بحث حقیقت دین و و اقعیتهای عینی تاریخی آن دو پدیده و دو مفهوم جدا از هم اند؛ آنچهکه در متون دست اول دینی مطرح شده ناظر بر حقیقت دین میباشد و آنچه که ناشی از رفتار افراد جامعهی اسلامی در بستر تاریخ شکل گرفته و در دورههای مختلف تاریخی چهره نمایانده و اکنون هم چهره مینمایاند واقعیت دینی است که نمیتوان فراز و فرودهای آنرا نا دیده گرفت یا دست کم به ساده گی از کنار آن عبور کرد.
برای اینکه چهره حقیقی و محترمانهای از دین به درستی شناخته شود و آسیبهای وارده بر پیکر چهرهای اسلامی شناسایی گردد، ایجاب مینماید تا از سرچشمههای زلال این آئین قدسی بهره جست و با مراجعه به متون دست اول دینی( قرآن و سنت) و با نگاه دقیق و عمیق به تاریخ اسلام مضاف بر درک انحطاط جامعهی اسلامی، تصویر درستی از جامعهی واقعاً اسلامی ارایه نمود.
حقیقت این است، جامعهی راکه پیامبر بنا نهاد و تأسیس کرد؛ واجد مشخصات و ویژهگیهای است که در متون دست اول دینی( قرآن و سنت) به صورت گسترده به آن اشاره شده است؛ همانگونه خود پیامبر اسلام واجد اوصاف و و ویژهگیهای است که قرآن کریم عمده ترین مآموریت و رسالت او را هدایت، راهنمایی، تبلیغ و ترویج آیئن الهی و رأفت و رحمت بر مؤمنان عنوان نموده است.
«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ»؛[۱] «به یقین، رسولى از خود شما بسویتان آمد که رنجهاى شما بر او دشوار است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است.»
مخاطب این آیه همه مسلمانان میباشد که در آن ویژهگیهای با بار عاطفی از پیامبر بزرگوار اسلام بیان شده است به خصوص چهار ویژگی یا چهار صفت مهم و اساسی پیامبر اسلام ـ ص ـ در این آیه تذکر رفته است.
یکی اینکه رسولی از خود شما و بشر است، دوم رنج کشیدن مؤمنان برای او دشوار است، سوم برهدایت مؤمنان حریصانه مشتاق است و چهارم بر مؤمنان رئوف و مهربان است.
این آیه حامل دو پیام اساسی در وصف پیامبر بزگوار اسلام است یکی اینکه رنج کشیدن، سختیها و بلایا و مصایب که بر شما وارد میشود، برای او دشوار است و آماده است تا این دشواریها را از سر راه شما بر دارد، حصارهای بلند موانع را هموار نماید، پردههای جهل و تحجر را بدرد، غبار کین، بغض، عداوت و نفرت را از دلها بشوید. دوم اینکه به هدایت و درستی راه ما حریصانه مشتاق است و چراغ هدایت به دست گرفته، بدون اینکه مزد و پاداشی در کار باشد، به راهنمایی انسان گم کرده راه با تعلیم کتاب و تزکیه نفس به بیان قرآن کریم و تبلیغ ارزشهای اسلامی و انسانی پرداخت.
پیامبر بزرگوار اسلام که عمدهترین رسالتاش تبلیغ بود و برای انجام آن با کتاب مبین به تعبیر قرآن کریم راه تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه نفس را در پیش گرفت و با این کار در جایگاه اولین معلم ترویج فرهنگ نوشتاری و کتابت در متن جامعهی که از این سنت خبری نبود و بیشتر روح فرهنگ گفتاری فربهی میکرد و می چربید قرار گرفت تا از طریق تعلیم این کتاب، آدمیان بتوانند با تزکیه نفس به یک جامعه ایده آل انسانی دست یابند.
جامعهی که پیامبر ـ ص ـ در پی ایجاد آن بر آمد و در مدت ۲۳ سال رسالت پایههای اساسی آنرا تحکیم نمود، جامعهی علم محور، حقیقت پسند، و عدالت گستر بود که در آن عالمان معزز و مکرم پنداشته میشدند، بساط حق و حقیقت و عدالت گسترده بود و برای مردمان آن جامعه امنیت فکری و معیشتی از نعمات بزرگ الهی بهشمار میرفت.
