قسمت دوم و پایانی
۳-علماء نباید به مال مردم دست برد بزنند
شاید این یکی از ویژگیهای اصلی یک عالم دین از نگاه قرآن کریم باشد و یکی از اصلی ترین مواردی است که علمای دینی کمتر در بدست آوردن این ویژگی موفق بوده اند. گرچه علمای دینی در مقایسه با دیگر اقشار مردم از ثروت و مکنت کمتری برخوردار اند ولی این وضعیت بیشتر ناشی از رابطه و تعاملی است که میان مردم و علمای دینی در جوامع اسلامی وجود دارد. از آغاز اسلام نقش علمای دینی به عنوان واسطه میان مردم و معارف دینی بسیار برجسته بوده است و این نقش با توجه به جایگاه تعریف شده ی علمای دینی در نظام حکومتی گاهی کمرنگ و زمانی بیش از حد پررنگ و حکومتی بوده است. در هردو صورت، مردم بنا بر احترام که به علمای دینی دارند و دین شان را از آنها میآموزند، در باب کمک مالی به علمای دینی دست باز داشته اند. مباحثی مانند جواز یا عدم جواز گرفتن حق الاجرت علمای دینی در بدل امامت یا انجام وظایف دعوت گری شان ازمردم، تنها مرجع فتوا بودن امور اجتماعی برای مردم و توجیه کنندهی اجرائات حکومتی از نگاه دینی، برخاسته از همین جایگاه قابل بررسی است.
لازم نیست در اینجا به این مباحث پرداخته شود اما بهتر است با توجه به همین وضعیت، گفته شود که در مقایسه با هرطبقهی دیگر، علمای دینی میتوانند با سوء استفاده از موقعیت شان به فساد مالی دست یازند. آیت ۳۴ سوره توبه میفرماید:« یا ایها الذین آمنوا إن کثیرا من الاحبار والرهبان لیأکلون اموال الناس بالباطل ویصدون عن سبیل الله والذین یکنزون الذهب والفضه ولاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم» ای کسانی که ایمان آورده اید، بسیاری از علمای یهود و راهبان مسیحی، اموال مردم را به ناروا میخورند، و از راه خدا باز میدارند، و کسانی که زر و سیم را گنجینه میکنند و آن را در راه خدا هزینه نمیکنند، ایشان را از عذابی دردناک خبرده. گذشته از تبصرههای که پیرامون مفهوم «احبار» و «رهبان» شده است، یک نکته مهم است که منظور از این القاب«دانشمندان دینی»یا همان علمای یک دین میباشد.
منظومهای که این آیت به وجود آورده است بسیار جالب است؛ از یک طرف سوء استفاده مالی علمای دینی را محور نکوهش قرار می دهد، از طرف دیگر این سوء استفاده را وسیلهای برای بازداشتن از راه خدا میداند نه این که عاملی در جهت تشدید راهیابی به راه خدا ( یعنی این که اگر در جهت و با هدف رسیدن بیشتر مردم به راه خدا هم این اموال بدست آید، در جهت منع از راه خدا دانسته میشود و تنها راه رهنمایی مردم به راه خدا همان عدم استفاده سوء از مال مردم است)، از جانب دیگر، ذخیره سازی اموالی که قرار است در راه خدا انفاق شود را نکوهش مینماید و به گونهای إلقا میکند که استفادهی نا بجای علمای دینی از همان اموالی است که قرار است در راه خدا هزینه شود نه اموالی که حق خودشان است و یا از خود شان میباشد.
در نهایت این که وضعیت قابل نکوهش علمای شریعتهای دیگر را به عنوان یک درس و خطاب بر مسلمانان مطرح می نماید که جدیت امر را برای علمای مسلمان میرساند. این منظومه چند نکته را میرساند؛
یک، بزرگترین خطر برای علما فساد مالی است چون بسادگی سوء استفاده از موقعیت می شود.
دو، از یک طرف تمام علمای یهودی و مسیحی فاسد مالی نیستند (کثیرا من الاحبار والرهبان ) واز طرف دیگر تمام علمای مسلمان پاک نیستند (بخاطریکه این وضعیت قابل تحقق است که هشدار داده شده است ).
سه، بهرهی ناروا از مال مردم موجب بیتوجهی یا بی مبالاتی مردم نسبت به راه خدا می گردد. چهار، بهشت فروشی با سوء استفاده از باورهای مردم چه تحت عنوان غسل تعمید باشد یا خط دخول بهشت از طریق تشویق به انتحار، همه یکی است و استفادهی سوء از اعتماد و باور مردم نسبت به دین شان و جایگاه علما محسوب می گردد.
پنج، هیچ تفاوتی میان دستههای استفاده جو وجود ندارد چه احبار و رهبان اهل کتاب باشد و یا ظاهرگرایان و صوفیهای مسلمان.
