پیش گپ:
مردم پارسی زبان یک عادت بد دارند و آن این است که همیشه می خواهند برف بام خود را بر بام دیگران بی اندازند. به عبارت دیگر همیشه در جستجوی مقصر هستند تا تمام تقصیر شکستهای خود را به پای او ختم کنند. در این میان سقوط جمهوریت که نه بر اندیشه و پشتیبانی اصلی مردم، بلکه بر اساس تهاجم آمریکا و ناتو بر خاک افغانستان جعلی و هم پیمانی کسانی با ناتو استوار بود که از رهگذر آن صاحب بلند منزلها، کاخها، حساب بانکیهای میلیون و چه بسا میلیارد دالری در بانکهای خارجی شدند. قدرت را میان خانواده و خویشان و مزدبگیران و چاپلوسان خویش تقسیم کردند، سر انجام شد آنچه که شد. آن قدرتی که هزینه همه دولت را پرداخت میکرد، با طالبان هم پیمان شد و هم پیمانان پیشین خود را به هیچ گرفت و به کنج ذلت فرستاد. رئیس جمهوری که بر مشارکت اندک مردم و آرای جعلی استوار بود، همه مردم را رها کرد و فرار را برقرار ترجیح داد و به خاطر اینکه خودش یک بدوی بود و بدویان دیگر از تبار او به قدرت میرسید، خوشحال بود. او تنها چنین نبود، بلکه دهها وزیر و معاون وزیر، دهها وکیل، صد ها تاجر کمپنیهای امنیتی تا دندان مسلح، سه وزارت امنیتی، صد ها جنرال مزدبگیر، صحنه را رها کردند و بیشرمانه رفتند.
پرسش این است که نقش احمد مسعود در این گیرو دار و خود فروشی چی بود؟
دفتر سیاسی احمد مسعود:
احمد مسعود، در این چند سال اخیر تحولات مشغول تحصیل بود. او با درنظرداشت درایت و خرد خویشتن و سرمایهای که از کاریزمای پدر به ارث برده بود، برای جای پا باز کردن در میدان سیاست دفتری سیاسی گشود. فعالیتهای خود را در میان مردم آغاز کرد. مردم که از فساد و مفسدان و کسانی که همت در راس قدرت بودن را از دست داده بودند و جایگاه خود را معاونیت و نصب چند تن از اعضای خانوادههای شان در پستهای دیپلماتیک و گرفتن چند پروژه میدیدند، به ستوه آمده بودند، گرد او جمع شدند و صدا و پیام او از پنجشیر فراتر رفت و از گوشه گوشه کشور نسل جدید پشتیبانی خود را از او اعلام کردند.
در این روزگار پنجشیر جایی شده بود که از هر روستا آن صدای رهبری بلند میشد. به عنوان نمونه بازارک و رخه و عمرز چندین رهبر و حزب داشت. هر کدام در انتظار این بودند که شخصیت شان مورد توجه اشرف غنی قرار گیرد و با او معامله شود. دولت نیز از برآمد سیاسی احمد مسعود در هراس شد. توطئههای گوناگون را برای عقبگرد او به راه انداخت. خواست که او وارد پروژه دولت بدنام جمهوریت شود و حتی برنامه ترور او ریخته شد. او با متانت ایستاد، بزرگترین محفل را با بیرق دولت مجاهدین برپا کرد و نشان داد که آینده رهبری جغرافیای مقاومت از آن اوست.
جبهه سازی در پنجشیر:
فرودگاه بین المللی کابل (و به جعل حامد کرزی) پس از فرار اشرف غنی احمدزی شاهد انتظار دهها وزیر و جنرال برای فرار توسط نیروهای خارجی بود. وزرا و جنرالانی که تا یکماه نیز در انتظار نجات خویشتن بودند. کسانی که باید مردم را نجات میدادند، فرار میکردند. یک ملت را که از اعتبار آنها ثروتها و نام و نشان اندوخته بودند، به حال خود رها کرده بودند.