پیامبرـ ص ـ در محیطی به پیامبری مبعوث شد که به بیان دکتر سروش «بر دهن عالمان لگام بود و در مقابل، جاهلان معزز و مکرم بودند.»، آتش خشم، کینه، بغض و عداوت هر روز در میان آنها زبانه میکشید، بیدادگری بیداد میکرد، استبداد مستبدان فضای زندگی را تیره و تاریک ساخته بود و سر انجام نا امنی، وحشت و خفقان گریبان گیر مردمان آن جامعه گردیده بود.
در بطن و متن چنین جامعهی پیامبری از میان آنها بر انگیخته شد تا مردمان آن جامعه را با دعوت و تبلیغ بسوی فلاح و رستگاری بر انگیزاند؛ دست یابی به فلاح و رستگاری و سعادت غایی که در کنه تعلیمات اسلامی قرار داشت، متکی به یک سری تعلیمات و رعایت ارزشهای اخلاقی بود که جامعه اسلامی به اساس آنها پایه ریزی شد و عمده ترین مؤلفههای یک جامعه اسلامی موجودیت امنیت و رهایی از گرسنگی، فقر و تنگنا در قرآن کریم خوانده شده است.
جامعه اسلامی، جامعهی است که آدمیان آن جامعه در امن کامل بهسر میبرند و رهایی یافته از جوع( گرسنگی) اند به این معنی که مسلمانان واقعی در جامعه اسلامی نه نگران از دست دادن جان شان اند و نه نگران افتادن در ورطهی تنگدستی، ناداری و گرسنگی. خداوند منان در قران کریم مؤمنان را تنها به این دو نعمت بزرگ ( نجات از خوف و رهایی از جوع) منت میگذارد و بر عکس آن را نشانه از قهر و عضب و عذاب الهی عنوان میکند.
خداوندج در قران کریم دو جامعه را مثال می زند که یکی آن در نعمت و آسودگی و آسایش به سر میبرد و جامعهی دیگری به قهر و غضب الهی گرفتار شده است.
«وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَهً کَانَتْ آمِنَهً مُّطْمَئِنَّهً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ.[۲]»
خداوند قریهاى را مثَل مىزند که امن و آرام بود، روزى مردمش به فراوانى از هرجاى مىرسید، اما کفران نعمت خدا کردند و خدا به کیفر اعمالشان به گرسنگى و وحشت مبتلا شان ساخت.
زمانیکه جامعهی در امنیت کامل و اطمینان خاطر بسر میبرد و به سبب کفران نعمت با دو بلیهی مهم( خوف و جوع) گرفتار میشود و زیر تازیانه غضب الهی قرار میگیرد، بیانگر یک نکته بسیار باریک و با اهمیت میباشد که دانستن آن برای هر فرد مسلمان و به خصوص جامعهی اسلامی نهایت مهم و ضروری است، آن اینکه: جامعه اسلامی جامعه امن و رهایی یافته از گرسنگی است و مورد رحمت و شفقت خداوند میباشد.
این آیه تصویری از دو جامعهی را ارایه میدهد که یکی آن به اساس شکر نعمت پروردگار در امن و آسایش بسر میبرد و دیگری به اساس کفران نعمت پروردگار گرفتار ترس و رعب و و حشت و گرسنگی میشود؛ در پرتو ارایهی این دو تصویر در قرآن کریم به خوبی میتوان چهره واقعی جامعه اسلامی را به درستی شناخت.
همینگونه خداوند منان در سوره قریش، قریشیان را به دلیل ارزانی همین دو نعمت ( نجات از خوف و رهایی از جوع) منت میگذارد.
«لِإِیلَافِ قُرَیْشٍ ۱ إِیلَافِهِمْ رِحْلَهَ الشِّتَاءِ وَالصَّیْفِ ۲ فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ۳الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ ۴ [۳]»
(کیفر لشکر فیلسواران) بخاطر این بود که قریش (به این سرزمین مقدس) الفت گیرند (و زمینه ظهور پیامبر فراهم شود)! (۱) الفت آنها در سفرهای زمستانی و تابستانی (و بخاطر این الفت به آن بازگردند)! ( ۲ ) پس (به شکرانه این نعمت بزرگ) باید پروردگار این خانه را عبادت کنند، ( ۳ ) همان کس که آنها را از گرسنگی نجات داد و از ترس و ناامنی ایمن ساخت.
