فرمانده نور آغا در قریه پشغور ولایت پنجشیر متولد شد، پدرش ملا عبدالکریم یکی از متنفذین پشغور محسوب میشد.
فرمانده نور آغا از جمله مردانِ بود که درد داشت و برای آزادی و سربلندی مردماش از مقاومت اول به مبارزه آغاز نمود و تا مقاومت دوم به مبارزه ادامه داد تا اینکه به مقام شهادت نایل گشت.
فرمانده نور آغا در آوان نوجوانی در تشکیل یک گروپ متحرک منسوب به قرارگاه پشغور در مقاومت اول علیه تحریک طالبان وارد صف محاربه در ولایت تخار گردید و در آنجا با قامت بلند و استوار در برابر گروه طالبان الی اخیر مقاومت اول به مبارزه و ایستادگی پرداخت.
بعد از تشکیل شدن دولت جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۱ و با ایجاد شدن گروههای امنیتی (اسکورت) در ترکیب یک گروه امنیتی به عنوان فرمانده گروه وارد ولایات نا امن جنوبی افغانستان گردید و برای مدت بالاتر از شش سال وظیفه اش را به وجه احسن انجام داد.
بعد از آن با انجام کار های آزاد به امرار معاش خود و خانواده اش الی سقوط جمهوریت و آغاز مقاومت دوم، ادامه داد.
او با درک وضعیت وخیم و نگران کننده و رو به سقوط افغانستان و با فعال شدن قرارگاههای پنجشیر با قامت بلند در صف مقاومتگران قرارگاه پشغور به عنوان یکی از فرماندهان قرارگاه ایستاد و با جبین گشاده از مقاومت مسلحانه علیه گروه ستمگر طالب استقبال نمود و آماده فداکاری برای اعادهی عزت و شرف مردماش گردید.
همینکه ولایات افغانستان یکی پشت دیگر سقوط کردند و تنها جغرافیای مستقل ولایت پنجشیر باقیماند و با تجاوز طالبان به ولایت پنجشیر نور آغا از نخستین شخصیت هایی بود که وارد جبهه در تشکیل قرارگاه پشغور به عنوان فرمانده ضربتی گردید و در نخستین روزهای مقاومت کمر مبارزه عملی را بست و با همگام شدن با مردان آهنین آمادهی ادای رسالت و مسوولیت ایمانی و وجدانی خویش گردید.
همینکه نیرو های مزدور طالب به مرز های پنجشیر رسید نور آغا با گروه جوانان دلیر و هدفمند در خط کوتل خاواک برای شش شبانه روز مستقر شد و سخت در دفاع مقدس از خاک و حریم خویش پرداخت و درین مدت با اراده و استواری ایستاد و رزمید.
روز یک شنبه مورخ ۱۴ سنبله سال ۱۴۰۰ چند دقیقه از ده صبح گذشته و جلسه روی سوق اداره جنگ در خانه فرمانده عیدی محمد طارق با حضور چند تن از فرماندهان دیگر تدویر گردیده بود، حدود یک ساعت از جلسه گذشته بود که اطلاع حاصل شد طالبان حمله کرده و به سمت قرارگاه پشغور در حرکت اند و اعضای جلسه از خانه خارج شده و به طرف پائین در حرکت شدند.
فرمانده طارق به عنوان فرمانده عمومی قرارگاه پشغور در مقر این قرارگاه با جمع مجاهدین قرارگاه تصمیم به مقاومت و ایستادگی در برابر طالب را گرفت.
همینکه قطعات نظامی طالبان در حوالی قرارگاه پشغور رسیدند با کمین مقاومتگران این قرارگاه مواجه شدند که نور آغا با گروپ خود در یک ساحهی نزدیک به سرک عمومی مستقر بودند که جنگ شدید و تاریخی را رقم زدند و جنگ ساعت ها ادامه پیدا کرد که دشمن با داشتن و استفاده از سلاحهای سنگین و سبک فضا را بالای مقاومتگران سخت محدود ساخته بود، اما با این همه تجهیزات نابرابر نظامی فرمانده نور آغا جوانمردانه درین جنگ سهم گرفت و تا آخرین مرمی خود با دشمن جنگید و با ختم شدن مهمات مجبور به عقب نشینی گردید.
کاروان طالب برای یک شبانه روز درین منطقه توقف داده شد که ده ها طالب درین جنگ کشته شدند که متاسفانه سه تن از مقاومتگران قرارگاه پشغور که همه از میان جوان مردان قریه خارو بودند نیز جام شهادت نوشیدند.
شخص فرمانده طارق برای سه شبانه روز در جنگل قریه خارو در محاصره طالب قرار گرفت که درین مدت از سه کمین طالب معجزه آسا جان به سلامت برد و بالاخره بعد از سه شبانه روز توانست با شش تن از جوانان دلیر به قرارگاه های بالای کوه موسوم به غَرِی با دیگر جوانان مقاومت یکجا شود.
فرمانده نور آغا با افرادش در قرارگاه جوکار که یکی از قرارگاه مشهور و دشمن ستیز پشغور در دوران جهاد میباشد مستقر گردید و آماده جنگ چریکی در برابر دشمن سفاک و ستمگر گردید.
او بار ها به طالبان ضربه وارد کرد و با کمین زدن نیرو های طالب دهها نیروی نظامی طالب را از صف محاربه خارج نمود.
حتا در ماه رمضان سال ۱۴۰۱ با گروه تحت فرمان خویش در جادهی عمومی پنجشیر برای بالاتر از سه ساعت پایین شد و به طالبان تلفات سنگین وارد نمود.
بالاخره روز تاریخی فرا رسید و دشمن سیل آسا از چند طرف بالای قرارگاه فرمانده نور آغا در کوههای باریپایه هجوم برد و او با گروپ تحت فرمانش ساعتها با طالبان جنگید و توانست با تکتیک جنگی منحصر به فردش دهها طالب را کشته و زخمی نماید و بالاخره با شهادت دو تن از افرادش خودش نیز زخم برداشت و درین حالت زخمی نیز به مقاومت پرداخت و تا آخرین مرمی و پرتاب آخرین بم دستی بالاخره به مقام شهادت نایل گشت و نام اش را در ردیف رادمردان مبارز و سر به کف ثبت جریدهی تاریخ نمود.
او از جمله نخستین کسانی بود که خونش را جهت آبیاری درخت مقاومت ریخت و سراش را فدای مردم و ملت اش نمود.
جسد او و یارانش برای شش شبانه روز اجازه دفن را از جانب گروه طالبان نیافت و بعد از پا در میانی سازمان هلال احمر اجازه دفن داده شد و راهی دیار باقی و خانه ابدی گردید. هنگام دفن شهدا یکی از فرماندهان تاجیکتبار طالب خطاب به یکی از افراد قریه پشغور میگوید که زودتر جنازه را خوانده و اجساد را دفن کنید تا کدام واقعهی دیگری رخ ندهد زیرا در جریان جنگ تلفات دور از تصور به طالبانوارد شده است و آنها سخت اندوهگین و قهر اند.
این روایت مرد سر به کف مکتب آزادی و پایمردی است که جان اش را به عنوان آخرین بهای آزادی نثار کرد و سر سپرد ولی سنگر نه.
روح اش شاد و یاد اش گرامی باد!