افغانستان به لحاظ موقعیت حساس ژئوپلیتیکی که دارد همواره در طول تاریخ یا متاثر از تحولات منطقه و جهان بوده است و یا خود زمینه ساز آن. همین ویژگی باعث تحریک و طمع رهبران داعش برای حضور و تاسیس ولایتی دیگر بنام ( داعش خراسان) در حوزه امر جهادی شان نیز گردید.
داعش در سال ۲۰۱۱ با شروع بحران در کشور سوریه تاسیس و در سال ۲۰۱۴ ابوبکر البغدادی خود را خلیفه مسلمین اعلام نمود و از همه مسلمانان خواست تا با وی بیعت کنند. در آن زمان ( ملا عبدالروف خادم ) اولین فرمانده طالب بود که از افغانستان با البغدادی بیعت نمود. بیعت ملا عبدالروف خادم و سایر حلقات تندرو جنگی و افراطی در افغانستان و پاکستان به سوابق و مشترکات رهبر و فرماندهان داعش مرکزی هم بر می گشت. زیرا در برخی منابع مطالبی دیده می شود که گویا ابوبکر البغدادی از سال ۱۹۹۶ تا سال ۲۰۰۰ میلادی در کابل پایتخت افغانستان حضور داشته است و یک سال هم با ابومصعب زرقاوی فعالیت مشترک داشته، البغدادی جز تئوریسین های ایدئولوژیک طالبان محسوب می شده و حتی رقیب جدی ملا عمر برای رهبری طالبان نیز به شمار می آمده است.
این درهم تنیدگی در زمان جنگ داعش در سوریه هم مشخص بود، زمانیکه جنگجویانی از مدارس طالبان افغانستانی و پاکستانی با پروژه استخبارات پاکستان از مسیر کشورهای عربی وارد میدان جنگ در سوریه به نفع داعش می شدند.
اما تشکیلاتی که برای داعش در افغانستان تحت نام داعش خراسان طرح ریزی گردید، متفاوت از آن تشکیلاتی است که در سوریه و عراق دیده می شود.
تشکیلات داعش خراسان از اصل دومینو در رابطه با تحولات منطقه ای و جهانی، از اصل مجزاسازی در شبکه های کاری و از اصل ایجاد کمربند تشکیلاتی در حوزه تعین اهداف پیروی می کند.
شبکه داعش خراسان بنابر اصل دومینو در رابطه با تعیین اهداف عملیاتی خود هسته گذاری می کند. هسته گذاری مقدمه و انجام عملیات از طریق ابزارها و مسیر هایی که تعریف و تعین گردیده انتهای دومینوی هر پروژهی عملیاتی را تشکیل می دهد، این روند شکل یک پروسه را دارد. پروژههای عملیاتی که در ایران و روسیه انجام یافت، طبق همین شیوهی عملیاتی بود.
در بخش دیگر، اصل مجزاسازی را در تشکیلات مربوط به داعش خراسان می بینیم. اصل مجزاسازی با اصل ایجاد کمربند مرتبط است. بدین معنا که برای داعش خراسان واحد های عملیاتی مجزا در مسیر خطوط معینی بر اساس نیاز و ضرورت تعریف گردیده است. هر واحد عملیاتی دارای شیوه و مکانیزم متفاوت از دیگر واحد های عملیاتی دارد.
تا فعلاً واحد های عملیاتی شبکه داعش خراسان شامل حوزه های ذیل می گردد :
- واحد مربوط به داخل افغانستان به عنوان بستر و خانه ی مادری.
- واحد مربوط به جمهوری اسلامی ایران.
- واحد مربوط به آسیای میانه، روسیه و چین.
واحد های ایجاد شده ظرفیت ارتقا و گسترش را در حوزه های دیگر نیز دارند، تنظیم این تشکیلات و شیوه کاری به داعش خراسان کمک نموده تا با وجود تلفات مداوم و سنگین همچنان به دوام خود و قدرت روزافزون خود ادامه دهد.
حال سوال اینجاست که با وجود این تشکیلات پیچیده و شبکه ایی، آیا شخص ( شهاب المهاجر ) بر کل شبکه داعش خراسان نظارت دارد و یا هر واحد و کمربند عملیاتی به صورت مستقل و طبق برنامه حامیان جهانی داعش و اما صرفاً با نام رهبری بنام المهاجر عمل می کنند؟
پاسخ این سوال و شبهه به تحولات کلان افغانستان و مناسبات قدرت های منطقهای و جهانی بر میگردد. شبکه داعش خراسان از بدو تاسیس آن در افغانستان تا کنون دارای چتر حمایتی رسمی بوده است. در زمان نظام جمهوریت این چتر حمایتی از مجرای شورای امنیت ملّی صورت میگرفت و در نظام امارت طالبانی فعلی این چتر به شکل بسیار دقیقتر و سازمانیتر از مجرای ریاست استخبارات وزارت امور داخله طالبان صورت میگیرد. در واقع بخشی از واگذاری افغانستان به گروه طالبان نیز طبق موادات پنهان توافقنامه دوحه که به بیرون درز پیدا نمود مرتبط با این موضوع است و بخشی از طالبان که مجری سناریوهای دیکته شدهی استخبارات جهانی اند خواسته و یا ناخواسته متضمن حمایت، تعامل و اجرای اهداف داعش خراسان از بستر افغانستان هستند. نظام جمهوریت در امر اجرای اهداف داعش خراسان ناکام بود اما نظام امارت اسلامی طالبان دست بالایی در این مسئله دارد.