این قریشیان باید شکر گزار و سپاس گزار خداوندـ ج ـ به سبب ارزانی همین دو نعمت( نجات از خوف و رهایی از جوع باشند؛ در غیر آن به دو بلیهی مهم که در آیه قبلی به آن اشاره رفت گرفتار خواهند شد.
خوف و جوع از عمده ترین تازیانههای غضب الهی است که به سبب کفران نعمت بر آدمیان زده میشود و این تعبیر در چندین آیهی قرآن کریم به وضوح دیدنی است.
خداوند ـ ج ـ همین مثال خوف و جوع را در مورد جامعهی که گرفتار فساد شده و حاکمان آن به مردم خدمت نمی کنند نیز بهکار میبرد.
«وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ(۲۰۴)وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیِهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الفَسَادَ.[۴]»
از مردم کسانی هستند که در باب زندگی این جهان سخنان نغز و شگفت انگیز میگویند و خداج را به صداقت و صمیمیت خود گواه میگیرند اما در واقع بدترین دشمنان اند. چون از نزد تو باز میگردند، در فساد میکوشند و دو چیز را از میان میبرند: یکی حرث ( کشاورزی) و دیگری نسل ( آدمیان). زمانیکه حرث از بین رفت؛ منجر جوع و گرسنگی میشود و از بین بردن نسل به خوف ترس میانجامد.
زمانیکه در جامعهی استبداد حاکم شد، عقل و علم به وسیلهی جاهلان لگد مال گردید و حق تابع و خاضع قدرت قرار گرفت؛ آنزمان جاهلان صدر نشین مجلس اند و مورد تکریم و تعظیم اما در مقابل عالمان دهان بسته میگردند، در انزوای تنگ وتاریک قرار میگیرند و صحنه برای مداحان و متملقان که پایههای استبداد را مستحکم تر میسازند، باز میشود.
فساد از جمله پدیدههای است که در شمار زیادی از آیات قرآن کریم مردود و مذموم خوانده شده و یکی از اهداف عمده رسالت رسول اکرم ـ ص ـ نیز مبارزه با فساد عنوان شده است.
تعبیر فساد جای بسط وشرح بسیار دارد؛ از فساد قدرت گرفته تا فساد ثروت و فساد اخلاقی که منجر به استبداد میشوند همه و همه ریشه دیانت را می زند و زمینه را برای انواع وحشت گریها فراهم مینماید.
کشنده ترین آفت در هر جامعهی استبداد است، این همه تأ کید قرآن کریم بر نفی استبداد و مبارزه با آن برای این است که جامعه انسانی دچار فرو پاشی نشود و آغشته به فساد نگردد، عالمان حقیر و نا توان و در مقابل جاهلان مورد تعظیم و تکریم قرار نگیرند؛ استبداد مستبدان فرصت اندیشیدن را از عالمان و آگاهان میگیرد، حق و عدالت را در اسارت نا مردمان قرار میدهد وتابع قدرت مینماید، مداحان، متملقان و جاهلان را معزز و مکرم میدارد. جامعهی که در زیر سایهای شوم این استبداد نفس میکشد، جامعهی اسلامی نیست و قطعاً که گرفتار دو بلیهی خطرناک ترس و بیم و گرسنگی و تنگدستی میگردد.
به سخن دکتر سروش:« بد ترین صفت ها در یک جامعه دینی خدایی کردن است که توسط همین مداحان و متملقان شماری به خدایی می رسند مگر همین مداحان و متملقان نبودند که فرعون را فرعون کردند.»
استکبار، خود کامگی و استبداد که منجر به فساد میگردد وبه فرعونیت آدمیان میانجامد در قرآن کریم اینگونه مورد نکوهش قرار گرفته است.
« إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَهً مِّنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ. [۵]»
به درستى که فرعون در زمین بلند پروازى کرد و مردمش را گروه گروه ساخت، طایفه اى از ایشان را بیچاره و ضعیف کرد، تا آنجا که پسرانشان را مى کشت و زنانشان را زنده مىگذاشت، راستى که او از مفسدان بود. همینگونه خداوند قوم عاد، ثمود و فرعون را به دلیل ستمکاری، خود کامگی و سرکشی به فساد و تباهی گرفتار نمود.
«أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعاد ۶ إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ ۷ الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ ۸ وَ ثَمُودَ الَّذِینَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ ۹ وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ ۱۰ الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ ۱۱ فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسادَ ۱۲.[۶]»
آیا ندیدى پروردگارت با قوم «عاد» چه کرد!؟ با آن شهر «اِرَم» با عظمت. همان شهرى که مانندش در شهرها آفریده نشده بود! و قوم «ثمود» که صخره هاى عظیم را از (کنار) دره مى بریدند (و از آن خانه و کاخ مى ساختند!
و فرعونى که قدرتمند و شکنجه گر بود. همان اقوامى که در شهرها طغیان کردند. و فساد فراوان در آنها به بار آوردند.
به همین ترتیب خداوند منان قومی را که از استبداد و استکبار پیروی کردند، مورد سرزنش قرار داده می فرماید:
«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ – إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ . [۷]»
(فرعون) قوم خود را سبک شمرد، در نتیجه از او اطاعت کردند؛ آنان قومی فاسق بودند.
این آیات و آیات دیگری در قرآن کریم که در مذمت استبداد و استکبار نازل گردیده برای این است که منشأ فساد در جامعه، استبداد میباشد، باید پیش از آنکه ریشه دیانت به وسیله استبداد زده شود، ریشهی استبداد را با دیانت زد؛ حقیقت را بر منبر عزت نشاند و خشونت و خیانت را بر زمین زد.
تقدیس خشونت و تحریف حقیقت از عمده ترین آفتهای است با روح تعلمیات اسلامی بیگانه است، این امر سالها است که در شماری از کشورهای اسلامی به وسیلهی عدهی از دین نا شناسان توجیه میشود و جویبارهای خون در جامعه اسلامی همه روزه جاری است.
به هر انجام امنیت به طور کل و امنیت فکری و امنیت معیشتی از بزرگترین نعمات الهی است که خداوند با این دو نعمت بر بندهگاناش منت میگذارد وامر بر عبادت را درگرو نجات آنها از گرسنگی وخوف میداند. به همین دلیل دین مقدس اسلام و آموزههای این آئین نجات بخش پیرواناش را به صلح ، امنیت و اخوت و برادری فرا میخواند.
با یک چنین پیش زمینه های و آموزههای دینی، جغرافیای ما امروزه با حضور یک گروه بیگانه با ارزشهای دینی عکس مسئاله را شاهد است وبستری شده برای رشد بنیادگرایی وافراط گرایی، دینی که به اعتدال پیروانش را دستور میدهد وکشتن آدم بیگناه را برابر قتل تمام مردم میداند، به نام آن چه بیدادگری های نیست که در حق مردم انجام میدهند. اسلامی که بن مایهی منطق جنگ وجهاداش ترحم است، امروزه در زیر لوای آن چه سرهای که بریده میشوند وچه زنان ومردان بیگنا که در محضر عام ودر پیش چشمان فرزندان شان به رگبار بسته میشوند، شکنجه، زندانی و گلوله باران میگردند.
کاری که امروز طالبان انجام میدهند و در سایه سیاه رژیم این گروه مردم نه امنیت فکری دارند، نه امنیت اجتماعی و نه امنیت معیشتی؛ مردم گرسنه اند و نان برای برخوردن ندارند، از ترس رژیم استبدادی طالبان در نبود امنیت فکری جرات اظهار نظر را ندارند و فضای خفقان آور زندگی مردم را تیره و تاریک ساخته است.
بناً با توجه به متون دست اول دینی (قران و سنت) و سیرۀ پیامبر بزرگوار اسلام، گروه طالبان تمام بنیانهای دینی و ستونهای استوار دارندۀ یک جامعۀ دینی را که امنیت فکری، امنیت اجتماعی، امنیت معیشتی و حق و عدالت است را ویران کرده اند و جامعۀ امروزی افغانستان را به یک وحشتکدۀ خطرناک و کانون افراطیت خشونت آمیز و خونخوار تبدیل کرده اند و دوام این وضعیت هم زندگی مردم را نا بود میکند و هم ریشۀ دیانت را می خشکاند.