مقدمه
در هفتههای اخیر در میان جریانهای مخالف طالبان به خصوص جبهه مقاومت ملی بحث دولت در تبعید به یک مبحث داغ مبدل گردیده است؛ اما آنچه در این خصوص می طلبد خواسته اپوزیسیون و عنوان کنندگان موضوع دولت در تبعید از به میان کشیدن آن است. دولت در تبعید چیست؟ آیا دولت در تبعید در سطح جامعه جهانی دارای مشروعیت است و اگر است تا چه میزان؟ هدف از تشکیل و ایجاد دولت در تبعید چیست؟ ساختار دولت در تبعید چیست و چگونه است؟ نقش اقوام وگروهای سیاسی در ساختار این دولت چیست؟ پلورالیزم دموکراسی یا به اصطلاح کثرت گرایی در جامعه سیاسی دولت در تبعید برای آینده افغانستان چیست و چگونه است؟ آیا این دولت در تبعید به فرض آنکه نمایندگی تمامی مخالفین طالبان باشد چه برنامهی برای بحران هویتی جامعه درحال مهاجرت افغانستان خواهد داشت؟
تاریخچه و تاریخ دولت در تبعید تا همین قرن معاصر به دوران جنگ جهانی دوم باز میگردد، پس از حمله آلمان نازی و اشغال بخشی وسیعی از اروپا رهبران و نظامیان کشورهای مانند: لهستان، بلژیک، هلند و فرانسه با مهاجرت به انگلستان، دست به ایجاد دولتی در آن کشور با هدف بازسازی سازمان رزمی و دفاعی خود برای مبارزه و نبرد با آلمان نازی زدهاند. در آنزمان انگلستان به عنوان کشوری که به دلیل شرایط جغرافیایی از اشغال آلمان نازی در امان مانده بود، به محلی برای رهبران سیاسی کشورهایی که توسط نازیها اشغال گردید و نبرد سرنوشت ساز “نرماندی” که آغاز دومینوی سقوط آلمان نازی با کمک بخش بزرگی از همین نیروهای نظامی کشورهایدارای دولت در تبعید انجام شد.
با این مقدمه شاید به خوبی بتوان به ماهیت و اهداف تشکیل دولت در تبعید پی برد : آزادی یک سرزمین اشغال شده توسط یک کشور خارجی و بیگانه و از همین جا میتوان تفاوت دولت در تبعید با حکومت در تبعید را متمایز کرد حکومت در تبعید در واقع بر اثر یکعامل داخلی مانند کودتا یا انقلاب از درون یک کشور ایجاد میشود و عامل خارجی مستقیم مانند نیروی نظامی در آن نقشی ایفا نمیکند؛ با این مقدمه در واقع هدف از تشکیل دولت در تبعید یک نقطه مشترک و واحد وجود دارد و آن هم مخالفت با حاکمیت فعلی در کشور است در واقع دولت در تبعید توسط بخشی از احزاب سیاسیون صاحب نظرانی تشکیل میشود که با حاکمیت فعلی بنابر دلایلی دارای تضاد ومخالفت جدی و اساسی فکری ایدئولوژی قومی مذهبی میباشند و گاه به دلایل امنیتی و جانی و گاه به صورت خود خواسته از آن کشور خارج شدند به عنوان مثال پس از انقلاب بلشویکی در روسیه بخش بزرگی از مخالفین سیاسی و حتی شاعران نویسندگان اقدام به مهاجرت به خارج از روسیه کردند و یا به عنوان مثال دالایی لاما رهبر معنوی تبت که سالیان طولانی است که در تبعید خودخواسته میباشد؛
پس دولت در تبعید در واقعیت امر از اشخاصی تشکیل گردیده است که با سلایق فکری و ایدئولوژیک متفاوت در خارج از کشور خود به دلیل مخالفت با نظام حاکمیت موجود در آن کشور حول یکمحور واحد و آن هم تغییر نظام موجود حاکمیتی ایجاد شده است وگاه این اشخاص وگروها دارای تفکرات مسلحانه و گاه دارای تفکراتی اجتماعی و فرهنگی و گاه دارای تفکرات ایدئولوژیک سیاسی مذهبی و قومی میباشند و نقطه اشتراک همه اینها در مخالفت با نظام و وضع فعلی حاکمیت میباشد.
