فرمانده شهید محمدیار «یاری»، یکی از چهرههای درخشان و تابناک جهاد و مقاومت مردم افغانستان، در سال ۱۳۴۷ خورشیدی در روستای «چهارو عمرض» شهرستان حصه اول استان پنجشیر، در خانوادهای دیندار، مجاهدپرور و اصیل، چشم به جهان گشود. پدرش، اسفندیار، از بزرگان و شخصیتهای مورد احترام قوم بود که فرزندانش را با روحیهی آزادگی، دیانت و غیرت ملی پرورش داد. شهید یاری دوران کودکی را در زادگاهاش سپری کرد، اما با تهاجم قشون سرخ شوروی در سال ۱۳۶۳، ناگزیر همراه با خانوادهاش به شهرستان تگاب استان کاپیسا مهاجرت نمود. پس از مدتی، به کابل رفت و تحصیلات دینی خود را در آنجا آغاز کرد.
پیوستن به کاروان جهاد
او که از همان سالهای آغازین نوجوانی، روحیۀ عمیق اسلامی، باور انقلابی و گرایش آشکار ضداشغالگری در وجودش ریشه دوانده بود، در سال ۱۳۶۵ خورشیدی، با ایمان راسخ و عزمی خللناپذیر، دوباره به دیار مألوف خود درهی همیشه مقاوم پنجشیر، بازگشت. بازگشتی که نه برای آرامش، بلکه برای نبردی بیامان با اشغالگران سرخ بود؛ دشمنانی که خاک و ناموس وطن را در چنگال خود میفشردند. شهید محمدیار یاری بیدرنگ به صفوف پرافتخار مجاهدین قرارگاه “شابه” پیوست، قرارگاهی که یکی از پیشتازترین مراکز مقاومت مردمی در برابر قشون سرخ شوروی محسوب میشد. او با ذهنی روشن، درکی ژرف از شرایط نظامی و دلی پر از شجاعت، خیلی زود شایستگی و کاردانی خود را در میدان نبرد به اثبات رساند.
فرماندهان مجاهدین که به تواناییهای فکری و شجاعت عملی او پی برده بودند، وی را به عنوان «قوماندان سلاح ثقیله» در همان قرارگاه منصوب کردند؛ جایگاهی که تنها به دلیرانِ کارآزموده، هوشمند و مورد اعتماد سپرده میشد. او در این مسئولیت خطیر، با مدیریت دقیق تجهیزات سنگین، نقشی بسیار مؤثر در طراحی و اجرای عملیاتهای ضددشمن ایفا کرد و سهمی برجسته در آزادسازی بخشهای مختلف پنجشیر از اشغال قشون سرخ بر عهده گرفت. اما در میانهی این مبارزات بیامان، حادثهای تلخ و فراموشنشدنی روح او را عمیقاً متأثر ساخت. در سال ۱۳۶۶، برادر بزرگوارش، محمد حسن، از چهرههای استوار و نامدار جهاد و از فرماندهان دلیر قرارگاه شابه، در یکی از نبردهای سخت و نابرابر با نیروهای شوروی به مقام رفیع شهادت نائل آمد. این فاجعهی دردناک، نهتنها خللی در عزم و ارادهی شهید محمدیار وارد نکرد، بلکه شعلهی غیرت و ایثار را در جان او افروختهتر ساخت و عزمش برای ادامهی راه برادر شهیدش را دوچندان کرد.
