با تسلط گروه طالبان، این گروه محدودیتهای شدید علیه زنان و دختران، وضع کردند و هزاران دختر و زن را از رفتن به مراکز آموزشی و کار منع کردند و برای توجیه این کارشان حجتهای بیاساسی دینی پیشکش کردند که انگار رفتن زنان به بیرون از خانه در مغایرت با دساتیر دینی قرار دارد. اما طرف دیگر دختران و زنانی که به امر خودسرانه این گروه تمکین نمیکنند آنها را بازداشت و بدون محرم به مراکز نظامی میبرند و با کوبیدن مشت و لگد از آنها تحقیق میکنند. همچنان روایتهای از زندان طالبان بیرون شده که نشان میدهد شماری از زنان و دختران از سوی افراد گروه طالبان مورد تجاوز قرار گرفتند. در این مطلب روایت یک دختری را مینویسم که در شهر کندز مکتب میخواند و با آمدن طالبان از مکتب باز مانده و چند روز در زندان طالبان بودهاست.
سمیه صفدری(مستعار) هستم ۱۷ سال سن دارم و تا صنف ده مکتب خواندم و پس از سلطه گروه طالبان از مکتب باز ماندم و در جنبش زنان معترض سهم و در چندین اعتراض علیه گروه طالبان اشتراک کردم.
سمیه میگوید که روزی با دوستم در شهر کندز خیاطی میرفتیم که به ایستبازرسی امر به معروف گروه طالبان مواجه شدیم و آنها به ما گیر دادند که چرا ماسک زدیم و برقع (چادری) نداریم و ما معذرت خواهی کردیم گفتیم که اکنون نداریم اما میخریم، مگر نیروهای طالبان قبول نکردند و ما را به ضرب و شتم به موتر رنجر بالا کردند و به حوزه پولیس بردند، در آنجا پنج زن و دختر دیگر هم در قید بودند و ما دو نفر را به اتاق بازجوی بردند و پس از بازرسی بدنی گوشیهای مان را گرفتند و وارسی کردند که در گوشی من، عکس و فلمهای از اعتراض بود و به این دلیل تحقیقات را بیشتر کردند و گفتند که از سوی کی حمایت میشوید؟ تعداد و نام دوستانتان را بگوید جبهه مقاومت چقدر پول میدهد که چنین کار را انجام میدهید؟ گفتم من کسی را نمیشناسم چند روز میشود در گروه دختران اضافه شدم کسی را نمیشناسم. بعد با چوپ در سینهها و پاهایم زدند و لت و کوبم کردند چهار روز فامیلم سرگردان من را جستوجو میکردند و چند بار در حوزه مراجعه کردند، اما جواب رد دادند. چهار روز در توقیفخانه حوزه امنیتی طالبان ماندیم بالاخره دوست پدرم که یک طالب را میشناخت توسط او ما را پیدا کردند و با امام مسجد و دو تن از خویشاوندان مان با سناسنامهشان حوزه آمدند ضمانت کردند و ۵۰۰۰۰ هزار پول هم دادیم تا آزاد شدیم.
پس از آزادی به خانه که آمدم از سوی پدرم بینهایت توهین و تهدید شدم پدرم برایم اخطار داد که دیگر حق نداری از خانه پا خود را بیرون بگذاری از یکطرف طعنه و لعن نزدیکان و همسایهگان که میگفتند، چهار روز را در زندان طالبان بی محرم سپری کردم و از سوی دیگر خشم و تهدیدات خانوادم، بارها من را به سمت حلقه دار فراخوانده؛ اما کوشش کردم تا با همه طعن و لعنها مبارزه کنم و زنده بمانم. گرچند که زبان و پاهایم را از مبارزه برای حقاق حقم کوتاه کردند، ولی هنوز دلم برای آزادی و آزاد سرشتتان کشور که از خیابانها تا کوهها هندوکش صدای عدالت را طنین انداز اند، میتپید و در حقشان دعا میکنم تا پیروز شوند.