حالا باجمع شدن مخالفین در کنار یکدیگر آیا سازمان دولت در تبعید شکل خواهد گرفت ؟ شاید در نگاه اول دولت در تبعید از دید بخشی تنها به عنوان یک اپوزیسیون و گروه مخالف تداعی شود، اما در واقعیت امر دولت در تبعید دارای همان شاکله و ساختار دولت می باشد؛ رییس دولت وزرا معاونین جلسات دولت وحتی سفرا یعنی در واقع دولت در تبعید را میتوان به نوعی، به عنوان رقیب و در کنار دولت و حاکمیت فعلی در نظر داشت و اساسیترین هدف از تشکیل دولت در تبعید همین بخش میباشد (شنیده شدن صدای متحد و واحد از طرف مخالفین در سطح جامعه جهانی و پرهیز از تشدد و چند پارگی مواضع مخالفین در سطح جهانی و بین الملل ) و در واقع انسجام و اتحاد در میان مخالفین بزرگترین و اساسیترین هدف ایجاد دولت در تبعید می باشد، اما بخش دوم و اساسی در تشکیل دولت در تبعید مشروعیت و حاکمیت آن است یکی از ابتدایی ترین مباحث در حقوق بین الملل در تشکیل و ایجاد یک حاکمیت بر مبنای سه رکن میباشد (سرزمین _ مردم _حکومت) با نبود هریک از این سه رکن تشکیل دولت وحکومت امری ناشدنی است.
اساسی ترین سوال برای آینده سیاسی افغانستان پسا طالبان در همین بخش قرار خواهد گرفت پلورالیزم دمکراسی یا تکثر گرایی ، آیا مبنای ساختاری دولت پسا تبعید براساس الگوی کشورهایی همانند عراق و لبنان و تقسیم قدرت و قوای کشور بر اساس ترکیب قومیتی یا الگویی شبیه به کشورهایی همانند پاکستان؟
نکته دیگر و اساسی در این میان شکل حاکمیت؟ سیستم متمرکز یا غیر متمرکز ؟ با توجه به ساختار قومیتی فعلی افغانستان و تجربه ناموفق جمهوریت آیا سیستم حکومتی متمرکز مجدد پاسخگوی جامعه قومیتی افغانستان خواهد بود؟ یا اینبار در دولت پسا تبعید شاهد نظامی متفاوت از نوع فدارالیسم سیاسی یا فدرالیسم اداری در افغانستان خواهیم بود؟
آخرین نکته دولت در تبعید برای بحران هویت که موجبات مهاجرت بخش بزرگی از جوانان و طبقه تحصیلکرده به خارج از کشور شدهاست آیا برنامه در دست کار خواهد داشت؟ همانگونه که قبلتر در نوشتاری مربوط به هویت ملی سیاسی شرح داده شد، هویت و سهیم تمامی اقوام در هویت ساختاری کشور موجبات انسجام وحدت حس مسئولیت پذیری برای همه اقوام در جامعه خواهد شد.
شاید از دیدگاه جمعی آن بخشی از مردم افغانستان که امروز بنابر دلایل سیاسی اقتصادی وغیره مجبور به مهاجرت شدند میتوانند، رکن جمعیت و مردم را تشکیل دهند، اما به فرض پذیرش آن مشکلی اساسی بعدی سرزمین یا خاک میباشد تا اعمال حاکمیت در آن انجام شود .
