روز معلم در جهان معمولن روزی برای تکریم دانایی، تلاش و نقش بیبدیل کسانی است که آیندهی نسلها را میسازند. در بسیاری از کشورها، این روز فرصتی است برای بازاندیشی در جایگاه معلم، افزایش حمایتهای اقتصادی و اجتماعی از آنان و تقدیر از نقش تربیتیشان. اما در افغانستانِ امروز، این روز بیش از آنکه با شادی و تکریم همراه باشد، به روزی پر از حسرت، اندوه و پرسشهای بیپاسخ تبدیل شده است. معلمی در افغانستان نه تنها حرفهی دشوار، بلکه به معضلی پیچیده مبدل شده که با فقر، محدودیت، بیاعتباری و سرکوب درهم تنیده است. پس از تسلط دوباره گروه طالبان، آموزش و پرورش در کشور بیش از هر زمان دیگر آسیب دید. هزاران معلم با کاهش یا قطع معاش مواجه شدند، بسیاری از معلمان زن از تدریس محروم گشتند و سیستم آموزشی به ابزاری برای اعمال ایدئولوژی تبدیل شد. از این منظر، پرسش اصلی این است که آیا در چنین شرایطی میتوان روز معلم را جشن گرفت یا باید آن را روز معضل نامید.
معلم در افغانستان همواره تنها آموزگار درسی نبوده است؛ او نقشی فراتر از یک فرد شاغل در نظام آموزشی داشته است. در جوامع روستایی و شهری، معلم غالباً مشاور اجتماعی، مربی اخلاقی و مرجع فکری شمرده میشود. بسیاری از جنبشهای فکری، فرهنگی و حتی سیاسی از دل نهاد معلم و مکتب سر برآوردند. معلم افغانستانی طی دههها جنگ و بحران، همچنان چراغ آموزش را روشن نگهداشته است. در دورانی که جنگها خانهها را ویران میکردند، این معلمان بودند که در صنفهای موقتی، مساجد یا حتی زیر خیمهها به شاگردان سواد میآموختند. آنان با وجود محرومیت، رسالت اجتماعی و ملی خود را ترک نکردند. همین پیشینه نشان میدهد که معلم در افغانستان نه تنها آموزگار بلکه سازنده جامعه بوده است.
با بازگشت گروه طالبان به قدرت در آگست ۲۰۲۱، نظام آموزشی افغانستان وارد مرحلهی تازه و تاریک شد. گروه طالبان نه تنها محدودیتهای شدیدی بر تحصیل دختران اعمال کردند، بلکه بر محتوای آموزشی نیز کنترل کامل به دست گرفتند. حذف برخی مضامین، تحمیل خوانش ایدئولوژیک و فشار بر معلمان برای تبعیت از دستورالعملهای سختگیرانه بخشی از این سیاستهاست. در چنین فضایی، روز معلم دیگر معنای سابق خود را ندارد. معلمی که باید در این روز مورد تقدیر قرار گیرد، حالا به حاشیه رانده شده و حتی در مواردی تحقیر میشود. این روز برای معلمان بیشتر یادآور ناکامیها، بیعدالتیها و نادیدهگرفتهشدنهاست تا فرصتی برای قدردانی.
یکی از اساسیترین مشکلات معلمان در افغانستان فقر اقتصادی است. معاش معلمان همواره ناچیز بوده و حتی در دولتهای پیشین هم کفاف زندگی عادی را نمیداد. اما پس از بازگشت گروه طالبان و بحران اقتصادی ناشی از تحریمها، وضعیت بدتر شد. معاشها به تأخیر میافتد یا به شکل ناقص پرداخت میشود، بسیاری از معلمان برای تأمین نان روزانه به مشاغل جانبی همچون کارگری، دستفروشی یا رانندگی روی آوردهاند و زنان معلمی که از تدریس محروم شدهاند، نه تنها درآمدشان را از دست دادهاند، بلکه خانوادههایشان نیز دچار فشار مضاعف شدهاند. این فقر ساختاری سبب شده است که معلم دیگر نتواند نقش واقعی خود را ایفا کند؛ چگونه میتوان از فردی که نان شب ندارد انتظار پرورش نسل آینده را داشت؟
گروه طالبان تلاش میکنند آموزش را به ابزاری برای مشروعیتبخشی به حکومت خود تبدیل کنند. معلمان مجبورند کتابهایی تدریس کنند که با دیدگاههای طالبان هماهنگ است، مضامینی مانند موسیقی، هنر یا بخشهایی از علوم اجتماعی حذف شده و فشار برای تطبیق سختگیرانهی تفاسیر مذهبی خاص بر آنان وارد میشود. این سیاستها سبب شده بسیاری از معلمان احساس کنند که تنها ابزار انتقال ایدئولوژی هستند نه مربیان آزاداندیش. برای معلمی که به رسالت آگاهیبخشی باور دارد، این شرایط نوعی خفقان روحی به شمار میرود.