مأموریتهای گسترده در شمال
با تأسیس قطعات مرکزی مجاهدین به ابتکار و رهبری قهرمان ملی کشور، شهید احمدشاه مسعود، ساختار سازمانی جهاد انسجامی تازه یافت و نیروهای مجاهد بهگونهای منظمتر و هدفمندتر در برابر تجاوز و اشغال ایستادند. در این مرحلهی حیاتی، محمدیار یاری، که در میدانهای جهاد کارنامهای درخشان از خود برجای گذاشته بود، از سوی رهبری مقاومت به عنوان «قوماندان تولی سلاح ثقیله» در چوکات غند «الفجر» در منطقه تعیین شد. او با جسارت، دانش نظامی و انگیزهی ایمانیاش، مسئولیت فرماندهی این واحد مهم را پذیرفت و مأموریتهای دشوار و سرنوشتسازی را در محورهای حساس شمال کشور، بهویژه در شهرستانهای نهرین، فرخار و طالقان، رهبری کرد. هر عملیات، حکایتی از هوش نظامی، ابتکار تاکتیکی و ایثار بیچونوچرای او بود. ضرباتی که نیروهای تحت فرماندهیاش بر پیکرهی ماشین جنگی ارتش سرخ شوروی وارد آوردند، نهتنها خطوط دفاعی دشمن را درهم شکست، بلکه روحیهی تهاجمی مجاهدین را نیز دوچندان ساخت.
با فروپاشی ماشین جنگی شوروی و پیروزی تاریخی مجاهدین در سال ۱۳۷۱ خورشیدی، مرحلهی نوینی از مبارزات ملی آغاز شد. به دنبال این تحولات، شهید محمدیار یاری به هدایت مستقیم قهرمان ملی، شهید احمدشاه مسعود، به عنوان «قوماندان کندک ذرهدار» در ساختار قوماندانی اوپراتیفی زون شرق، تحت فرماندهی مجاهد نامدار، مرحوم قوماندان عبدالمؤمن شابه، منصوب گردید. او تا واپسین روزهای استقرار دولت اسلامی و تا زمان عقبنشینی اجباری از کابل، با تعهد، شرافت و شجاعت، در این سنگر به خدمت و دفاع از ارزشهای اسلامی و ملی ادامه داد و بار دیگر نشان داد که مجاهدت برای او تنها یک وظیفه نیست، بلکه یک ایمان، یک راه و یک رسالت است.
مقاومت علیه طالبان
در دوران پرآشوب و سرنوشتساز مقاومت اول علیه سیطره سیاه طالبان، فرمانده شهید محمدیار یاری با درایت، شجاعت و ایمان راسخ، در نبردهای حساس و سرنوشتساز شمال کشور، پایتخت کابل و همچنین در گذرگاه استراتژیک کوتل خاواک، حضوری بیبدیل و نقشآفرینی کلیدی داشت. او با هدایت نیروهای خود، خط مقاومت را مستحکم نگه داشت و اجازه نداد تا دشمن تکلیف سرنوشت ملت را رقم زند. پس از استقرار دولت موقت و آغاز فصل جدیدی از صلح و بازسازی، شهید یاری به دلیل باورهای عمیق خود به زندگی ساده و متواضعانه بازگشت و از مسئولیتهای نظامی کناره گرفت تا در زادگاهاش پنجشیر، آرامش نسبی را تجربه کند و همچنان ریشههای مقاومت و ایمان را در دل مردم حفظ نماید.
اما در سال ۱۳۹۵، وقتی گروه طالبان دوباره تلاش کردند تا از مسیر حیاتی و حساس کوتل «انجمن» به سوی پنجشیر نفوذ کنند، با مقاومت جانانه و غیرقابل تسلیم فرمانده یاری و نیروهای وفادارش روبهرو شدند؛ مقاومت آنها چنان کوبنده و قاطع بود که دشمن مجبور به عقبنشینی و شکست سنگین شد. این رویداد بار دیگر ثابت کرد که روح مقاومت و آزادگی در جان مردان بزرگی چون شهید محمدیار یاری زنده است و هیچ نیرویی توان غلبه بر آن را ندارد.