اما اساسیترین وظایف دولت در تبعید چیست؟ یکی از بنیادی ترین وظایف دولت در تبعید جامعه و ساختار سیاسی آینده کشور پس از سقوط حاکمیت فعلی و روی کار آمدن حاکمیت جدید می باشد؛ نوع و شکل حاکمیت ( جمهوری ریاستی پارلمانی _ پادشاهی مشروطه و غیره ) و کنار هم قرار دادن و تامین خواست نظرات گروها و احزاب سیاسی دارای تفکرات مختلف و سهیم نمودن این تفکرات با حفظ منافع ملی و چگونگی سهیم شدن تمامی اینها یکی از دیگر برنامها و شاید اساسیترین چالش برای دولتهای در تبعید می باشد.
ساختار دولت بعد از تبعید چگونه باید باشد تا تمامی طیفهای سیاسی اقوام گروههای سیاسی در دولت آینده سهیم و شریک باشند به بیان سادهتر الگوی تشکیل و ساختاری دولت بعد از تبعید به چه اساسی قرار خواهد گرفت تا حاکمیت در آن انجام شود، پس یکی از اساسیترین تفاوتهای دولت در تبعید را میتوان در این نکته مورد توجه قرار داد (نبود عناصر حاکمیت مردم وسرزمین) اساسی ترین سوال برای آینده سیاسی افغانستان پسا طالبان در همین بخش قرار خواهد گرفت پلورالیزم دمکراسی یا تکثر گرایی، آیا مبنای ساختاری دولت پسا تبعید براساس الگوی کشورهایی همانند عراق و لبنان و تقسیم قدرت و قوای کشور بر اساس ترکیب قومیتی یا الگویی شبیه به کشورهایی همانند پاکستان؟
نکته دیگر و اساسی در این میان شکل حاکمیت؟ سیستم متمرکز یا غیر متمرکز؟ با توجه به ساختار قومیتی فعلی افغانستان و تجربه ناموفق جمهوریت آیا سیستم حکومتی متمرکز مجدد پاسخگوی جامعه قومیتی افغانستان خواهد بود؟ یا اینبار در دولت پسا تبعید شاهد نظامی غیرمتمرکز و متفاوت از نوع فدارالیسم سیاسی یا فدرالیسم اداری در افغانستان خواهیم بود؟
آخرین نکته، دولت در تبعید برای بحران هویت که موجبات مهاجرت بخش بزرگی از جوانان و طبقه تحصیلکرده به خارج از کشور شده است آیا برنامه در دست کار خواهد داشت؟ همانگونه که قبلتر در نوشتاری مربوط به هویت ملی سیاسی شرح داده شده، هویت و سهیم گشتن تمامی اقوام در هویت ساختاری کشور موجبات انسجام وحدت حس مسئولیت پذیری برای همه اقوام در جامعه خواهد شد.
نتیجه گیری: همانگونه که درباب ساختار تاریخچه و اهداف تشکیل دولت در تبعید عنوان گردید، صرف جمع شدن جمعی با نام دولت در تبعید نیست؛ آنچه مهم است الگو قرار دادن مثالهای تاریخی ایحاد ساختارهای قوی منسجم متحد با هدف ایجاد یک صدای واحد در سطح جهانی و جلوگیری از تشدد آرای و نظرات درکنار ایجاد ساختاری قوی با حضور حداکثری تمامی دیدگاه و نظرات در کنار یکدیگر میباشد، دولت در تبعید میتواند تمرینی باشد در باب ایجاد بنیادی قوی و مستحکم برای ایجاد نظامی دمکراتیک در آینده افغانستان با شریکساختن تمامی اقوام احزاب دیدگاها و تجربه گرفتن از گذشته، صرف نامیدن و ایجاد گروهی به عنوان دولت در تبعید بدون درنظر گرفتن مباحثی مانند :هویت_ملی و هویت_سیاسی جامعه متکثر برمبنای قومی نژادی و مذهبی ونبود نقشه راه برای دوران پسا طالبان شاید کاری سخت و دشوار باشد.