مقدمه
طالبان نه تنها یک گروه تروریستی و بنیادگرای مذهبی است؛ بلکه یک پروژه استعماری، قومی و ضد انسانی است که در طول تاریخ، به ویژه در افغانستان، به وسیلهی دخالتهای بیگانهگان و برخی قدرتهای منطقهای به وجود آمده و تقویت شده است. این گروه به وضوح در خدمت منافع خارجی عمل میکند و تنها ادعای اسلامی دارند، در حالی که اعمال آنان کاملاً بر خلاف اصول انساندوستی و آموزههای اسلامی است. در این مقاله به نقد این گروه، نقش آنها در نابودی هویت ملی و انسانی افغانستان و همچنین تاثیرات منفی تفکرات آنها بر زنان و اقوام غیر پشتون پرداخته خواهد شد.
۱. طالبان: پروژهای استعماری و ابزار در دست قدرتهای خارجی
طالبان نه تنها نمایندگان یک مذهب یا قوم خاص نیستند، بلکه ابزاری برای اجرای پروژههای استعماری در افغانستان و منطقه هستند. این گروه، که عمدتاً از قوم پشتون (افغان) تشکیل شده، با حمایتهای مالی و نظامی از سوی برخی کشورهای خارجی در راستای منافع ژئوپولیتیکی خاص، به کانونی برای تهدید بشریت تبدیل شدهاند. استفاده از این گروه به عنوان ابزار خشونت و ترور برای پیشبرد اهداف کشورهای بزرگ، نشاندهنده ضعفهای داخلی افغانستان و تلاشی برای بیثبات کردن منطقه است.
این پروژه استعماری تنها در خدمت منافع خاص نهادهای خارجی است و هویت ملی افغانستان را به یک ابزار در دست قدرتهای خارجی تبدیل کرده است. در این میان، طالبان به عنوان عامل اجرایی در پی حفظ نظم خشونتبار خود هستند که هیچ ارتباطی با اصول انسانی یا اسلامی ندارد.
۲. سیاستهای قومگرایانه و ستم بر اقوام غیر پشتون
یکی از ویژگیهای بارز طالبان، اعمال سیاستهای قومگرایانه و نژادپرستانه در قبال اقوام غیر پشتون است. از سالهای طولانی تا به امروز، در بسیاری از مناطق افغانستان، اقوام غیر پشتون تحت فشار شدید و جابجاییهای ستمگرانه قرار گرفتهاند. از زمانی که طالبان به قدرت رسیدند، هویت ملی افغانستان به هویت یک قوم خاص (پشتونها) تبدیل شده است، و کشور به نام “افغانستان” (که ریشه در قوم پشتون دارد) به یک مفهوم جعلی و قوممحور تبدیل شده است. در این سیستم، تمام اقوام غیر پشتون تحت عنوان «افغان» در شناسنامهها قرار گرفتهاند، بدون اینکه هیچ نوع ارزشی برای هویت فرهنگی و تاریخی آنان قائل شوند.
طالبان با تحمیل دیدگاههای تکبعدی و ضد انسانی، نه تنها به ستم بر اقوام غیر پشتون ادامه میدهند، بلکه تلاش میکنند که تاریخ و فرهنگ این اقوام را از بین ببرند و تنها به هویت و فرهنگ پشتونها اهمیت دهند. در واقع، تمام نمادهای ملی و فرهنگی افغانستان که متعلق به همه اقوام و فرهنگها بود، به نمادهایی قومی و انحصاری تبدیل شده است. این تحمیل هویت قومی به جامعهای چندفرهنگی و متنوع، موجب ایجاد شکافهای عمیق اجتماعی و تهدید جدی برای وحدت ملی شده است.
۳. دشمنی با زنان: تجلی جهل و تحجر
یکی از آشکارترین مصداقهای اعمال ظلم و سرکوب توسط طالبان، محدود کردن شدید حقوق زنان است. این گروه با تفسیر افراطی از اسلام و سوءاستفاده از نام دین، اقدام به به حاشیه راندن زنان در تمامی عرصههای اجتماعی کرده است. زنان در افغانستان تحت سلطه طالبان نه تنها از تحصیل و اشتغال محروم شدند، بلکه حتی حضور آنها در فضاهای عمومی به شدت محدود شد.
آنچه طالبان بهعنوان”دفاع از شریعت” و “حفظ ارزشهای اسلامی” معرفی میکنند، در واقع به معنای نابودی حقوق و کرامت انسانی زنان است. در حالی که اسلام به طور صریح بر حقوق زنان تأکید کرده و آنان را از ظلم و تبعیض محافظت میکند، طالبان با تفسیرهای نادرست و تحریفشده از دین، زن را به عنوان موجودی درجهدوم در نظر گرفتهاند که تنها در حیطه خانه و خانواده باید زندگی کند.
