افغانستان، کشوری که سالها زیر سایه جنگ و نزاع بوده، امروز با چالشِ بیسابقه و جگرسوزی مواجهاست. فقر و بیکاری، این دو پدیدهی شوم و وحشتناک به اوج خود رسیده و وضعیت زندگی میلیونها نفر را به بحران کشاندهاست. در این میان، دردناکترین تراژدی، فروش دخترانِ خُردسال برای زندهماندن خانوادههاست؛ قصهای تلخ و ناپسند که قلب هر انسانی را بهدرد میآورد.
هر روز، مادرانی با دلِ شکسته و پدرانی با چشمان اشکبار، مجبور میشوند تا جگرگوشههای خود را به ازای چند لقمه نان بفروشند. این صحنهها، نهتنها نمادِ فقر و بیکاری، بلکه تصویری از انهدام انسانیت و فروپاشی ارزشهای اخلاقی در جامعهای است که تحت سلطهی طالبان قرار گرفتهاست.
در کوچههای کابل و روستاهای هرات، نالههای دختران خُردسالیکه بهزور از آغوشِ گرم مادرانشان جدا میشوند، شنیده میشود. این دختران، که باید کودکی کنند و در محیطی امن بهتحصیل و بازی بپردازند، اکنون در معرض بهرهکشی و سوءاستفاده قرار گرفتهاند. داستانهای دلخراش از سرنوشت این کودکان، که بهعقدِ مردانی با چند برابر سن خود درمیآیند، بهگوش میرسد و درد و رنجِ بیپایان را بهنمایش میگذارد.
طالبان با سیاستهای سرکوبگرانه و اقتصادی که بهنابودی زیرساختها و تعطیلی مشاغل منجر شده، شرایط را برای فقیرترین اقشار جامعه بهحدی رساندهاند که خانوادهها چارهای جز فروش عزیزترین اعضای خود نمیبینند. این وضعیت، نمادی از بیتوجهی به حقوق بشر و انسانی است که تحت لوای ایدئولوژی افراطی طالبان، بهفراموشی سپرده شدهاست.
در این سرزمینِ زخمی، هر روز گواه از دسترفتن امید و شکستهشدن آرزوها هستیم. خانوادههاییکه با سختیها و مشقتها دستوپنجه نرم میکنند، دیگر توان تحمل این بارِ سنگین را ندارند. اشکهای مادرانیکه دختران خود را از دست میدهند، همچون آبی بر آتش زخمهای کهنه این ملت است؛ زخمهاییکه هر روز عمیقتر میشوند.
بیکاری و فقر نهتنها به فروپاشی اقتصادی افغانستان منجر شده، بلکه با فروش دختران خُردسال، بذر بیاعتمادی و نفرت را در دلِ جامعه کاشتهاست. این تراژدی انسانی، فریادی است که بهگوش جهان میرسد، اما هنوز پاسخِ شایستهی دریافت نکردهاست. جهان باید بداند که در پشت این چهرههای معصوم و این داستانهای دلخراش، انسانهایی هستند که بهکمک و حمایت نیاز دارند.
این روزها، افغانستان و مردمانِ آن نهتنها برای بقای فیزیکی خود میجنگد، بلکه برای حفظ کرامت انسانی و ارزشهای اخلاقی خود نیز در نبردی بیپایان قرار گرفتهاند. فراموش نکنیم که در هرگوشهای از این سرزمین، کودکی در انتظار نجات است و خانوادهای در آرزوی پایان این کابوسِ بیپایان. این روند نهتنها برای دختران، بلکه برای تمام جامعه یک حرمتشکنی است. آسیبیکه به روح و جسمِ این دختران وارد میشود، پایان ناپذیری دارد.
آینده این ملت در گروِ همبستهگی جهانی و تلاشهای مشترک برای بازگرداندن صلح و رفاه به افغانستان است. باشد روزی فرارسد که هیچ مادری مجبور بهفروش دختر خود نباشد و هیچ کودکی از حق طبیعی خود برای زندگی و خوشبختی محروم نگردد. این مسئله از تراژدیهایی است که باید دائماً در ذهن ما ماندگار شود و با تمام وجود برای رفع آن تلاش کنیم.