نویسنده: محب الله نوری
در تاریخ افغانستان، هیچگاه ارگ ریاستجمهوری به اندازهٔ دوران ریاستجمهوری استاد ربانی راکت باران نشده است. اینکه چرا دلیل آن را در ادامه توضیح میدهم.
دولت استاد ربانی و شهید احمدشاه مسعود در دههی ۱۹۹۰ با چالشهای پیچیدهای روبرو بودند که از شش طرح عمده سرچشمه میگرفت. این طرحها به جای کمک به ثبات افغانستان، اهداف متضادی را دنبال میکردند که قبول یکی به معنا رد دیگری بود و مهم تر از آن با اصول استقلال و وحدت کشور در تضاد بود. دولت استاد ربانی این طرحها را به دلیل نادیدهگرفتن استقلال دولت اسلامی افغانستان، به حاشیهراندن مجاهدین، یا تلاش برای اعمال نفوذ خارجی رد کردند.
۱. طرح بنن سیوان (نماینده سازمان ملل)
این طرح که از سوی نماینده سازمان ملل، بنن سیوان، در سالهای ۱۹۹۱-۱۹۹۲ ارائه شد، به دنبال انتقال قدرت از داکتر نجیب و مجاهدین به یک دولت مشترک بود. این طرح به نجیبالله و حزب کمونیستی وطن اجازه میداد در روند سیاسی حضور داشته باشند، که مجاهدین این امر را به حاشیه راندن خود و حفظ بقایای رژیم کمونیستی میدانستند. مخالفت سرسخت حزب اسلامی حکمتیار و پاکستان با هرگونه حضور نجیبالله و همچنین سقوط ناگهانی کابل در آوریل ۱۹۹۲، اجرای این طرح را ناممکن ساخت.
۲. طرح مشترک پاکستان/حکمتیار
این طرح با پشتیبانی کامل آیاسآی پاکستان، گلبدین حکمتیار را به عنوان رهبر اصلی افغانستان مطرح میکرد. هدف، ایجاد یک دولت مشترک میان حزب اسلامی و جمعیت اسلامی بود تا کابل تحت نفوذ اسلامآباد قرار گیرد. این طرح سهم دیگر احزاب، اقوام و مذاهب را به حداقل میرساند یا حذف میکرد و خواستار هماهنگی سیاست خارجی افغانستان با پاکستان بود. از آنجایی که این طرح به دنبال حذف بخش بزرگی از نیروهای سیاسی و اجتماعی و وابستهکردن افغانستان به پاکستان بود، از سوی دولت استاد ربانی رد شد.
۳. طرح جبل السراج
این طرح از سوی استاد مزاری و مارشال دوستم ارائه شد و بر تشکیل یک حکومت مشترک میان جمعیت اسلامی، حزب وحدت و جنبش تأکید داشت. مطابق این طرح احمد شاه مسعود به حیث ریس جمهور، استاد عبدالعلی مزاری نخست وزیر و جنرال دوستم به حیث وزیر دفاع تعیین می شدند. این طرح به دنبال نادیدهگرفتن احزاب جنوب، به ویژه حزب اسلامی، و سهمدهی به نیروهای شمال و مرکز بود. این اقدام به معنای حذف بخشی از مجاهدین از قدرت بود و به دلیل ماهیت انحصاریاش، با دیدگاه دولت ربانی که بر تشکیل یک دولت فراگیر تأکید داشت، سازگار نبود.
۴. طرح طالبان
این طرح پیش از تأسیس تحریک طالبان به دولت استاد ربانی ارائه شد و بر مبنای محدودیتهای اجتماعی و مذهبی بود. اعضای طالبان که بعدا طالبان را تشکیل دادند ز دولت استاد ربانی خواستند تا زنان را از کار و دختران را از تحصیل منع کند و شیعیان را در حکومت محدود سازد و تهدید کردند که اگر این کار نکند علیه دولت او قیام می کنند. این طرح به وضوح با اصول آزادیهای اجتماعی و فراگیری جنیسیتی و مذهبی که دولت اسلامی به آن اعتقاد داشت، در تضاد بود. تهدید به قیام در صورت عدم پذیرش این مطالبات نیز به طور مستقیم کیان دولت را هدف قرار می داد.
۵. طرح ظاهرشاه/بن
بخش های از این طرح که بعدها در کنفرانس بن نیز توسط چهرههایی مانند خلیلزاد و اشرف غنی و شورای روم پیگیری شد، بر بازگشت شاه سابق، محمد ظاهرشاه، به کابل و تشکیل دولت فراگیر از طریق لویه جرگه تأکید داشت. با این حال، این طرح به دلیل مخالفت شدید پاکستان، مخالفت برخی از مجاهدین، و رقابتهای داخلی در نهایت به نتیجه نرسید. دولت استاد ربانی این طرح را در چارچوب یک راه حل نمادین و سنتی میدیدند که در شرایط جنگی آن زمان قابلیت اجرایی نداشت. هرچند احمد شاه مسعود و استاد ربانی با طرح یک دولت انتقالی فراگیر و برگزاری انتخابات موافق بودند و در دوران مقاومت هم روی این طرح کار می کردند اما به شیوه ای که رهروان آنها در کنفرانس بن توافق کردند موافق نبودند.
نتیجهگیری
دولت استاد ربانی و شهید احمدشاه مسعود هر شش طرح فوق را به دلیل تلاش برای انحصار قدرت توسط جناح های خاص داخلی، یا اعمال نفوذ خارجی و زیر سوال بردن استقلال کشور رد کردند. آنها به جای پذیرش این طرحها، بر روی تشکیل یک دولت فراگیر، معتدل و متوازن که همه نیروهای سیاسی و اجتماعی را شامل شود، و از طریق مکانیزم انتخابات عملی شود تأکید داشتند.