جنون جنسی طالبان

نویسنده: مولانا عبدالله

از زمان سیطرۀ استبدادی طالبان بر افغانستان در ۱۵ آگست سال ۲۰۲۱ که تا کنون بیش از دو نیم سال می‌گذرد، در کنار صدها عمل‌کرد غیر انسانی، غیر اخلاقی و غیر اسلامی این گروه، تمایل جنون آمیز به اشباع غرایز جنسی در میان آنان به یک عرف معمول بدل شده است.

محرومیت‌های طول دوران زندگی در بستر فکر و فرهنگ طالبانی سبب شده است که عقده‌های شکل گرفته که ناشی از محرومیت‌ها و آموزش‌های انتقام‌جویانه، پای آنان را از دایرۀ انتقام جویی از مرزهای اخلاقی بیرون نموده و به گونۀ دیوانه وار در پی رفع نیازهای جنسی شان با توسل به تجاوزهای جنسی برایند.

گزارش‌ها از رویدادهای تجاوز جنسی طالبان در بیش از دو سال گذشته نشان می‌دهد که این گروه برای رفع نیازهای جنسی خود، از تجاوز به پسر بچه‌های جوان، کودکان خرد سن و زنان دریغ نکرده اند. با آن‌که گوشۀ از این جنایات با وجود وضع محدودیت‌های سنگین بر کار و فعالیت‌ رسانه‌یی گزارش شده اند اما شاید رویدادهای این چنینی زیادی رخ داده باشد که دور از چشم رسانه‌ها و در سایۀ سیاه محدودیت‌ها پنهان باقی مانده باشند.

ذهنیت طالبان در تمام سطوح مبتنی بر انتقام، ستیز، تجاوز و توحش شکل گرفته است که طبعات آن در بیرون با سر بریدن، تیرباران، شلاق و زندان، سرکوب و تجاوز ظاهر می‌شود.

این‌که، این ذهنیت در طالبان چگونه شکل گرفته، شخصیت آنان را شکل داده و رفتارهای جنون آمیز و متوحش آنان را به میدان عمل کشانده است؛ پرسشی است که باید پاسخ آن را با مدد جستن از روان‌شناسی و بشرشناسی و علوم اجتماعی دریافت نمود.

زیگموند فروئید، از روان‌شناسان مشهور اطریشی می‌گوید که مجموع محرومیت‌های طول دوران زندگی توسط عقدۀ لیبیدو که در مثل مقناطیس عمل می‌کند، جذب شده و سپس تبدیل به عقدۀ اودیپ می‌شود و این عقدۀ اودیپ به عنوان گیرنده و ذخیره‌گاه محرومیت‌ها در همه سطوح به ویژه محرومیت‌های جنسی، سر انجام در یکی از مراحل زندگی منفجر می‌شود. این انفجار در شکل‌های گوناگون ظاهر می‌شود؛ به لحاظ فردی، کسی که نتواند که فرصت انتقام در پی این انفجار را بدست بیارود، از خودش انتقام می‌گیرد.

به گونۀ مثال؛ بسیاری از موارد خود کشی‌ها ریشه در انفجار همین عقده دارد. دختری را در نظر بگیرید که مجموع محرومیت‌های طول دوران زندگی او برخواسته از بستر خانواده، اجتماع، محیط مکتب و دانشگاه، در ۳۰ سالگی به عقدۀ اودیپ تبدیل شده و منفجر می‌شود، از این‌که هیچ شانس برای خالی کردن این عقده وجود ندارد، دست به خود کشی می‌زند، یا انفجار همین محرومیت‌ها، افراد گروه طالبان، داعش و القاعده را وا دار می‌کند که با سر بریدن، آدم کشتن و جنایات دیگری خود شان را خالی کنند.

بحث فروید، همین است که مجموع محرومیت‌های طول دوران زندگی بشر یک‌مرتبه انفجار کرد، جنگ جهانی اول راه افتاد و بار دیگر انفجار همین محرومیت‌ها سبب شعله ور شدن آتش جنگ جهانی دوم شد که در این دو جنگ میلیون‌ها انسان کشته شدند.

بحث آزادی در این بستر معنا، ارزش و اهمیت بیشتر پیدا می‌کند، به هر اندازۀ که آزادی در یک جامعه حاکم باشد به همان اندازه ثبات، امنیت و توسعه آن جامعه تضمین شده است و بر عکس نبود آزادی و تحدید آن توسط خانواده‌ها، قدرت‌ها، و نهادها زمینه‌ها و فرصت‌های شکل گیری عقده‌ها، کینه‌ها و بغض و عداوت‌ها را فراهم می‌کند.

