سه و نیم سال میشود که ملت و مردم، رنجیده و داغدیده ما با تسلط دوبارهای گروه تروریستی، تحت نام امارت اسلامی، با برداشتهای خشک و خشن از آموزههای دینی و باورهای اسلامی، زندگیای تلختر از تلخی جان کندن را تجربه میکنند.
حاکمانیکه نه به دانش باورمندی دارند و نه به دانشمندارزش میدهند، نه علاقهمندی به آموزشدارند، نه پروایی آموزگار. حاکمانی که نه با جنبههای مثبت و سازندهای ملت و مردم سر سازش دارند، نه توجه چندان و آنچنانی به معنویت و انسانیت.
خوشبختانه با گذشت سه سال و اندی از حاکمیت استبدادی، ماهیت، اصالت و چهرهای واقعی گروه طالبان، به مردم ما معلوم و اظهر من الشمس گردید، حالا خوب دانستند که طالب با شعارهای کاذب و عوام فریبانه، به بهانهی آزادی کشور، از چنگال آمریکا و تطبیق شریعت، از احساسات و جذبات مردم به خاطر کسب قدرت و احیای دوبارهای حاکمیت استبدادی و خشونت بار خویش، استفاده و بهره برداری میکرد، در حالیکه طالبان از هر جریان اسلامی دیگر از دین و آموزههای دینی و تطبیق شریعت، ناآگاه و بیگانهاند و نسبت به هرگروه و جریان سیاسی دیگر، وابسته و گوش به فرمان آمریکاییها، بودند و هستند.
آمریکاییها و در مجموع غربیها از عقب ماندگی و اسارت جوامع اسلامی، در دام و دامان تنگ و تحجر فرهنگی، عقیدتی و سیاسی خوشحال اند و با پرداختن پول های گزاف و میلیونی، تلاش و کوششهای نهایی خویش را به خرج میدهند تا دنیای اسلام را در این گرداب مهلک نگهدارند و خودها از پیشرفت و ترقی، دست یابی با امکانات مدرن و پیشرفتهای که نیاز مبرم و اساسی جوامع بشری هست، لذت ببرند و استفاده نمایند.
سه سال گذشت و ما عملاً میبینیم که نمایندگان صادق و خادمان جان به کف آمریکا، دربهای دبیرستان و دانشگاه ها را به روی خواهران ما بستند، نه سخن عالم دین را گوش میکنند، نه به نصایح، حکیمانه و دلسوزانه افراد و اشخاص خبره تمکین میکنند، این گروه با اشاره اجانب و کشورهای مغرض و هدفمند، عمدا و قصدا میخواهند، مردم دانا، آگاه، با فهم و فهمیده ما را که با کسب آموزش و دانش، عقیده و باورمندی دارند به عصر حجر برگردانند.
خشونت های روزافزون، فقر فزاینده، فرار کادرهای فنی و مسلکی در عرصههای مختلف همه و همه علل و عوامل بیرونی دارند که گروه طالبان بهترین گزینه برای تطبیق این پروژه منحوس انتخاب شده اند.
بناءً مسئولیت ما در قبال؛ ملت، مردم، جامعه و خاک مقدس و کشور عزیزمان، بیشتر و بیشتر از این لب و لباب نویسی است. جمله سازی و مقاله نویسی راه را باز نمیکند و کشور را آزاد نمیسازد، همه اقشار جامعه از هر قوم و زبانی که هستید، باید قلم را برای مدتِ در جیب انداخته و تفنگهای خود را پاک کنید و خشابهای خود را پر از گلوله نمایید و باید که چنین کنیم.
آنچهکه در این سه سال با زبان و از نوک قلم های شما منعکس شد، کمتر خواننده و شنونده داشت و دارد، ولی آنچهکه شما از تفنگهای تان شلیکنمایید، همه میشنوند و توجه میکنند.
هر قدر که بیگویم و بنویسیم ما را به هدف اصلی و اساسی که آزادی کشور است نمیرساند، ولی مقاومت مسلحانه گزینه مناسب و نیاز مبرم و اساسی کشور ما در برابر انجماد و انحطاط؛ عقیدتی، سیاسی و فرهنگ بدوی، گروهک تمامیت خواه بوده و میباشد.
هر قدر که در این مدت گفتید و نوشتید، راه هیچ ظالمی را سد نکرد و دست هیچ ظالمِ را کوتاه نساخت، ولی با شلیک هر گوله که شما میکنید، از لشکر ظالم میکاهد و جان ظالمی را میگیرد.
جهان و جهانیان به واقیعت گفته شده و نوشته شما کمترین و اندک ترین توجهی نکردند و نمیکنند، مطمئن باشید که با شلیک گلولههای شما معادلات و بازیها جهانی تغییر میکند.
با سه سال گفتند و نوشتند کوچکترین سود و عایدی نصیب مردم نشد، نه به غربت عزت داریم و نه به زادگاه خود جای پا، مطمئنم که با قبول یک سال زحمت و تکالیف سنگر و مقاومت مسلحانه، هم کشور مان را آزاد میسازیم و هم بساط و سلطه بدویت ظالم، مستبد و متحجر را میشکنیم، جنایات طالب بیپان است و فقط به کشتن و زدن تمام میشود.
این اولین پیام من و شاید آخرین بیان من باشد، مطمئنم که روزسخنان پراکنده من مصداق میابد، و خوانندهی میخواند.
آنچکه گفتهام به هیچ وجه به معنی این نیست که سخنم متوجه جبهههای مقاومت باشد، بلکه مسئولیت همواره بر دوش همه اقشار جامعه بوده و میباشد، از اینکه من در زندان مخوف طالب اسیرم، نمیتوانم، داشته ها و نظریاتم را منعکس سازم، بناءً مسئولیت که داشتم، نوشتن این متن بود، پخش و نشر این مطلب از مسئولیتهای جوانان خارج از کشور میباشد.
منم سرباز مقاومت.