم ایستادهگی کنند. این دختران به حمایت، پشتیبانی و همبستهگی همهی اقشار جامعه، بهویژه مردان/که پدران، برادران ووو بستهگان آنان میشوند، نیاز شدید و مُبرم دارند تا بتوانند از این بحران عبور کنند و به زندگی انسانی و بهتری دست یابند.
آیندهای روشن در افغانستان، با حضور دختران و زنان امکانپذیر است. در غیرصورت، جامعه بدونِ زن به نابودی فلاکت و زوال میانجامد.