اندرین حال، احمد مسعود، پرواز به کشورهای خارجی را که دیگران انتخاب کرده بودند، یک انتخاب شرم آگین میخواند و با همت و غیرت و اقتدار روحی و روانی، روانه پنجشیر، محور جغرافیای مقاومت میشود. برخی از نظامیان، مجاهدین سابق که حال بازنشسته بودند، جوانان و خواهران و مادران رهبری او بر مقاومت را پذیرا میشوند و با جان و دل و مال و خون، چنان هنگامهای از مقاومت برپا میکنند که جهان در حیرت میماند. همسایههای پارسی زبان در گوشه و دیار برای او شعر می سرایند. دانشگاهیان و اهل فرهنگ آماده میشوند که زبان و قلم و حتی مال خود را در خدمت او قرار دهند. اوست که با پیروانش چرخبال طالبان را سقوط میدهد و با دینمداری و مهربانی و بخشش اسیران را آزاد میکند. در این مقاومت، وزیر دفاع اشرف غنی از او میخواهد که چی کند، در حالی که شایسته بود حداقل یک فرقه را برای مقاومت میکشانید، بگذاریم حال دیگران را که هیچ نکردند و رفتند. بی شک، افتخار این مقاومت که از پنجشیر به اندرابها و خوستها رفت و سرانجاماش به بدخشان کشانده شد، به مردم و جوانان و فرماندهان مقاومتگر و زنان مجاهد میرسد که زیر رهبری او حماسه آفرینی کردند و یک بار دیگر کوس تسلیم ناپذیری در برابر افراطیت دینی بدوی سردادند و شکوه رستم و ابومسلم خراسانی، حبیب الله کلکانی و احمدشاه مسعود، قهرمان را زنده نگه داشتند. آری، باید از چنین حماسه سازان باید نوشت و یاد آنان را گرامی باید داشت.
ایدئولوژی اعتدالی اسلامی:
در روزگاری که افراطیت بدوی در پوشش دین همه چیز را به کمک آمریکا تسخیر کرده بود و بیشتر مردم قضیه دین را پایان یافته میدانستند و این شعار را سر میدادند که طالبان ایدئولوژی دینی را در انحصار خود دارند، دیگر جای آن نیست که با اسلحه دین در برابر آنان وارد شد. او در مصاحبهها و سخنرانیهای گوناگون، خود را مسلمان و موحد، معتقد به دین و آخرت اعلام کرد. به صراحت اعلام داشت که او از یک قرائت اعتدالی از اسلام حمایت میکند. این سخن را نه در محافل مقاومت بلکه در نشستهای اروپایی و آسیایی اعلام کرد. این صراحت چند نکته را بیان میکند، نخست؛ اینکه او ایمان خود را در برابر موجهای تبلیغات نمیفروشد. دوم؛ اینکه جایگاه ایمان را در مبارزه و مقاومت به خوبی میداند. سوم؛ اینکه مردم مومن خود را به خوبی میشناسد که آنها با زبان دین مقاومت میکنند، نه با زبان دنیا و عرفیگری. چهارم؛ اینکه او خود را راهرو جهاد و مقاومت و استاد شهید و پدر بزرگوارش میداند. پنجم اینکه نمیخواهد آخرتش را در برابر دنیا معامله کند.
جاذبه ای که دینمداری به او بخشیده است، شمار بزرگی از علمای دین را که در برابر افراطیت و بدویت دینی ایستادند در کنار او قرار داد و او را حامل پرچم واقعی دینداری اعتدالی قرار داد.
ملیگرایی متمدنانه:
کثرت اعضای پشتون، در سطوح رهبری و سطوح پایینی طالبان و بلند کردن داعیه پشتو نیستی در کنار افراطیت بدوی دینی، بسیاری از تاجیکان را بر آن داشت که کوس قومگرایی بزنند و از او دعوت کنند که یا داعیه تاجیکان بلند کند و یا اینکه حمایت آنان را از دست بدهد. او بر داعیه ملی خود و بر اینکه برای نجات همه کشور و همه اقوام مقاومت میکند، استوار ایستاد. بدین گونه سیاست واقعگرایانه را به نمایش گذاشت و بسیاری از مقاومتگران پشتون ضد طالبان را نیز با خود یک جا کرد. با این همه او عقبه تمدنی خود را که فارسی اسلامی یا خراسانی اسلامی است؛ به خوبی می شناسد. سخنان رسای او در شناخت این تمدن و نمایندگی و دفاع از این تمدن امروزه برند رسانههای اجتماعی است.
