نویسنده: اولیا جلالی
اعلام صریح رئیسجمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، از اقامتگاه سلطنتی بریتانیا مبنی بر تلاش برای بازپسگیری پایگاه راهبردی هوایی بگرام در افغانستان، حامل پیامهایی ژرف در سطح ژئوپلیتیک منطقهای و جهانی است.
در سال ۱۸۸۶ با ترسیم مرزهای کنونی افغانستان توسط امپراتوری بریتانیا و روسیه تزاری؛ این کشور عملاً به حوزه نفوذ بریتانیا پیوست؛ در حالیکه آسیای مرکزی تحت سیطره روسیه قرار گرفت. حتی پس از استقلال نمادین افغانستان در سال ۱۹۱۹ این کشور در مدار سیاستهای لندن باقی ماند. اگرچه در امور داخلی تا اندازهای خودمختار بود؛ اما سیاست خارجی آن مستقیم توسط بریتانیا مدیریت و شکل میگرفت؛ سنتی که با اندک تغییرات تا امروز نیز ادامه دارد.
در وضعیت کنونی، طالبان با اعمال سیاستهای سرکوبگرانه داخلی، از جمله حذف زنان از عرصه عمومی، ممنوعیت آموزش دختران و سرکوب مخالفان، با واکنش حداقلی از سوی غرب مواجهاند. این سکوت، برخاسته از توافقی نانوشته و تاریخی است که در امور داخلی تان دخالت نمیکنیم؛ اما در مسائل خارجی، کنترل با ماست.» به همین دلیل، حتی سفر وزیر خارجه طالبان به پاکستان بدون هماهنگی با غرب امکانپذیر نیست.
سخنان ترامپ درباره بازپسگیری بگرام، نه صرفاً یک موضعگیری نظامی؛ بلکه یک پیام سیاسی به بریتانیا تلقی میشود: با نیروهای نیابتی خود در افغانستان مذاکره کنید و مسیر بازگشت ما به بگرام را هموار سازید. هدف، نزدیکی به گلوگاه استراتژیک چین است؛ و اگر این مسیر بسته بماند، آمریکا ممکن است به گزینههای قهری روی آورد.
پرسش اساسی در برابر طالبان این است که:
آیا طالبان در ازای بهرسمیت شناختهشدن؛ حاضر به واگذاری بگرام خواهند شد؟
آیا از طریق پرسونل امنیتی سفارتها؛ افکار عمومی را مدیریت خواهند کرد؟
با کشورهای منطقه که نسبت دشمنی با بلوک غربی روابط نزدیک برقرار کرده اند، چگونه تعامل خواهند کرد؟
به نظر میرسد تصمیم ترامپ قاطعانه است. در صورت مخالفت طالبان، با توجه به مصوبه اخیر کنگره آمریکا مبنی بر تبادل اطلاعات با نیروهای مخالف طالبان، گزینه آزادسازی شمال افغانستان؛ هرچند فعلاً ضعیف است؛ اما می تواند یکی از گزینه ها باشد.
از سوی دیگر، احتمال بروز شکاف درونی میان جناحهای درانی و غلزایی طالبان وجود دارد؛ گزینهای که نباید نادیده گرفته شود.
در چنین شرایطی، فرصت مناسبی برای نیروهای مخالف فراهم شده تا با بهرهگیری از ابزارهای سیاسی، رسانهای و میدانی، نقش اخلالگر را ایفا کنند و اجازه ندهند بار دیگر، مانند توافق نامه ننگین دوحه، از معادلات بازی به صورت مطلق کنار گذاشته شوند؛ بهویژه آنکه مدیریت این روند به روباه پیر، بریتانیا واگذار شده است.
هرچه باشد، یک مسئله روشن است: ایالات متحده مصمم است به بگرام بازگردد؛ چه از مسیر تعامل و چه از مسیر زور.