یازدهم فبروری، روزی که برای بسیاری از زنان جهان نماد پیشرفت، برابری و توانمندی در عرصههای علمی است، اما در افغانستان، تبدیل به نمادی از سرکوب، تبعیض و محرومیت شده است. این روز، که بهعنوان «روز جهانی زنان و دختران در علم» شناخته میشود، فرصتی برای گرامیداشت از نقش زنان در پیشرفت علمی و تجلیل از زنانی است که در طول تاریخ، با وجود موانع بیشمار، مسیرهای سخت علم و دانش را پیمودهاند. اما در افغانستان، این روز بیش از آنکه یادآور پیشرفت و امید باشد، به زخمی عمیق و همیشگی تبدیل شده است که هر روز دهشتناکتر میشود. زنانی که روزگاری در دانشگاهها، مراکز تحقیقاتی و مکاتب، برای روشنایی آینده تلاش میکردند، حالا در پشت دیوارهای بلند محدودیت و سرکوب، محکوم به سکوت شدهاند. این سرکوب، تنها سرکوب یک نسل نیست، بلکه حملهای برنامهریزیشده برای نابودی آگاهی، آینده و امکان هرگونه تغییر در جامعه است.
گروه طالبان، که با تفکر متحجرانه و زنستیزانه بر افغانستان سایه افکندهاند، از همان آغاز، دشمنی خود را با آموزش زنان آشکار ساختند. این گروه که با ترکیبی از «افراطگرایی دینی و واپسگرایی قبیلهای» حکومت میکنند، از علم، تفکر و آگاهی میهراسند. آنها میدانند که هر چه مردم ناآگاهتر باشند، بهتر میتوانند قدرت خود را حفظ کنند. اما این ترس، در مورد زنان دوچندان است. زیرا «زن آگاه، مادر آگاه میشود و مادر آگاه، جامعهای آگاه میسازد.» گروه طالبان از چنین آیندهای وحشت دارند. بسته شدن دروازههای مکاتب و دانشگاهها به روی دختران، حذف زنان از مشاغل علمی و ممنوعیت فعالیت آنان در عرصههای پژوهشی، همه نشان از ترس طالبان از زنانی دارد که به سلاح دانش مجهز باشند. زیرا دانایی، نخستین دشمن تاریکی است و رژیمی که با جهل حکومت میکند، هیچگاه نمیتواند تاب حضور زنانی را داشته باشد که حقایق را جستوجو میکنند و میخواهند سهمی در ساختن آینده داشته باشند.
اما چرا گروه طالبان تا این حد از تحصیل زنان وحشت دارند؟ پاسخ این سؤال در ماهیت حکومتداری و ایدئولوژی آنان نهفته است. طالبان میدانند که تحصیل، نهتنها آگاهی را افزایش میدهد، بلکه فرد را قادر میسازد تا نظامهای سرکوبگر را به چالش بکشد. زنی که درس میخواند، نهتنها برای خود تصمیم میگیرد، بلکه درک میکند که چگونه یک حکومت میتواند سرنوشت او را بدزدد و چگونه میتوان علیه آن ایستاد. گروه طالبان نمیخواهند که زنان به این نقطه از آگاهی برسند. برای آنان، یک زن آگاه و باسواد، خطری بزرگتر از هر نیروی نظامی است، زیرا چنین زنی نهتنها خود را آزاد میسازد، بلکه نسلهای بعدی را نیز از بند جهل و استبداد نجات میدهد.
این محرومیت، تنها به معنای محروم شدن دختران از درس و مکتب نیست؛ بلکه به معنای خاموش کردن صدای زنانی است که میتوانستند تغییر ایجاد کنند. تخریب سیستم آموزشی زنان در افغانستان، یک پروژهی سیستماتیک است که هدف آن از بین بردن یک نسل باسواد و آگاه است. گروه طالبان، زنان را به سکوت و خانهنشینی وادار کردهاند، اما این سکوت، فریادی است که جهان باید آن را بشنود. امروز، دختران افغانستان با اشتیاق و ناامیدی، کتابهایشان را در اتاقهای تاریک خانههایشان مرور میکنند، اما امیدی به نشستن بر نیمکتهای دانشگاه ندارند. مادری که خود در دوران نوجوانی درس میخواند، امروز نمیتواند دخترش را به مکتب بفرستد. این یک تراژدی بیسابقه است، اما جهان به آن بیتفاوت مانده است.
