به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
زنان، با لبخندی از جنس ایمان و اراده، در هر قدم، تاریخ را به زیبایی مینگارند. با شعلههای عشق و نور امید، انقلابها را رقم زدهاند. از لالاییهای مادران تا فریادهای حقطلبانه دختران افغانستان، همگی نغمهای برای رهایی از بند و رسیدن به آزادی است. این نواها همچون باد ملایمی که در دشتهای فراخ میوزد، بوی امید و آزادی را به مشام میرساند.
جریانهایی که به فعالیتهای روشنگری و آکادمیک حول مسائل زنان مشغولاند، باید با نگاهی نو و متفاوت، دیدگاههایی که زنان را همواره ذیل سلطه مردان تعریف کردهاند، بازسازی و تغییر دهند. این دگرگونی، تحولی عمیق در اندیشهها ایجاد خواهد کرد.
از ابتدای تاریخ بشریت، حضور زنان در کنار مردان گواهی است بر این که زن نه به عنوان یک موجود فرعی، بلکه به عنوان عنصری مکمل در جامعه انسانی نقش ایفا کرده است. کدام مرد را میتوان یافت که در دامن مادر پرورانده نشده باشد؟ با این حال، نادیده انگاشتن زنان در شاخههای مختلف دانش، نیاز به مفاهیم و پارادایمهای تازهای دارد تا مسئله وجودی زن در جامعه به درستی تبیین شود. در غیر این صورت، زنان مجبور خواهند بود خود را از طریق دانش و تفکر مردسالارانه بیان کنند.
یکی از ارکان مبارزات زنان، ایجاد درک و مفهومی مشترک میان آنان است. با کنار گذاشتن تفاوتها و پرداختن به منافع و خواستههای تمام گروههای زنان، فارغ از ملیت، مذهب، جغرافیا و تعلقات قومی، میتوان به وحدت و همدلی دست یافت. همچنین، واکاوی تأثیرات ساختارهای قدرت بر دانش زنان، راه را برای ایجاد معرفتشناسی و خطمشیهای ویژه در مطالعات و تحقیقات زنان هموار میکند و به گروههای به حاشیه رانده شده امکان میدهد تا برای مسائل خود راهکارهایی بیابند.
تا زمانی که در یک جامعه، دسترسی به حقوقی مانند آموزش، اشتغال و حق تعیین سرنوشت برای زنان فراهم نشود، آن جامعه نمیتواند به درستی به مسائل سیاسی، اجتماعی و پیشرفت دست یابد. ایدئولوژیهای افراطی با تثبیت موقعیت خود، خطری جدی برای دستاوردهای زنان محسوب میشوند. نظام ارزشی مردمحور در رسانهها، علم و هنر بازتولید میشود و این وضعیت نیاز به راهبردهای مشترک برای مبارزه با نادیده انگاشتن زنان و ایجاد جامعهای برابر را بیش از پیش ضروری میسازد. نقشهای جنسیتی، که بیشتر محصول فرهنگ هستند، در تعمیق فرودستی زنان نقش مهمی دارند و روابط در زبان و رفتار براساس این نقشها تعیین میشود. این کدهای جنسیتی راه را بر خشونت، نابرابری و تبعیض علیه زنان میگشایند.
در خاورمیانه، زنان چه در قالب گفتمان فمینیستی و چه در مبارزههای درون هویتهای متفاوت، به سازماندهی مبارزات خود ادامه میدهند. یکی از موانع اصلی تغییر وضعیت زنان در جوامعی که دین نقش پررنگی دارد، برداشتهای غلط و گاه خودسرانه از شرعیت و آموزههای دینی است که بر تبعیض علیه زنان اصرار میورزند. در چنین شرایطی، زنان مجبور به تبعیت از مردان هستند و از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی محروم میمانند. فرهنگ مردمحور در این جوامع، از طریق قوانین به ظاهر شرعی، تبعیض را تداوم میبخشد، در حالی که این قوانین هیچ رنگی از شرعیت واقعی ندارند.
برای نمونه، در افغانستان، سرزمینِ علم و هنر و خرد، زنان از ابتداییترین حقوق خود مانند حق تحصیل، کار و تعیین سرنوشت محروم شدهاند و با سختیهای بسیاری دست و پنجه نرم میکنند. بسیاری از آنان در راه مبارزه برای احقاق حق خود، شکنجه، زندان و مهاجرت را تجربه کردهاند و شماری نیز به کام مرگ کشیده شدهاند.
بنیادگرایی دینی و ظهور گروههایی مانند طالبان و داعش، همراه با نظم دولتی زنستیز، نیاز به نگاهی عمیقتر به شیوههای مبارزات زنان در خاورمیانه را بیش از پیش آشکار میسازد. برخلاف دیدگاه غربمحور که زنان خاورمیانه را منفعل میپندارد، در سالهای اخیر شاهد هستیم که آنان علیرغم فشار و سرکوب شدید، دارای نیروی فردی و جمعی قدرتمندی هستند که سیستمهای حاکم تاکنون نتوانستهاند آن را در هم بشکنند.
زنان به عنوان نیمی از نیروی انسانی در جوامع بشری، نقشی کلیدی در توسعه ایفا میکنند. با این حال، مردان تاکنون نتوانستهاند یا نخواستهاند از منافع زنان به اندازه کافی حمایت کنند. بنابراین، مشارکت زنان در تمامی عرصههای اجتماعی، به ویژه در سیاست، امری ضروری است. تنها با حضور فعال زنان در همه سطوح جامعه میتوان به عدالت و برابری واقعی دست یافت.