سیاست خارجی و دنیای غرب و شرق:
میراث استاد شهید و قهرمان ملی عدم وابستگی مطلق به هیچ کشور و حفظ ارتباط با همه کشورهاست. اصلی که در این سخن قهرمان ملی ” ما می خواهیم با خود و جهان زندگی کنیم ” ( نقل به معنا) تبلور یافته است. احمد مسعود در روزگاری رهبری مقاومت را به عهده گرفت که همه جهان، ناتو و شانگهای در به قدرت رساندن طالبان همدست شده بودند. شانگهای به خاطر بیرون راندن پایگاهها و نیروهای آمریکایی از منطقه و ناتو به خاطر رهایی هزینههای گزاف نگهبانی یک نظام فاسد در افغانستان و رفتن به جنگ اوکراین، طالبان را آوردند. احمد مسعود، از تلاش نایستاد، اروپایی که در چارچوب ناتو طالبان را آورده بود، در همین اروپا در کشور اتریش که مرکز دیپلماتیک اتحادیه اروپا است، جا برای خود و جبههاش باز کرد و چندین بار از تریبون آنان صدای مقاومت فرهنگی تمدنی و مقاومت مسلحانه خود را به گوش جهانیان رساند. در پارلمان فرانسه و چندین کشور اروپایی سخنرانی کرد، زندگی نامه او چاپ شد و در مسجد جامع با مسلمانان سخن زد. او توانست در مذاکرات خود بتواند در مسکو کنفرانس برگزار کند. کشوری که هنوز نیز در کابل سفارت دارد. ایران که پذیرای سفیر و کنسول طالبان است، جبهه مقاومت در آن کنفرانس مقاومت برگزار کرد. بدین گونه جبهه مقاومت، حضور مقاومت گرانه خود را در جهان به اثبات رسانده و منطقه و جهان به گونه عینی و عملی آن را به رسمیت شناخته اند و در گزارش ملل متحد (در حالی که می خواهد جبهه مقاومت ملی را کم بزند) اما چاره ای ندارد که از عملیاتهای چریکی آن با برجستهگی یاد کند و حضور سیاسی و نظامی آن را به رسمیت بشناسد.
تبلیغات و رسانه:
رسانههای اجتماعی به ویژه فیسبوک انحصار تبلیغات را در افغانستان دارد. از روزی که امارت بدوی طالبان بر این جغرافیا چیره شده است، خیلی عظیمی از مردم علیه ظلم و بدویت و وحشت آن تبلیغ میکنند. حتی کسانی که در درون افغانستان زیست دارند، با نامهای مستعار ظلم و ستم، قوم پرستی و زبان پرستی آنان را به چالش میکشند. هیچ دقیقه، ساعت و روزی نیست که مردم از روشنفکر تا سنتی، از دانشگاهی تا مدرسهای، از زن تا مرد و از پیر تا جوان، رژیم بدوی و زن ستیز طالبان را به چالش نکشد. این مردم پشتیبانی بزرگ تبلیغاتی برای جبهه مقاومت ملی و احمد مسعود هستند. از نظر تبلیغات سازمانی نیز، جبهه دارای کمیته رسانهای فعال است. چندین سایت و چندین حساب رسانهای اجتماعی گوناگون پیام رسان جبهه مقاومت در سطح ملی، منطقهای و جهانی فعالیت دارند. در واقع پشتوانه مردمی مقاومت، بزرگترین پایگاه تبلیغاتی برای جبهه ملی مقاومت است. از منظر تبلیغاتی تا کنون جبهه پیروز است، اما رسیدن به جایگاهی که داشتن رادیو و تلویزیون رسمی از جبهه نمایندگی کند، نیازمند تغییر سیاست منطقهای و بین المللی در برابر طالبان است، زیرا که هنوز کشورهای منطقه به شکل دیفاکتو با طالبان معامله میکنند و حاضر نیستند، میزبان دفتر رادیو تلویزیون مقاومت باشند. در واقع همان گونه که سطح جنگ در جبهه در حالت چریکی است، تبلیغات جبهه نیر در سطح و حالت و مرحله چریکی قرار دارد.