- ایستادگی در برابر فساد و مفسدین
در آیت ۶۲ سوره مائده میخوانیم که آمده:« وتری کثیرا منهم یسارعون فی الإثم والعدوان وأکلهم السحت لبئس ما کانوا یعملون» و بسیار از آنان را میبینی که گناه و ظلم و حرام خواری خود شتاب میکنند، واقعا چه اعمال بدی انجام میدهند. و در آیت ۶۳ سوره مائده میخوانیم :«لولاینهاهم الربانیون والأحبار عن قولهم الإثم وأکلهم السحت لبئس ما کانوا یصنعون» چرا الهیون و دانشمندان، آنان را از گفتار گناه آلود و حرام خوارگی شان باز نمیدارند؟ راستی چه بد است آنچه انجام میدهند. ظاهرا این آیات نیز وضعیت فساد میان اهل کتاب را و موضع گیری علمای اهل کتاب در برابر آن را نشان داده و در معرض دید و بصیرت مسلمانان قرار می دهد. نکات جالبی را در یک جا خوانی هردو آیت بدست می آوریم:
یک، فساد در یک جامعه همیشه یک بعدی نیست و ممکن هم نیست که فساد تک بعدی در یک جامعه وجود داشته باشد چون فساد همیشه شامل ابعاد اخلاقی، روابط اجتماعی و اقتصاد میگردد و اگر فساد در یکی از این ابعاد رخ دهد و در برابرآن با استفاده از ابعاد دیگر مبارزه صورت گیرد بسادگی نابود میشود و مبارزه در برابر فساد تک بعدی ساده و کار هر یکی از افراد جامعه میتواند باشد ولی اگر فساد فراگیرشد و آنچه آیات نشان میدهد شامل هر سه بعد گردید؛ چنانچه در این آیات از «إثم» یعنی فساد اخلاقی ( یا قول إثم گفتار گناه آلود )،«عدوان» یعنی ظلم وستم (یا همان فساد اجتماعی ) و «سحت»یعنی حرام خواری نام برده شده است، دیگر مبارزه در برابرآن، کار علماء و بزرگان دینی میباشد و تنها همینها میتوانند در برابر آن ایستادگی نمایند.
دو، ایستادگی در برابر فساد همهگیر یا قدرت مند (چنانچه فساد در دستگاه حکومت باشد که طبعا چند بعدی و قدرت مند خواهد بود) وظیفه و رسالت نخستین علمای دینی است. وای به حال آن ملتی که علمای دینی شان خود جزء از دستگاه فساد و ظلم حکومتی باشد.
سه، «لولاینهاهم» چرا باز نمی دارند؟ این هشدار می رساند که حتی سکوت علمای دینی در برابر استبداد (که بدون شک أم الفساد است) و ظلم که در جامعه به صورت چند بعدی مردم را بیچاره نموده است، برای علما مجاز نیست که حتی سکوت نمایند برای این که بی تفاوتی فساد را سرعت می دهد. چهار، این آیات از تصویر کاملی از یک فساد نهادینه شده و قدرت مند و فراگیر سخن می زند آنجا که آورده است؛ «تری» میبینی (یعنی که فساد عادی شده و حتی تحت عنوان اصلاح علنا و با افتخار انجام می گیرد مانند آنچه که امروز قتل وانتحار و تکفیر تحت عنوان حمایت از دین خدا انجام می گیرد و به عنوان کار قابل افتخار و ثواب إلقا می گردد)، «کثیرا» بسیاری را ( یعنی این که بسیاری از افراد جامعه را فرا گرفته باشد)،«یسارعون» شتاب میکنند (یعنی این که به دلیل چهره عوض کردن فساد و آغشته بودن افراد زیادی به آن دیگر آن کراهیت سابق خود را ندارد بلکه جذاب جلوه نموده است و باعث ثواب و بهشت پنداشته می شود و مردم به سوی آن شتاب میکنند).
پنج، با همهی این فاجعه، باید علماء در برابر این گونه وضعیت ایستادگی نمایند و مبارزه کنند. این آیات وظیفه ی علماء را در برابر مفسدین می داند (لولاینهاهم ) نه در برابر فساد، با وجود این که مبارزه در برابر فساد همان مبارزه در برابر مفسد است و مبارزه در برابر مفسد همان مبارزه در برابر فساد، ولی مواجهه در برابر مفسد و آن هم اگر مفسد، قدرت و حکومت داشته باشد و چه بسا که توجیه دینی نیز در ارتکاب ظلم و ستم خویش داشته باشد، بسیار سخت و شخصیتی ویژه می طلبد که خداوند از عالم دینی خواسته و برای یک عالم دین چنین رسالتی را برشمرده است. امروز دیده می شود که کاروان توجیه گران مفسد و ستمگر از میان علمای دینی به مراتب بیشتر از علمای اند که در برابر استبداد ایستادگی می نمایند و راست گفته است پروردگار یگانه در کلام خود «لبئس ما کانوا یصنعون» چه بد پیشه می کنند.« و در مورد ارتکاب فساد از جانب سایر افراد جامعه یا حکومت فرموده است» لبئس ما کانوا یعملون ” چه بد عمل می کنند . یعنی این که فساد دیگران یک عمل بد است ولی همراهی علماء با ظلم و فساد یک ” پیشه ” بد است و معمولا ” صنع ” و پیشه با تردستی و مهارت انجام می گردد که نشان می دهد توجیه گری علماء و همراهی علما فساد پیشگان را نوعی مهارت وصنع باید گفت که در مقایسه با یک عمل ساده بسیار خطرناک میباشد.
