طالبان، گروهی که سالها با چهرهای خشن، جنگطلب و بنیادگرا شناخته شدهاند، اکنون تلاش میکنند تا با پوشاندن یونیفورم رسمی به نیروهای امنیتیشان، تصویری جدید از خود ارائه دهند؛ تصویری که ادعا دارد نمایانگر نظم، اقتدار و تمایل به ساختارمندی است. وزارت داخلهی تحت حاکمیت گروه طالبان اعلام کرده است که از این پس، تمامی اعضای پولیس مکلف به پوشیدن یونیفورم در اوقات کاری هستند. سخنگوی این وزارت، عبدالمتین قانع، اظهار داشته که این تصمیم پس از نشست رهبری گرفته شده و هدف از آن، تسهیل شناسایی پولیس(افراد این گروه) توسط مردم، کاهش بینظمی و ایجاد اعتماد عمومی است. اما این پرسش در ذهن بسیاری از مردم و ناظران سیاسی شکل گرفته است که آیا با تغییر ظاهر میتوان چهرهی اصلی گروه طالبان را که در حافظه جمعی مردم افغانستان با خشونت، انفجار، ترور و محدودیت گره خورده، تغییر داد؟
ضربالمثل معروف «گرگ در لباس میش» دقیقاً در چنین موقعیتهایی مصداق مییابد. گروه طالبان، در حالی که تلاش میکنند با یونیفورمهای تمیز، رفتارهای ساختاری و سخنگویی منظم، تصویری قانونمدار و قابل اعتماد از خود ترسیم کنند، فراموش میکنند که حافظه جمعی مردم افغانستان با تصویرهای دیگری از آنان شکل گرفته است؛ حافظهای مملو از انفجار در بازارها، انتحاری در مکاتب، شلیک در محافل عروسی، حمله به شفاخانهها، سنگسار زنان، شلاق زدن جوانان، بستهکردن مکاتب دخترانه، و ممنوعکردن هنر و فرهنگ. آیا یک یونیفورم رسمی میتواند این حجم از خاطرههای تلخ، ترس و بیاعتمادی را پاک کند؟ آیا میتوان با ظاهری رسمی و اصلاحشده، گذشتهای پر از خون و خاکستر را نادیده گرفت؟
در سطح نظری، استفاده از یونیفورم برای نیروهای امنیتی امری مرسوم و حتی ضروری در ساختارهای دولتمحور است. یونیفورم نماد اقتدار قانونی، تمایز میان شهروند و مجری قانون، و حفظ انسجام و نظم در نهادهای امنیتی است. بسیاری از کشورهای جهان از یونیفورم برای ایجاد اعتماد میان نیروهای امنیتی و مردم استفاده میکنند. اما این رویکرد تنها زمانی مؤثر واقع میشود که آن نیروها، در عمل به اصول اخلاقی، حقوقی و انسانی نیز پایبند باشند. بدون التزام به این اصول، یونیفورم تنها یک ظاهر فریبنده و توخالی خواهد بود. در مورد گروه طالبان، مشکل دقیقاً در همین نقطه نهفته است. یونیفورمپوشی آنان، تلاشی است برای القای این پیام که “ما حالا دولتی هستیم، نه گروهی شورشی”. اما این تغییر ظاهری در رفتار آنان بازتابی ندارد. نیروهایی که دیروز در قالب جنگجویان مسلح در کوهستانها و جادهها عملیات انتحاری و تروریستی انجام میدادند، امروز همان مأمورانی هستند که یونیفورم به تن کردهاند و در خیابانها گشتزنی میکنند. آیا صرف پوشیدن لباس میتواند ماهیت رفتار، ذهنیت و ساختار فکری آنان را نیز تغییر دهد؟
گروه طالبان سالهاست که خود را مدافع سنتهای اسلامی و مخالف سرسخت غربگرایی معرفی کردهاند. آنان پوشش زنان را به چادری و برقع محدود کردهاند، مکاتب دخترانه را بهبهانه مخالفت با فرهنگ غرب بستهاند، موسیقی، هنر، ورزش زنان و حتی تصاویر انسانی را حرام دانستهاند. در چنین فضایی، اجباریکردن یونیفورم مدرن برای پولیس، که بیشک برگرفته از ساختارهای غربی است، تناقضی آشکار را نشان میدهد. چرا گروهی که پوشش غربی را نماد فحشا و انحراف فرهنگی میدانند، خود در ساختارهای اداریشان از همان الگوها استفاده میکنند؟ اگر یونیفورم طراحیشده براساس استانداردهای غربی نماد نظم است، پس چرا برای مردم عادی این سبک پوشش مجاز نیست؟ اگر غرب مظهر بیفرهنگی و فساد است، چرا ساختارهای اداری، امنیتی و حتی رسانهای طالبان بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از آن الگو میگیرند؟ این رفتار دوگانه، تنها نشاندهندهی یک چیز است: طالبان از سنت تنها بهعنوان ابزار سرکوب استفاده میکنند و از غرب تنها زمانی تقلید میکنند که آن تقلید بتواند در قدرتسازی و چهرهسازی به کارشان بیاید.