تشکیلات و سازمان:
جبهه مقاومت ملی به شکل اضطراری و عکس العملی شکل گرفت. رهبر جبهه فرصت آن را نداشت تا بر تشکیلات و سازمان از پیش بنا شده آن را تنظیم کند. براساس تجربیات آمرصاحب شهید در نخست قرارگاههای نظامی و کمیسیون نظامی تشکیل شدند. سپس تشکیلات شورای سیاسی جبهه فعال شد و به اساس نیاز کمیتههای روابط بین المللی، فرهنگی، رسانه، علما و بانوان شکل گرفت. کار تشکیلات جبهه به شکل مستمر در حال روزآمد شدن است. اصلاحات متداوم و جوانسازی در حین بهره وری از تجارب بزرگان اصل اساسی سازمان سازی در جبهه ملی مقاومت است. به جد می توان گفت که بر اساس امکانات مهاجرت، جبهه مقاومت ملی سازمانیافته ترین تشکیلاتی است که علیه رژیم بدوی طالبانی میجنگد.
مقایسه با احمد شاه مسعود:
آمر صاحب احمد مسعود، در یک جلسه با فرماندهان جوان فرمودند: «تا وقتی که روی میز پیروز نشویم، در میدان جنگ پیروز نخواهیم شد.» استاد شهید و آمرصاحب از یک نفر و پنج نفر آغاز کردند و به تدریج یک سازمان عقیدتی سیاسی نظامی قوی را بنا کردند و به سطح دولت ارتقا دادند، اما یک باره بار یک ملت و یک دولت شکست خورده بر شانه های ما بار شد. حال نیازمند یک مبارزه تدریجی فراگیر هستیم تا دوباره به سازمان یافتگی که مقصود است، برسیم. ( نقل به معنا)
مقایسه پسر با پدر کار درست نیست. هر کسی فرزند زمان خود است. آمرصاحب پدر فرزند دنیای جنگ سرد بود. او در زمان تقابل دو بلوک شرق و غرب، شخصیت مبارزاتی خود را تکامل بخشید. در زمان او همه ملت با دهها تنظیم علیه شوروی میجنگیدند و در مقاومت اول او از مشروعیت یک دولت، پشتیبانی بخش بزرگی از منطقه برخوردار بود و طرف آنکه از یک ایدئولوژی قوی علیه کمونیسم برخوردار بود.
آمرصاحب پسر، فرزند زمان خود است. دنیایی که میراث دار جهانی شدن شکست خورده امریکایی و جهان چند قطبی شده بی ثبات است. میراث دار بسیاری از کادرهای جمهوریتی شکست خورده. میراث دار وضعیت فکری غیر ایدئولوژیک که با لیبرالیسم آمریکایی مثله شده در بیست سال اخیر ایدئولوژی اسلامیستی جهادیان نیز مثله شد. میراث دار بسیاری از بخشهای جمعیت اسلامی پارچه پارچه شد. قرار گرفتن در وضعیت بین المللی و منطقهای که همه در آوردن رژیم طالبان همدست بوده اند و امروز نیز با آن معامله می کنند. میراث دار وضعیت مادیگرایی که در وجود فرماندهان جنگی بازمانده از اردوی جمهوریتی که بر اساس سرباز مزدبگیر بنا شده بود، نه بر اساس سرباز جلب و جذب شده بر اساس دوره مکلفیت ملی.