در این راستا ریاست استخبارات طالبان و معاون عمومی این ریاست (جواد تاجمیر) به عنوان مرکز فرماندهی، برنامه ریزی و اتاق فکر داعش خراسان تعیین گردیده است. گرانندگان شبکه جهانی داعش برای اجرای اهداف داعش از مجرای ساختار طالبانی حاکم در افغانستان و مشخصاً ریاست استخبارات طالبان در سال ۱۴۰۲ یک واحد جعلی جلب و جذب را بنام داعش خراسان ایجاد نمود که وظیفه داشت تا جوانان و کارگرانی را از کشورهای آسیای میانه از طریق ترکیه و ایران به کابل جذب نمایند. این برنامه که تا فعلاً ادامه دارد یک تلهی استخباراتی از طرف طالبان است.
استخبارات طالبان بنام داعش خراسان حتی هزینهی سفر این افراد را به کابل پرداخت میکند و اما هنگامی که این افراد به کابل می رسند با یک داستان دروغین از طرف طالبان دستگیر و رسانهای می گردند که گویا طالبان به طور موثر علیه شاخه داعش خراسان مبارزه میکنند. بعد طبق برنامه استخبارات طالبان، برخی از این افراد به کشورهای اصلی شان تحویل داده میشوند تا هم حُسن نیت نشان دهند و هم روابط استخباراتی شانرا را با آنان تحکیم بخشند.
اما همهی این زندانیان و آمارهای واقعی نیروهای جذب شدهی دستگیر شده به سرویسهای اطلاعاتی خارجی داده و فروخته نمیشود. ریاست استخبارات طالبان و جواد تاجمیر معاون این ریاست و مغز متفکر شبکههای انتحاری و استخباراتی که اعتبار بلندی را در نزد ISI پاکستان دارد، برخی از افراد دستگیر شده را گزینش نموده و تحت برنامه آموزشی و نظامی به پایگاه های آموزش نظامی داعش در وزیرستان شمالی- جنوبی، جلال آباد، کنر، بدخشان و قندوز می فرستد تا پس از آمادگی جهت انجام ماموریت ویژه با نام داعش خراسان اعزام شوند.
داعش خراسان مفیدیت و کارآیی استراتژیک برای طالبان و حامیان پشت صحنهای آن دارد. این شاخه از داعش با منافع طالبان، پاکستان و برخی کشورهای عربی و غربی پیوند دارد.
- با آغاز دور دوم ریاست جمهوری ترامپ در ایالات متحده امریکا، کشمشک بین جناح های قدرت در میان طالبان شدت گرفته است. جناح جنوب طالبان به رهبری ملا هبت الله در میدان کشورهای منطقه بهخصوص بازی می کند و سعی دارد تا روابط امارت طالبان با قدرت های جهانی را با مشورت و از دریچه قدرتهای منطقه ای دنبال کند، این تیم هماهنگ با دفتر قطر است. در مقابل آن جناح شرق طالبان به رهبری سراج الدین حقانی که در واقع بازوی اجرایی سیاستهای پاکستان در افغانستان است سعی دارد تا به صورت مستقیم با رضایت ISI پاکستان با قدرت های جهانی و در راس امریکا وصل شود تا هم پاکستان به خواست استراتژیک خود در حوزه افغانستان دست یابد و هم جناح حقانی ها به عرصه رهبری، سیاست و قدرت در نظام امارت طالبان برسد و در بُعد دیگر هم بتواند با همسویی با قدرت های غربی مجری بخش پنهان توافقنامه دوحه در بخش رقابت های جهانی قدرت ها باشد.
به صورت کلی می توان بیان داشت که طالبان همچنان یک پروژه و یک تحریک نظامی هستند که هر کشوری به قدر نفوذ خود در آن، سعی در استفاده از آن در جهت اهداف استراتژیک خود دارد. این گروه حتی اگر سیاست های زن ستیزانهای خود را هم کنار بگذارد باز هم قابلیت مشروعیت در داخل و خارج از افغانستان را ندارند. زیرا اصل وجودی آن با موجودیت و اهداف سایر گروه های تروریستی در منطقه پیوند خورده است. دوام حضور این گروه در افغانستان بیش از آنکه به ضرر افغانستان و مردم آن باشد، به ضرر کشورهای منطقه و در کل خاورمیانه است و زمان بهتر می تواند این واقعیت و حقیقت را به اثبات برساند.