استاد ذبیحالله شهید، نمونهای بینظیر از شجاعت، ایمان و فداکاری در تاریخ مبارزات ماست. او در ۱۹سالگی، زمانی که بسیاری هنوز در حسرت تجربههای زندگی بودند، قدم در راه مبارزه گذاشت و با ارادهی راسخ و قلبی سرشار از عشق به وطن و باورهایش، مسیر کوتاه اما پرثمر زندگی خود را آغاز کرد. در طول سیزده سال، هیچ لحظهی را بیثمر نگذاشت و توانست با ایجاد اولین هستههای مبارزاتی، روحیه مقاومت و همبستگی را در میان جوانان زنده کند. او با تیزهوشی و قدرت مدیریتی بالا، توانست انسجام جبهات شمال را به دست گیرد و به عنوان یک رهبر واقعی، نهتنها رزمندگان خود را هدایت کند بلکه دشمن را نیز به عقب براند. در ۲۵سالگی، استاد ذبیحالله به نمادی از رهبری قوی و جنگجویی کاردان تبدیل شد. نگاه کردن به زندگی کوتاه اما سرشار از موفقیت او، درس بزرگی است برای هر کسی که میخواهد بداند چگونه میتوان با اراده و شجاعت مسیر تاریخ را شکل داد. هر حرکت او، هر تصمیم و هر تلاشش، نشاندهنده عزم و اعتقاد راسخ بود. او زندگیاش را وقف مردم، آزادی و عدالت کرد و هیچ ترسی از دشمنان و تهدیدها نداشت. امروز که به گذشته نگاه میکنیم، باید از چنین شخصیتهای عبرت بگیریم و به یاد داشته باشیم که انسانها با ایمان و عمل، میتوانند دنیای اطراف خود را تغییر دهند و مسیر تاریخ را رقم بزنند.
نگاهی به مبارزات جوانان رشید تاجیک در دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی، تصویری روشن و الهامبخش از شجاعت، فداکاری و ایمان به آرمانهای والای انسانی ارائه میدهد. آنها در شرایطی سخت و تحت فشارهای شدید، بدون هیچ چشمداشتی، برای حفظ هویت، دین و استقلال کشور خود ایستادند و هیچ ترسی از تهدیدها و خطرهای احتمالی نداشتند. نامهایی مانند احمدشاه مسعود بزرگ و استاد ربانی فقید، نمادهایی از این نسل رشید هستند که با شجاعت و فداکاری خود، نه تنها علیه دشمنان خارجی بلکه علیه هر نوع ظلم داخلی نیز مبارزه کردند. آنها نشان دادند که شجاعت و ایمان وقتی با هم ترکیب شوند، قدرتی فوقالعاده ایجاد میکنند که هیچ نیرویی نمیتواند آن را متوقف سازد. این نسل نشان داد که ایستادگی در راه حق، نه تنها وظیفه فردی بلکه مسئولیت جمعی است و هر انسان آزاده باید در برابر ظلمها مقاومت کند. جوانان آن دوره با وجود محدودیتها و خطرهای فراوان، توانستند روحیه مقاومت را در دل جامعه زنده نگهدارند و الگویی برای نسلهای بعدی بسازند. آنان ثابت کردند که هر فرد با ایمان و اراده میتواند جهان اطراف خود را تغییر دهد و اثر ماندگار بر تاریخ بگذارد.
اما وقتی امروز به خود و جامعهمان نگاه میکنیم، تفاوتی عمیق و نگرانکننده مشاهده میکنیم. نسلی که روزگاری پر از شور، شجاعت و آرمانگرایی بود، اکنون در برابر ظلم، فساد و بیعدالتیها سکوت کرده و منفعل مانده است. پرسش اساسی این است که چه اتفاقی افتاد که از نسلی شجاع و مقاوم، نسلی ترسو و دنبالهرو باقی ماند؟ چه عواملی باعث شد که ارزشهای شجاعت، فداکاری و ایستادگی به فراموشی سپرده شود؟ سکوت و انفعال ما در برابر جنایات و ستمهایی که بر مردم ما روا میشود، نه تنها باعث عقبنشینی جامعه میشود بلکه موجب شرمندگی فردی و جمعی است. باید تأمل کنیم که چگونه توانستیم از مسیر مقاومت و ایستادگی فاصله بگیریم و خود را در برابر ظلمها ناتوان ببینیم. این سکوت و انفعال، محصول عوامل گوناگون است؛ از فراموشی تاریخ گرفته تا ضعف در تربیت اخلاقی و فرهنگی، از بیتفاوتی عمومی گرفته تا وابستگیهای سیاسی و اقتصادی که اراده ما را تضعیف کردهاند. امروز وظیفه ماست که این زخمها و ضعفها را بشناسیم و به خود بیاییم، زیرا ادامه سکوت به معنای پذیرش ظلم و تسلیم شدن در برابر آن است. اگر نتوانیم گذشته را به یاد آوریم و از آن عبرت بگیریم، راه اصلاح جامعه و بازگرداندن شجاعت و استقلال را نیز از دست خواهیم داد.