۴. نابودی هویت فرهنگی و تاریخی افغانستان
افغانستان، که در گذشته مهد فرهنگ و تمدنهای بزرگ مانند زبان فارسی، فلسفه، علم و هنر بوده است، امروز به یک کشور بدنام، تروریستپرور و ضد پیشرفت تبدیل شده است. این سرزمین که روزگاری مهد بزرگترین دانشمندان و متفکران همچون مولانا، امام ابو حنیفه، ابن سینا و دیگران بود، اکنون به جایی تبدیل شده که تنها آماج و هدف آن ترویج خشونت و جنگ است.
طالبان به عنوان نمایندگان یک اندیشه واپسگرا، به شدت با تمدنهای پیشرفته و فرهنگهای انسانی دشمنی دارند. این گروه با نابود کردن آثار فرهنگی، تاریخی و مذهبی اقوام غیر پشتون، سعی دارند تا تنها فرهنگ و هویت قوم پشتون را حاکم کنند. اما حقیقت این است که این گروه نه تنها به مردم افغانستان، بلکه به بشریت آسیب زده و به تمدن بشری در سطح جهانی ضربه وارد کردهاند.
۵. ترویج جهل و خرافات در میان قوم پشتون
طالبان در تلاشاند که پشتونها را در یک دایره جهل و خرافات نگه دارند تا از این طریق بتوانند سلطهی قومی خود را حفظ کنند. از طریق ترویج ایدئولوژیهای ضد انسانی و جهلآلود، طالبان پشتونها را در معرض باورهای نادرست و خرافی قرار دادهاند که همزمان با آن، ترور، انتحار و قتلعامهای گسترده به عنوان یک امر طبیعی و معمولی در جامعه تبدیل شده است. آنها با ایجاد یک فرهنگ خشونتآمیز و ضد بشری، پشتونها را از دسترسی به آگاهی، علم و آگاهیهای بشری محروم کردهاند.
۶. افغانستان: تهدیدی برای منطقه و جهان
دولت طالبان، با وجود اقدامات ضد انسانی و تروریستیاش، افغانستان را به یک مرکز امن برای گروههای تروریستی از سراسر جهان تبدیل کرده است. این امر نه تنها امنیت افغانستان را تهدید میکند، بلکه تهدیدی جدی برای منطقه و حتی جهان است. هر روز که طالبان در قدرت باقی میمانند، بحرانهای بیشتری ایجاد میشود، مهاجرتها افزایش مییابد و سرمایههای انسانی و مادی از کشور فرار میکنند.
این تهدید به وضوح در سطح جهانی قابل مشاهده است و کشورهایی که به طور غیر مستقیم از طالبان حمایت میکنند، باید بدانند که دیر یا زود این بحران به کشورهای آنها نیز خواهد رسید. طالبان با رفتارهای ضد بشری خود، افغانستان را به مکانی خطرناک و پر از تروریسم تبدیل کردهاند که دیگر هیچ کسی در امنیت نیست.
۷. حمایت از طالبان: ننگی برای کشورهای مدعی حقوق بشر
کشورهایی که به هر دلیلی از طالبان حمایت میکنند، باید بدانند که تاریخ آنها را به خاطر حمایت از یک گروه تروریستی و ضد انسانی محاکمه خواهد کرد. سازمانهای بینالمللی و نهادهای مدافع حقوق بشر باید با قاطعیت و بدون هیچ گونه مماشاتی، از سیاستهای طالبان فاصله بگیرند و از تحریمهای بینالمللی برای پایان دادن به رژیم طالبان استفاده کنند.
۸. نتیجهگیری: زنان افغانستان شایسته زندگی با عزت و احترام هستند
زنان افغانستان، مانند زنان دیگر کشورها، حق دارند که در یک محیط انسانی و بدون ترس از خشونت و سرکوب زندگی کنند. آنها شایسته فرصتهای برابر در تمامی عرصهها هستند و باید از حمایت جهانی برای تحقق این حقوق برخوردار باشند. کشورهایی که در گذشته از طالبان حمایت کردهاند، باید در برابر تاریخ پاسخگو باشند و در آینده هرگز اجازه ندهند که چنین گروههای تروریستی به قدرت برسند.
افغانستان نیاز به تغییرات اساسی دارد؛ تغییراتی که بر اساس احترام به حقوق بشر، آزادیهای فردی و تساوی حقوق میان اقوام مختلف و جنسیتها باشد. طالبان یک تهدید جدی برای انسانیت و صلح جهانی هستند، و جامعه جهانی باید اقدامات قاطعانهای برای پایان دادن به حکومت آنها انجام دهد