مردم افغانستان، بهویژه در دو دهه گذشته، هزینه سنگینی برای تجربه دموکراسی، آموزش، آزادی بیان، حقوق زنان و جامعه مدنی پرداخت کردهاند. این مردم هنوز هم خاطره روزهایی را به یاد دارند که بمبگذاری در شفاخانه نسایی دشتبرچی مادران و نوزادان را به خاک و خون کشاند؛ زمانی که قبرستانها به صحنههای انفجار تبدیل شدند و حتی در مراسم عزاداری نیز امنیت از مردم سلب شد؛ وقتی که انفجار در مراسم عروسی باعث شد یک شب شادی، به تلخترین و خونینترین خاطرهی خانوادهها تبدیل شود. گروه طالبان در این فجایع نقش اصلی را داشتهاند. بسیاری از عملیات انتحاری، بمبگذاریها و حملات کور در مناطق غیرنظامی بهنام «جهاد» توسط همین گروه انجام شده است. حالا با گذشت تنها چند سال از آن جنایات، طالبان میخواهند با یونیفورم و چهرهای آراسته، به مردم القا کنند که آن گذشته فراموششده است. اما حافظه تاریخی مردم این سرزمین، آنقدر جراحتخورده و زخمی است که بهسادگی قابل تطهیر نیست. برای بسیاری از خانوادهها، طالبان نه نیروهای نظمدهنده، بلکه عاملان قتل عزیزانشان هستند. این فاصلهی عاطفی و روانی را با یونیفورم نمیتوان پر کرد.
در حالی که گروه طالبان از یونیفورم برای القای نظم استفاده میکنند، باید توجه داشت که این لباس در ساختارهای رسمی نه تنها نشانه نظم، بلکه نماد مشروعیت دولتی نیز هست. یونیفورم نظامی، نوعی اعتبار و رسمیت به نیروها میبخشد. اما زمانی که این نیروها بدون رأی مردم، بدون احترام به قانون، بدون التزام به حقوق بشر و بدون پذیرش اصول حکمرانی پاسخگو، به قدرت رسیدهاند، مشروعیت آنان همواره محل سؤال باقی میماند. در این میان، یونیفورم میتواند بهنوعی مردم را وادار به پذیرش وضع موجود کند. درواقع، گروه طالبان از طریق یونیفورم، نه تنها میخواهند چهرهای منظم از خود ارائه دهند، بلکه میخواهند حضور خود را در ذهن مردم نهادینه کنند؛ حضوری که با سکوت، اجبار و ترس همراه باشد. بسیاری از مردم شاید بهخاطر دیدن یونیفورمها احساس خطر کنند، نه امنیت. چرا که خاطراتشان از مردان مسلحی که در خیابانها گشت میزدند، به یونیفورم ربطی ندارد، بلکه به چهره، نگاه، خشونت و رفتار آنها مرتبط است. یونیفورم، اگرچه ممکن است در ظاهر نظم بیاورد، اما وقتی در درون، بحران مشروعیت، فساد، سرکوب و بیاعتمادی وجود داشته باشد، تنها نقابی بر چهره بحران است. طالبان، برخلاف یک دولت مشروع که بر اساس رأی مردم و پاسخگویی به جامعه شکل میگیرد، با زور اسلحه و بر پایه ترس و سرکوب بر افغانستان حکومت میکنند. ساختارهای آنان فاقد شفافیت، نظارت قانونی و پاسخگویی عمومی است. نبود انتخابات، رسانههای مستقل، جامعه مدنی آزاد، و نظام قضایی عادلانه، همه از نشانههای یک حکومت اقتدارگراست. در چنین فضایی، یونیفورم نه نماد نظم، بلکه نماد کنترل است.
اگر گروه طالبان واقعاً به دنبال اصلاح چهره خود هستند، مسیر آن نه از دوخت یونیفورم، بلکه از گشودن فضا برای عدالت، پاسخگویی، گفتوگوی ملی، رعایت حقوق زنان، آموزش برای همه، آزادی بیان و احترام به کرامت انسانی میگذرد. اما در حالی که مکاتب دخترانه تعطیلاند، خبرنگاران تهدید میشوند، فعالان مدنی بازداشت میگردند و هرگونه انتقاد بهشدت سرکوب میشود، نمیتوان باور کرد که پوشاندن لباس رسمی به نیروهای امنیتی نشانه اصلاح واقعی باشد. این تنها تلاشی است برای پنهان کردن واقعیتی که هنوز در رفتار روزمره طالبان مشهود است.
گروه طالبان ممکن است یونیفورم بپوشند، سخنگوی منظم معرفی کنند، ساختمانهای دولتی را رنگ بزنند و شعار نظم و ثبات سر دهند، اما تا زمانی که اصول واقعی حکمرانی انسانی و دموکراتیک را نپذیرند، این تغییرات ظاهری تنها تلاشی است برای فریب. مردم افغانستان، سالها رنج دیدهاند، هزینه دادهاند، مهاجر شدهاند، عزیزانشان را از دست دادهاند. آنان با چشمان خود دیدهاند که طالبان چگونه عدالت را با خشونت، قانون را با شریعت طالبانی و آزادی را با سرکوب جایگزین کردهاند. تغییر چهره، با تغییر لباس ممکن است. اما تغییر ماهیت، نیازمند دگرگونی عمیق در اندیشه، سیاست و رفتار است. و تا زمانی که این تغییر اتفاق نیفتد، یونیفورم طالبان چیزی نیست جز لباس نو بر تن همان گرگ قدیمی که هزاران افغانستانی را دریده است.