بسیاری از مشکلات امروز ما ریشه در فراموشی ارزشهای انسانی و تاریخی دارد. وقتی از شهیدان یاد میکنیم، باید بدانیم که شجاعت، ایستادگی و فداکاری تنها مختص گذشته نبوده و نیست. هر نسل موظف است که در حد توان خود از حق و عدالت دفاع کند و اجازه ندهد ظلم و فساد بر جامعه غلبه کند. جامعهی که ارزشها و تاریخ خود را فراموش کند، محکوم به انفعال و سقوط است. آموزش، آگاهی و انگیزه، سه رکن اساسی برای بازسازی روحیه مقاومت و شجاعت در میان مردم هستند. هر فردی که از مسئولیت خود در برابر جامعه غافل شود، سهمی در تضعیف استقلال و عزت جمعی دارد. باید به یاد داشته باشیم که تغییر جامعه از خود ما آغاز میشود و سکوت، حتی اگر به ظاهر راحت باشد، در واقع بزرگترین خیانت به نسلهای آینده است. بازگشت به اصول و ارزشها، یادآوری تاریخ و الگوبرداری از رهبران شجاع، تنها راه مقابله با فراموشی و بیعملی است. بدون این بازگشت، نه تنها عزت و شجاعت گذشته احیا نمیشود، بلکه آینده نیز در معرض خطر قرار میگیرد. ما باید شجاعت را در دل خود زنده کنیم تا بتوانیم جامعهای پویا، آزاد و مقاوم بسازیم.
امید هنوز زنده است و هرگز دیر نیست. همانطور که استاد ذبیحالله و همرزمانش با ارادهی استوار مسیر خود را پیمودند، امروز نیز میتوان نسلی جدید و شجاع ساخت که در برابر ظلم و بیعدالتی سکوت نکند. این نسل باید از تاریخ عبرت بگیرد، شجاعت و فداکاری گذشته را الگو قرار دهد و از ارزشهای انسانی و ملی دفاع کند. مقاومت نیازمند همت، آگاهی و عمل جمعی است و تنها زمانی ممکن میشود که هر فرد مسئولیت خود را بشناسد و سکوت را کنار بگذارد. نسلی که اراده خود را به جامعه تزریق کند، میتواند زنجیرهای ترس و عقبنشینی را بشکند و دوباره عزت و شجاعت را در دل مردم زنده کند. از یاد نبریم که مبارزه علیه ظلم و فساد، صرفا وظیفه قهرمانان گذشته نیست؛ بلکه هر انسان آزاده باید سهم خود را در این مسیر ادا کند. با شجاعت، همت و اقدام، میتوان نسلی سربلند و مقاوم ساخت که میراثدار واقعی شهیدان ما باشد و هیچ ظلم و جنایتی بدون پاسخ نماند.
مقایسه زندگی کوتاه اما سرشار از شجاعت استاد ذبیحالله با وضعیت امروز جامعه ما، تلنگری جدی و ضروری است. او در سیزده سال مبارزه، نمونهی از اراده، شجاعت، مدیریت و فداکاری را به همه ما نشان داد و ثابت کرد که یک انسان میتواند مسیر تاریخ را دگرگون کند. امروز وظیفه هر یک از ماست که از سکوت و انفعال دست برداریم، ارزشهای اخلاقی و ملی خود را احیا کنیم و در برابر ظلم و بیعدالتی بایستیم. ما نمیتوانیم منتظر دیگران باشیم تا به جای ما مبارزه کنند؛ هر یک از ما باید روشنایی شجاعت، تعهد و مسئولیت را در دل جامعه روشن نگهدارد. بازگرداندن روحیه مقاومت، آگاهیبخشی و عمل جمعی، تنها راه بازسازی عزت و شجاعت از دست رفته است. با الهام از شهدا، میتوانیم نسلی شجاع، مستقل و سربلند بسازیم که شایسته تاریخ، هویت و فرهنگ ما باشد. این مسیر، مسیر ایستادگی، شجاعت و امید است و تنها با اراده جمعی و همت فردی ممکن خواهد شد.