از میان همه قربانیان نظام آموزشی طالبان، معلمان زن بیشترین آسیب را دیدهاند. طالبان زنان را از تدریس در مکاتب متوسطه و لیسه محروم کرده و تنها حضور محدود آنان در مکاتب ابتدایی یا در بخشهای خاص را اجازه دادهاند. این امر به معنای حذف هزاران زن از چرخه آموزش است. زنانی که سالها برای کسب تحصیلات عالی زحمت کشیدند و با شوق به صنف رفتند، اکنون خانهنشین شدهاند. این محرومیت نه تنها حق کار آنان را سلب کرده، بلکه شاگردان دختر را نیز از الگوی زنانه و مربی آشنا محروم ساخته است. روز معلم برای زنان معلم افغانستان روزی است پر از درد و بیعدالتی.
نتیجه مستقیم این فشارها و محرومیتها، سقوط کیفیت آموزش در افغانستان است. وقتی معلم بیانگیزه، فقیر و محدود باشد، چگونه میتواند به شاگردان انگیزه بدهد؟ نرخ ترک تحصیل بهویژه در میان دختران افزایش یافته، کیفیت تدریس به شدت پایین آمده زیرا بسیاری از معلمان متخصص کنار گذاشته شدهاند و شاگردان با محتوای یکجانبه و ناقص مواجهاند که آینده آنان را محدود میکند. در حقیقت، بحران معلم به بحران ملی تبدیل شده است؛ بحرانی که آیندهی یک نسل را تهدید میکند.
در این شرایط، پرسش اصلی این است که آیا در چنین فضایی میتوان روز معلم را جشن گرفت؟ شاید بهتر باشد این روز را به جای «روز معلم»، «روز معضل» بنامیم؛ روزی برای یادآوری مشکلات تلنبارشدهای که نه تنها بر دوش معلمان، بلکه بر سرنوشت کل کشور سنگینی میکند. روز معلم در افغانستان باید فرصتی باشد برای بازتاب فریاد معلمان؛ برای یادآوری این حقیقت که هیچ جامعهای بدون احترام و حمایت از معلم به پیشرفت نمیرسد. اما تا زمانی که طالبان با رویکرد محدودکننده و سرکوبگرانه خود بر نظام آموزشی حاکمند، این روز بیشتر نماد محرومیت خواهد بود تا تقدیر.
معلم در افغانستان همواره ستون فقرات جامعه و سازندهی آینده بوده است، اما امروز در سایه حاکمیت طالبان، معلم به حاشیه رانده شده، به فقر گرفتار آمده و از آزادی حرفهای خود محروم گشته است. زنان معلم به کلی از صحنه آموزشی کنار گذاشته شدهاند، و جوانانی که به دنبال یادگیری هستند با سیستم ناقص و محدود مواجهاند. جامعهای که معلم خود را از دست بدهد، عملاً آینده خود را از دست داده است. روز معلم در افغانستان فرصتی است برای اندیشیدن به این حقیقت تلخ که بدون حمایت و حفاظت از معلمان، هیچ توسعه و پیشرفتی ممکن نیست و هر گونه جشن یا تقدیر صرفاً نمایشی است از رویای تحقق نیافتهای که همواره زیر پای محدودیتها و فشارها له میشود.
بنابراین، روز معلم در افغانستان امروز نماد مقاومت، محرومیت و اعتراض است. این روز یادآور این است که معلمی در چنین شرایطی نه تنها حرفهای سخت، بلکه مأموریتی دشوار و پرخطر است. از معلمان انتظار میرود نسلهای آینده را بسازند، اما خود در معرض بیعدالتی، فقر و سرکوب قرار دارند. تا زمانی که وضعیت معلمان اصلاح نشود، روز معلم در افغانستان به جای جشن و تکریم، یادآور ناکامیها، محرومیتها و چالشهای غیرقابل چشمپوشی خواهد بود و شاید تنها بتوان آن را روزی برای تأمل و اعتراض نامید، نه جشن و شادی.