فرمانده حاجی ملک خان حمزه، فرزند شهید ملک مرزا در سال ۱۳۵۵ خورشیدی در دهکدهی عبدالله خیل شهرستان دره استان پنجشیر، در یک خانواده مجاهد و شهید پرور به دنیا آمد.
پدر اش فرمانده ملک مرزا شهید، نخستین شهیدی از دره عبدالله خیل بود که درسال ۱۳۵۹ خورشیدی در جنگ رویارویی با روسها در مربوطات کوه منجهور پنجشیر به شهادت رسید.
بناً در خصوص زندگی و مبارزات شان به صورت مختصر به چند مورد پرداخته میشود:
تعلیمات:
فرمانده ملک خان تعلیمات دینی را نزد ملا امامان آنوقت در زادگاه اش فرا گرفت؛ سپس وارد مدرسه دینی باباعلی گردید.
آغاز مبارزات:
پس از شکست اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان و ایجاد حکومت مجاهدین، وی در کنار کاکایش فرمانده مرزا محمد خان شهید، فرمانده غُند ۸۹۰ جهادی مربوط گارد ملی در بگرام شامل مسئولیت رسمی شد. پس از شهادت کاکایش در کنار سایر مجاهدین به وظایف خویش ادامه داد.
مقاومت:
با سقوط دولت مجاهدین و تسلط بار نخست طالبان در افغانستان، موصوف در رکاب احمدشاه مسعود قهرمان ملی در جنگهای شتل، خاواک، سالنگ شمالی، خان آباد، امام صاحب و جنگ تخار اشتراک و حمزه گونه شمشیر زد و از طرف شهید احمدشاه مسعود مورد تشویق و تقدیر قرار گرفت.
قابل یادآوری است که در جنگ خاواک با اصابت گلوله در چونته همراه اش جان به سلامت برد و سد فولادینی در برابر تهاجم طالبان از مسیر خاواک به پنجشیر شد.
با دفع حملات طالبان در سالنگ از فرماندهی بلوک به فرماندهی تولی و از گرفتن پوستههای کلکته تخار که گرفتن آن از نزد دشمن بس دشوار بود، به فرماندهی کندک ارتقا نمود.
نظام جمهوریت:
بعد از فروپاشی نظام طالبان، نظام جمهوریت در افغانستان استقرار یافت. نظام جمهوری در صدد منزوی ساختن مجاهدین از ساختار قدرت با دسایس سیستماتیک همچون ترور رهبران جهاد و مقاومت و ایجاد کمیسیون ناقضین حقوق بشر با بهکارگیری واژه ی(جنگ سالار) در صدد بدنام سازی مجاهدین شدند.
او به درستی درک کرده بود که چنین عملکرد باعث لطمه زدن به آرمانهای جهاد و خانواده ی مجاهدین است و حکومت محلی پنجشیر در برابر چنین دسایس نه تنها مهر خاموشی به زبان زد بلکه در پی دسیسه سازی علیه او شدند.
ایشان در برابر قوت های ناتو به مبارزه پرداخت که از چندین حمله آنها جان سلامت برد.
اعمال توطئه و دسایس نه تنها به خود وی بلکه برادران اش تحت پیگرد قرار گرفتند و در مراکز تعلیمی/تحصیلی تعقیب، سپس از روی ناچاری از ادامه تحصیل باز ماندند و خود فرمانده زندانی گردید.
کارهای عام المنفعه:
عدم مسئولیت رسمی و منزوی شدن وی و خانواده اش از سوی حکومت وقت، او را وادشت در امور عام المنفعه در موضوعات حل منازعات اجتماعی، تطبیق پروژههای زیربنایی چون:
ایجاد جادهی کوه کارته سخی کابل، ایجاد کانال آبی ده پیتو، ایجاد جاده ده پیتو و جاده ملبتک، ساختن راه های مواصلاتی و ایجاد برق آبی مستقیماً با مردم همکار و فعالیت هایش برای همیش ملموس است.
مقاومت دوم:
نظام جمهوری افغانستان طی یک معامله ی ننگین با طالبان تشدید حملات طالبان در سایر استانها و سقوط پیهم استانهای بدست طالبان، نظام جمهوری سقوط و طالبان وارد کابل شده به بار دوم قدرت ره بدست گرفتند.
پنجشیر تنها استانی بود در برابر طالبان اعلام مقاومت را سر داد.
فرمانده، خروج نیروهای آمریکایی را به فال نیک گرفت. او با اشخاصی در میان طالبان رابطه داشت که آنها را مردمان صادق، مسلمان و راستین دانسته و در این پیروزی خود را سهیم می دانست.
همزمان با اعلام مقاومت و ورود طالبان به پنجشیر، او مسوولیت شهرستان دره و شهرستان آبشار را بدوش گرفت و مانع جنگ در این دو شهرستان شد.
طالبان که به هیچ شرایط اساسی دینی و عقیدتی پابند نبودند، به تعصب، کشتار، کوچ اجباری و آزار اذیت مردم پنجشیر پرداخته؛ او را واداشت تا از ماهیت اصلی طالب آگاه و از صف آنها جدا و به مقاومت ملی در پنجشیر پیوست.
با پیوستن او در صف مقاومت ملی، روح تازه به مقاومت ضد طالبان دمید(کمربند مقاومت را محکم نمود). به تاریخ ۱۷ ثور سال ۱۴۰۱ خورشیدی در یک کمین از قبل طراحی شده در عبداللهخیل پنجشیر علیه طالبان اشتراک کرد؛ که منجر به تلفات زیادی به طالبان شد.
او جریان جنگ را سهم خودش میدانست و حضور اش در جنگ مایه روحیه به همسنگرانش بود، با جنگ از راه دور مخالف بود.
او میگفت: جنگ زمانی معنا پیدا میکند که چریک خودش در صحنه حضور فعال داشته باشد.
او فقط خودش بود، خودش!
چریک، جسور، قاطعیت در جنگ، شجاع و نترس…..
سه بار حملات طالبان در مواضع اش را دفع کرد و تلفاتی به طالبان بجا گذاشت.
طالبان با دادن تلفات سنگین، رهبری طالبان را واداشت تا به اعزام نیروهای چندین هزار نفری به پنجشیر اقدام کند. اعزام نیرو ها به پنجشیر، ساحه محاصره به مقاومت تنگ شد؛ سرانجام فرمانده ملک خان با ۵۷ تن از همسنگرانش که ۱۶ تن از آنها از بستگان نزدیک اش بودند؛ به مدت چهار روز مبارزهی نفس گیر، تا آخرین آرمان، تا آخرین گلوله و گرفتن آخرین سنگر در دل کوه های هندوکش عظیم، با وارد کردن بیشترین تلفات به طالبان به تاریخ ۲۲ سنبله سال ۱۴۰۱ خورشیدی در کوه ملم خاک/ مرحم خاک، در مربوطات حصارک پنجشیر به شهادت رسید و به مانند پدر اش در دل کوهها با تمامی همسنگرانش به خاک سپرده شد.
(آرامگاه شان در کنار للمها و صخره ها نمادی از شجاعت و عزت برای ابد میماند.)
آرمان فرمانده ملک خان و سایر شهدا تا قاف قیامت یقیناً باقی و جاوید خواهد ماند. او و آرمان اش به دل تاریخ پیوستند و او چتری پهنِ از عزت، شرف و افتخار به خاک و وطن اش بود.
نام چو جاوید شد مردن اش آسان کجاست.؟