- فهم حوادث و متغیرها
معمولا یک بخشی از آگاهی مردم نسبت به حوادث و پیشامدهای اجتماعی برخاسته از شایعات نسبت به حوادث میباشد که در نهایت بر برداشت مردم وموضع گیری شان اثر میگذارد. وظیفهی دیگری که برای علماء در قرآن کریم به آن اشاره میرود، فهم دقیق حوادث و آگاهی نسبت به حقیقت امر است که مردم را سمت و سو بدهند. آیت ۸۳ سوره نساء میفرماید: «وإذا جائهم امر من الأمن او الخوف اذاعوا به ولو ردوه الی الرسول والی اولی الامرمنهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم ولولا فضل الله علیکم و رحمته لأتبعتم الشیطان الا قلیلا» و چون خبری از ایمنی یا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند؛ و اگر آن را به پیامبر و اولیای امر خود ارجاع کنند، قطعا از میان آنان کسانی اند که (درست و نادرست ) آن را دریابند، و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلما جزاندکی، از شیطان پیروی میکردید. علما وظیفه روشنفکری دارند و مرجع تحلیل حوادث وپیش آمدها میباشند که مردم را رهنمایی نمایند تا از شایعات پیروی نکنند. این آیت میرساند که نه تنها علما خود اهل شایعات نیستند و قطعا که خود از شایعات پیروی نیز نمیکنند بلکه به دنبال جستجوی حقیقت حوادث اند تا جلو شایعات گرفته شود.
حالا این شایعات ممکن است جنبه ی دینی پیدا کند و یا برخاسته از تئوری توطئه باشد. علما نه تنها عالم به احکام دینی اند بلکه آگاه به جنبه ی حقیق و واقعی حوادث واخبار نیز می باشند. در اینجا از واژه ی” استنباط ” کار گرفته شده است که بررسی، تحلیل، نتیجه گیری و پیش بینی از حوادث و پیشامدها را می رساند و علما باید اهل استنباط باشند که بتوانند جلو شایعات را بگیرند وبه صوب حقیقت مردم را رهبری کنند. از طرف دیگر علماء باید بی طرف باشند که نشود حقیقت قربانی سلایق و علایق گروهی خودشان گردد.بسیاری اوقات دیده شده است که علماء خود گرفتار اخبار برخاسته از شایعات گردیده اند و به خصوص که مرتبط با ارزشهای دینی بوده است.
- ترجیح تعقل بر بررسی احساساتی
در آیت ۴۳ سوره عنکبوت میخوانیم: «وتلک الأمثال نضربها للناس وما یعقلها الا العالمون» وما این همه مثلها را برای مردم می زنیم ولیکن به جز مردم دانشمند (علماء ) کسی تعقل در آنها نخواهد کرد. مثلهای قرآن عمیق اند و تعقل میطلبد. باید علماء در قدم نخست اهل تعقل باشند تا بتوانند فاصله میان مثل و انطباق آن با زندگی را کم کند و برای مردم رهنما باشند. سطحی نگری آفت بزرگی است که امروز علمای ما را دچار مصیبت نموده است و تا آنجا که بسیاری از علمای ما را جزم اندیش و دور از عقلانیت در تحلیل حوادث و همچنان پیامهای دینی بار آورده است. از این آیت دانسته می شود که علماء اهل سطحی نگری و جزم اندیشی نیست بلکه در قدم نخست اهل تعقل و بصیرت اند یعنی که «علماء» در قدم نخست «عقلاء» جامعه اند. همیشه تحلیل مبتنی بر خرد و عقلانیت مقدم بر برداشت سطحی و جزمی از یک قضیه و پیام دینی میباشد. دوری از ویژگی «عقلانیت» است که علمای ما در حوادثی چون واکنش در برابر امور اجتماعی و اتفاقات بیرونی احساساتی و هیجان زده عمل مینمایند. تا آنجا که دیده شده است بسیاری از مردم نسبت به موضع گیری علماء در برابر اخبارو اتفاقات جهانی شگفت زده می شوند آن جا که می بینند نسبت به هر کسی دیگری علما از واقعیت این اتفاقات بیخبر بوده اند و فقط از روی احساسات عمل کرده اند.
اگر با نگاهی مختصر به موارد شش گانهی فوق دیده شود در مییابیم که مواصفات مطلوب قرآنی برای علمای دینی ما قطعا آن نیست که امروز دارند بلکه ویژگیهایی اند که یک بیدارگر، روشنفکر، دعوتگر و مصلح باید داشته باشد.