در واقع اگر احمد مسعود بخواهد، احمدشاه مسعود باشد یا بشود، همین حالا کارنامه ناکامی خود را امضا کرده است. احمد مسعود باید خودش باشد و او خودش است. اما بی شک پدر او الگوی بزرگ از شخصیت و مبارزه، نه تنها برای او، بلکه برای همه ماست. همه باید از او الگو بگیریم و در خط پاک و قهرمانانه او حرکت کنیم.
پشت جبهه:
برای کشور های محصور در خشکه مانند افغانستان، داشتن یک پشت جبهه، بیرونی ضروری است. هیچ نیروی مبارز نمیتواند بدون یک پشت جبهه فعال در برابر یک رژیم تا دندان مسلح به شکل جبههای بجنگد. امروز هیچ یک از همسایههای افغانستان به اساس منافع و مصالح امنیتی کشور شان حاضر نیستند نیروهای مسلح ضد طالبان را تجهیز کنند و در برابر طالبان قرار دهند. از همین جهت است که جنگ جبههای بدون پشت جبهه بیرونی شکست پذیر است. جنگ چریکی فراگیر و فرسایشی یگانه راهبردی جنگی ای است که در این وضعیت جواب می دهد. جبهه این استراتیژی را در پیش گرفته است و هر روز پژواک عملیاتهای چریکی آن در حوزه استان مقاومت، به گوش ملت، جهان و منطقه می رسد.
موفقیت کامل جبهه چیست؟
جبهه مقاومت ملی، یک جبهه از خود راضی نیست، بلکه یک جبههای است که به شکل راهبردی مراحل موفقیت خود را تعریف کرده است. نخستین گام برای جبهه، تبدیل جنگهای چریکی به جنگهای جبههای و در اختیار گرفتن جغرافیا در درون کشور است. دومین گام موفقیت جبهه، ائتلاف، همپیمانی و وحدت با سایر جبهات مخالف طالبان و همسویی راهبردی برای عقب راندن طالبان در تمامی گستره جغرافیایی میهن است. سومین گام، تسخیر جغرافیای شهری و حکومت داری خوب به نمایندگی از جبهه است تا به عنوان بدیل مدنی عملی حکومتداری در برابر رژیم بدوی طالبان به رسمیت شناخته شود. چهارمین گام، تلاش سرنگونی رژیم بدوی طالبان و فتح پایتخت و سایر استانها است.
گام پنجمین، ساختن یک نظام سیاسی غیر متمرکز با تقسیمات افقی و عمودی قدرت در سطوح مرکزی و استانی است. جبهه مقاومت ملی تا آن روز راه طولانی و نفسگیر در پیش دارد. با تمام قدرت به پیش خواهد رفت. از هیچ گونه مبارزه مشروع دریغ نخواهد کرد. عزت از آن الله، رسول او و مؤمنان است.
جان گپ
مردم میهن من امروز در بدر و خاک بر سر شده اند. همه دار و ندار خود را از دست داده اند. آرزوی آنها رهایی از یوغ یک رژیم بدوی توتالیتار است. میخواهند از حقوق و آزادیهای اساسی شان بهرهمند شوند. رنج مهاجرت تمام شود. زنان و دختران شان در فضای پر از اعتماد بتوانند از نعمت دانش و کار بهره مند شوند. بتوانند در یک دولت منتخب کار کنند.
آری، این حق مردم ماست. اما عجولانهگی هیچ دردی را دوا نمیکند. تقصیر را به گردن احمد مسعود، انداختن، در حالیکه دهها رهبرچه و رهبر در دوبی و ترکیه در قصرهای خویش لم داده اند، به پیروزی کمک نمیکند. مبارزه برای رهایی یک امر ملی است که داعیه جبهه مقاومت ملی است، اما این هدف فقط و فقط با اتحاد و دست به دست هم دادن همه اقوام و احزاب و گروههای سیاسی و قشرهای اجتماعی بدست آمدنی است. پیروزی صبر، کار متداوم، امید، وحدت و توکل بر الله متعال میخواهد.