این در حالی است که در سراسر جهان، زنان در حال شکستن مرزهای علمی هستند. در کشورهای مختلف، زنان در حوزههای فناوری، پزشکی، مهندسی، هوش مصنوعی، فیزیک و زیستشناسی، پیشرفتهای بزرگی را رقم زدهاند. زنان دانشمند، فضا را کاوش میکنند، بیماریهای لاعلاج را درمان میکنند، و آیندهی بشریت را با نوآوریهایشان میسازند. اما در افغانستان، زنان حتی از ابتداییترین حقوق خود نیز محروماند. دختران افغانستان، به جای فکر کردن به کشفیات علمی و نوآوری، درگیر این پرسشاند که آیا اساساً روزی دوباره اجازه خواهند داشت به مکتب بروند یا نه.
این واقعیت تلخ، چهرهی دوگانهی جامعهی جهانی را نشان میدهد. در حالی که سازمانهای بینالمللی شعار برابری جنسیتی سر میدهند، دختران افغانستان فراموش شدهاند. مجامع جهانی، گاه با اعلامیههای بیاثر و محکومیتهای نمادین، تلاش میکنند نشان دهند که نگران وضعیت زنان افغانستاناند، اما این نگرانی هیچگاه به اقدام عملی منجر نشده است. واقعیت این است که جهان، تا زمانی که منافع اقتصادی و سیاسیاش به خطر نیفتد، حاضر نیست برای زنان افغانستان قدمی بردارد. دولتهایی که دم از حقوق بشر میزنند، همچنان با گروه طالبان در حال مذاکرهاند، بدون آنکه مسئلهی آموزش زنان را بهعنوان یک خط قرمز تعیین کنند.
اما سکوت جهانی به این معنا نیست که زنان افغانستان تسلیم خواهند شد. تاریخ نشان داده است که زنان این سرزمین، همواره در برابر ظلم و نابرابری ایستادهاند. آنان در دورههای مختلف، برای حقوق خود جنگیدهاند و هیچ رژیمی، حتی مستبدترین آنها، نتوانسته است روح مقاومت را در آنها بشکند. زنان افغانستان، امروز نیز در حال مبارزهاند، حتی اگر این مبارزه، در تاریکی و سکوت باشد. آنان در خانههایشان، بهصورت مخفیانه درس میخوانند، در شبکههای اجتماعی صدای خود را بلند میکنند و هر راه ممکن را برای یادگیری و پیشرفت مییابند. این مبارزه، تنها مبارزهی زنان نیست؛ بلکه نبردی است برای نجات آیندهی افغانستان.
مردان افغانستان نیز در این مبارزه مسئولیتی سنگین بر دوش دارند. اگر جامعهی افغانستان میخواهد آیندهای آزاد و مترقی داشته باشد، مردان نباید در برابر ستمی که بر زنان روا داشته میشود، خاموش بمانند. تحصیل زنان، تنها یک مسئلهی فردی نیست، بلکه به معنای پیشرفت کل جامعه است. جامعهای که نیمی از جمعیت آن از آموزش محروم باشد، هیچگاه نمیتواند پیشرفت کند. مردانی که امروز در کنار زنان برای حقوقشان نمیایستند، فردا در جامعهای خواهند زیست که در تاریکی جهل و تعصب فرو رفته است.
روز جهانی زنان و دختران در علم، برای بسیاری از کشورها روزی برای جشن است، اما برای افغانستان، روزی است که باید در آن به سوگ نشست. به سوگ رویاهای از دست رفته، به سوگ نسلهایی که از حق ابتداییترین آموزش محروم شدهاند و به سوگ جامعهای که در سایه وحشت طالبان، در حال از دست دادن امید به آینده است. اما تاریخ نشان داده است که هیچ رژیمی، هرچند مستبد و سرکوبگر، نتوانسته است برای همیشه جلوی حرکت دانش و آگاهی را بگیرد. زنان افغانستان، هرچند امروز در بند هستند، اما این بندها ماندگار نخواهند بود.
آنچه طالبان نمیتوانند بفهمند، این است که علم را نمیتوان با ممنوعیت و سرکوب از میان برد. زنی که تشنهی دانستن باشد، حتی اگر درها بسته شوند، راهی برای یادگیری خواهد یافت. همانطور که در تاریخ دیدهایم، بسیاری از زنان، در بدترین شرایط، همچنان به یادگیری ادامه دادهاند. آنان که امروز تحصیل زنان را ممنوع کردهاند، شاید بتوانند برای مدتی کوتاه بر کشور سلطه داشته باشند، اما آینده را نمیتوانند تغییر دهند. زنان افغانستان، حتی در تاریکترین لحظات، راهی برای مقاومت خواهند یافت. زیرا تاریخ به ما نشان داده است که نور علم، سرانجام تاریکی را خواهد شکست.