افغانستان، کشوریکه در طولِ تاریخ خود از حملات، جنگها و نابسامانیهای فراوان رنج بردهاست. امروز نیز با وضعیت مواجهاست که اوجِ تراژدی، درد و رنج مردمانش را بهنمایش میگذارد. این روزها، مردم افغانستان بیشتر از نان «شلاق» میخورند؛ شلاق واقعیکه تن و جانشان را بهلرزه درمیآورد. شلاقِ فقر، بیعدالتی و قومپرستی یک گروه شدیداً متعصب، متحجر، توحشگر و ظالم را. شلاقهاییکه زندگی روزمرهشان را بهجهنم مبدل کردهاست.
شلاق، ابزاریست که طالبان برای سرکوب و مجازات مردم استفاده میکنند. در این مقاله، به بررسی این دو جنبه پراز تراژد در افغانستان میپردازیم و روایت خواهیم کرد که چهگونه ظلمِ طالبان و فقر اقتصادی دست در دست هم دادهاند تا زندگی مردم این کشور را بهشدت تحت تاثیر قرار دهند.
بازگشت طالبان و تشدیدِ بحران: با بازگشت دوبارۀ طالبان بهقدرت در سال ۲۰۲۱، امیدهای مردم افغانستان برای بهبود وضعیت زندگیشان به یکباره فرو ریخت. این گروه افراطی با اعمال قوانین سختگیرانه و اعمال خشونتآمیز، بار دیگر کشور را در برزخ ترس و ناامنی فرو برد. مردمیکه در پی سالها جنگ و خشونت، بهدنبال آرامش و ثبات بودند، اکنون با تهدیداتِ جدید روبهرو شدهاند.
فقر و بیکاری: افغانستان همواره یکیاز فقیرترین کشورهای جهان بودهاست. جنگهای طولانی، فساد گسترده و ناکارآمدی دولتها موجب شده تا بسیاری از مردم این کشور در شرایط بسیار دشوار زندگی کنند. با رویکار آمدن طالبان، وضعیت اقتصادی کشور بیش از پیش وخیم شد. بسیاری از کَسبوکارها تعطیل شده و بیکاری به اوج خود رسیدهاست. در این شرایط، مردم برای تامین نیازهای اولیه خود نیز با مشکلات زیادی مواجهاند.
ظلموستم طالبان: طالبان نهتنها از نظر اقتصادی و اجتماعی زندگی مردم را دشوار کردهاند، بلکه با اعمال فشارهای خشونتآمیز و غیرانسانی، روح و روان آنان را نیز تحت فشار قرار دادهاند. شلاقزدنِ مردم بیگناه در محاکم صحرایی به یکیاز روشهای معمول این گروه تبدیل شدهاست. طالبان با این اعمال خود، نهتنها قوانین بینالمللی و حقوق بشر را نقض میکنند، بلکه کرامت انسانی را نیز زیر پا میگذارند.
شلاق، نمادی از دوگانهگی تراژدی: شلاق در دست طالبان نهتنها ابزاری برای سرکوب و تحقیر مردم است، بلکه نمادی از وضعیت اسفناک و دوگانهگی تراژدی افغانستان است. از یکسو، فقر و بیکاری مردم را حتا به نانِ خشک محتاج کردهاست و از سوی دیگر، ظلموستم طالبان آنان را در محاکم صحرایی به شلاق واقعی محکوم میکند. این دوگانهگی تلخ، نشاندهنده عمق بحران و مصیبتِ بیپایان مردم این کشور است.
تاثیرات روانی و جسمانی شلاق: شلاقزدن مردم توسط طالبان، علاوه بر آسیبهای جسمانی، تاثیرات روانی عمیقی نیز بر قربانیان میگذارد. ترس و وحشتی که از این نوع مجازاتها در جامعه پخش میشود، موجب تضعیف روحیه و اعتماد بهنفس مردم میشود. در کنار این، فقر و بیکاری نیز موجب افزایش مشکلات روانی مانند: «افسردگی و اضطرابِ شدید در جامعه شدهاست.»
واکنشهای بینالمللی: واکنش جامعه بینالمللی نسبت به این وضعیت ناامیدکننده بودهاست. اگرچه سازمانهای بینالمللی و کشورهای مختلف تلاشهایی برای کاهش بحران انسانی در افغانستان انجام دادهاند، اما تاکنون این تلاشها نتوانستهاند تغییر قابل توجهی در وضعیت زندگی مردم ایجاد کنند. تحریمهای اقتصادی علیه طالبان نیز تاثیراتی معکوس داشته و بهجای تضعیف گروه حاکم، فشار بیشتری بر مردم عادی وارد کردهاست.
نتیجهگیری: شلاق بهعنوان نمادی از ظلم، ستم و فقر در افغانستان، تصویر روشنی از وضعیت ناگوار و تراژدی انسانی این کشور را بهنمایش میگذارد. بازگشت دوباره طالبان بهقدرت نهتنها باعثِ افزایش خشونت و نقض گسترده حقوق بشر شده، بلکه فقر و بیکاری را نیز بهشدت تشدید کردهاست. در این شرایط، مردم افغانستان هر روز با تهدیدات جسمی و روانی ناشی از اعمال بیرحمانه طالبان و همچنین مشکلات اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند.
شلاق در دست طالبان نماد ظلمی است که بهکرامت انسانی مردم این کشور تحمیل میشود. این ابزار سرکوب، نشانهای از تفسیرهای افراطی و تحمیل قوانین سختگیرانه شریعت است که با اعمال وحشیانه و مجازاتهای غیرانسانی همراه شدهاست. هر ضربه شلاق، نهتنها بهجسمِ فرد آسیب میزند، بلکه روح و روان جامعه را نیز تحت تاثیرات منفی و فشار قرار میدهد. این وضعیت، مردم را در سایه ترس و بیاعتمادی قرار داده و آنها را از حقوق اساسیشان بهمعنای واقعی کلمه محروم ساختهاست.