طالبان در یک بستر فرهنگی جزمی، بسته و قرون وسطایی پرورش یافته اند، محرومیت آنان از آزادی به عنوان بزرگ‌ترین نعمت الهی سبب شده است که با فراگیری آموزش‌های خشک و خشن، بیشتر انتقام‌جو و خشونت طلب بار بیایند.

مدل ذهنی طالبان آن‌گونه که رفتارهای آنان نشان می‌دهد به گونۀ شکل گرفته است که، جهان و هستی را بیرون از آن دایره دیده نمی‌توانند؛ گمان می‌کنند که بندگان برگزیدۀ خداوند اند و هر چیزی را که آنان می‌پندارند و می‌پسندند جامع و کامل و مانع و رادع است.

بر اساس همین مدل ذهنی است که آدم کشتن، خشونت ورزی، تعدی و تجاوز جنسی برای شان مقدس می‌شود و ای بسا که در بسیاری موارد تلاش می‌کنند برای این همه رفتارهای غیر اخلاقی شان توجه دینی پیدا کنند.

انتقام‌جویی‌های طالبان به ویژه انتقام جویی‌ها جنسی که ریشه در محرومیت‌ها و آموزش‌های خشک و خشن مذهبی آمیخته با ارزش‌های بدوی قبیله‌یی دارد، در چند سطح ظاهر می‌شود و هر یکی از این سطوح در واقع، پاسخ به آن محرومیت‌ها است.

سطح اول، زن ستیزی؛ طالبان در این مرحله نگاه بد بینانه به زنان دارد و حضور زنان را در عرصه‌های مختلف اجتماعی و عرصۀ عمومی، چون شر آشکار و شیطانی می‌دانند و به همین دلیل از تمام ابزارها برای محدود کردن و حذف زنان استفاده می‌کنند.

طالبان با گرفتن فرصت‌های پیشرفت و توسعۀ زنان، می‌خواهند که این نسل هم‌چنان بی‌خبر و بی‌سواد باقی بماند تا آنان بتوانند که به راحتی این قشر اجتماعی را به سادگی چون برده‌گان جنسی به خدمت بگیرند.

سطح دوم، رویکرد جنسیتی؛ طالبان در دو سطح از رویکرد خصمانه و خیر خواهانه جایگاه زنان را به عنوان جنس دوم و فرمان بردار مرد و نهایتا ابزار در اختیار مرد، تقلیل داده اند و با این تقلیل، فضا را به گونۀ مساعده ساخته اند که زنان، به مردان به عنوان تنهاترین و یگانه پناه گاه امن آنان نگاه کنند.

سطح سوم، برده سازی؛ طالبان با گرفتن فرصت‌های آموزشی از زنان در نهادهای مدرن، زمینه آموزشی آنان را در مدارس دینی و نزد ملاهای زن باره فراهم کرده اند که تا در پی آموزش‌های آنان بتوانند روش‌های اطاعت پذیری از مردان را فرا گیرند.

سطح چهارم، کودک آزاری؛ بسیاری از فرماندهان طالبان به دلیل تمایل بیش از حد به مسایل جنسی کودکان پسر زیر سن ۱۸ را با خود دارند و مشخص است که از ان‌ها بهر برداری جنسی می‌کنند.

سطح پنجم، تمایل به چند همسری؛ شماری زیادی از افراد طالبان که تا ۲ سال پیش نانِ برای خوردن نداشتند، امروزه، هر کدام شان سه تا چهار زن گرفتند و تمایل بیشتر به چند هم‌سری اکنون در میان سطح پایین‌تر افراد این گروه نیز افزایش پیدا کرده است.

سطح ششم؛ تجاوز جنسی؛ با آن‌که شماری زیادی از فرماندهان و افراد طالبان، طی بیش از دو نیم سال گذشته، چندین زن را به عقد نکاح خود در آوردند اما دیده می‌شود که تمایل آنان بیشتر به هم‌بستری با پسر بچه‌های جوان و کودکان است.

به گونۀ خلاصه اگر به این شش سطح توجه کنیم به خوبی در می‌یابیم که بخش بزرگ تمرکز و سیاست طالبان بر محورد تمایلات جنسی استوار است و آنان با این روایت جنسی همان‌گونه که در گذشته توانسته اند، از افراد زیادی سرباز گیری کنند هم اکنون با توسعۀ این سیاست در تلاش جذب نیرو و سربازی برای قوام رژیم استبدادی شان می‌باشند.

یکی از عوامل اساسی تلاش برای تربیت برده‌گان جنسی، این است که گروه طالبان می‌توانند با ایجاد این وضعیت جنون آمیز، جنون جنسی را به عنوان پتانسیل جذب نیرو ثابت نگاه کنند.

 

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://paigah-news.com/?p=10303

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

آخرین اخبار