بازگشت به سنگر پس از سقوط جمهوریت
پس از سقوط نظام جمهوریت در سال ۱۴۰۰، فرمانده شهید محمدیار یاری با ارادهای فولادین و انگیزهای عمیق برای حفظ ارزشهای اسلامی و دفاع از ملت و سرزمین افغانستان، دوباره به پنجشیر بازگشت. او مسئولیت خط استراتژیک و حیاتی کوتل «انجمن» را برعهده گرفت و در مقابل چهار حمله پیاپی و سنگین نیروهای طالبان، که فرماندهی آنها بر عهده فصیحالدین بود، مقاومت جانانهای از خود نشان داد و مانع نفوذ دشمن به درون پنجشیر شد. اما خیانت برخی از افراد نفوذی و طالبنماهای منطقه، راههای پنهانی را برای دشمن گشود و گروه طالبان توانستند از چندین جبهه به قرارگاه مقاومت حملهور شوند. باوجود شرایط سخت و تهدیدهای فراوان، شهید یاری با شجاعت و استقامت کمنظیر، از مسیرهای صعبالعبور کوهستانی عبور کرد و خود را به قرارگاه سیار در روستای «چهارو» شهرستان «حصه اول» رساند تا در آنجا به سازماندهی نیروهایش بپردازد و روحیه مقاومت را در میان آنان زنده نگه دارد.
با فاش شدن محل حضور او توسط مخبران و جاسوسان دشمن، گروه طالبان چندین بار محل استقرارش را محاصره کردند و تلاش نمودند تا او را به اسارت بگیرند، اما شهید یاری با تدبیر، هوشمندی و فداکاری بینظیر توانست جان خود و نیروهای تحت امرش را نجات دهد و از محاصرهها گریخته، بار دیگر مبارزه را ادامه دهد. این شجاعت و لیاقت موجب شد که رهبر جبهه مقاومت ملی، امیر احمد مسعود، او را به عنوان فرمانده قرارگاه شابه منصوب کند تا رهبری و هدایت عملیاتهای مقاومت علیه گروه طالبان را بر عهده گیرد و نامی ماندگار از خود در تاریخ جهاد و مقاومت افغانستان به جای بگذارد.
چریکیهای جانانه و آخرین نبرد
در طول فرماندهیاش، عملیاتهای چریکی متعددی با سلاحهای خفیف و ثقیل علیه گروه طالبان انجام داد و تلفات سنگینی به آنان وارد کرد. او چندین نیروی دشمن را نیز به اسارت گرفت، اما در یک اقدام انسانی و بر اساس اصول اسلامی و مشوره با رهبری مقاومت، آنان را آزاد کرد. سرانجام، در حمله سنگین گروه طالبان به تاریخ ۱۹ سنبله ۱۴۰۱، پس از سه روز نبرد سنگین و نابرابر، در حالیکه یارانش با گرسنگی، کمبود مهمات و محاصره روبرو بودند، تا آخرین گلوله جنگیدند. اما سرانجام فرمانده دلیر، همراه با سه فرزندش «محمدالدین، محمد اسحاق و امیرحاتم» و برادرش دانیارخان و جمعی از یارانش، به اسارت دشمن درآمدند. گروه طالبان، که از مقاومت و شجاعت این مردان در هراس بودند، در تاریخ ۲۱ سنبله ۱۴۰۱، آنان را به گلوله بستند و ناجوانمردانه به شهادت رساندند.
شهید محمدیار یاری فراتر از یک فرمانده نظامی معمولی بود؛ او تجسمی زنده و مثالزدنی از وفاداری بیچونوچرا، ایمان راسخ، شجاعت ستودنی و استقامت بیوقفه در راه خداوند متعال و دفاع از میهن و شرف مردم افغانستان به شمار میرفت. شخصیت تابناک و اراده فولادین او، همچون مشعلی فروزان در تاریکیهای ظلم و ستم، چراغ راهی برای همه آزادیخواهان و دلسوزان وطن بود. نام پرافتخار شهید یاری، به مانند ستارهای درخشان و جاودان، در آسمان تاریخ پرشکوه جهاد و مقاومت این سرزمین حک شده است و تا همیشه الهامبخش نسلهای حاضر و آینده خواهد بود، تا راه عدالت، عزت و آزادی را با شجاعت و ایثار ادامه دهند.