وقتی همه سکوت کردند، مسعود گفت: ما تسلیم نمی‌شویم

نویسنده: برسام آریایی

احمد مسعود را نمی‌توان با معیارهای کوتاه‌مدت یا انتظارهای لحظه‌ی سنجید. او در زمانی برخاست که افغانستان، نه تنها از نظر سیاسی و نظامی، بلکه از حیث روانی و اجتماعی در وضعیت فروپاشی کامل قرار داشت. تسلسم‌دهی جمهوریت برای میلیون‌ها انسان معنای پایان امید، نابودی نظم و بازگشت به عصر تاریکی بود؛ عصری که در آن ترس بر تفکر و ناامیدی بر اراده سایه افکنده بود. در چنین شرایطی که سیاست‌مداران خاموش ماندند، فرماندهان پراکنده شدند و نخبگان یا مهاجرت را برگزیدند یا سکوت را، احمد مسعود برخلاف موج زمان برخاست و گفت: «ما تسلیم نمی‌شویم.» این جمله، نه یک شعار، بلکه اعلام موجودیت نسلی بود که می‌خواست بگوید هنوز افغانستان تمام نشده است. در شرایط شکست عمومی، ایستادن خود بزرگ‌ترین شکل از مقاومت است و مسعود این ایستادن را به‌گونه‌ی معنا کرد که به‌جای فریاد خشم، پژواک امید شود.

احمد مسعود برخلاف تصور برخی، رهبر «قدرت‌یافته» نیست، بلکه رهبر «در حال ساخته‌شدن» است. او در میان تلی از شکست‌ها، در دل ویرانه‌های اعتماد ملی و در جامعه‌ی گرفتار در زخم تفرقه و فراموشی، بار رهبری را بر دوش گرفته است. چنین موقعیتی از نظر روانی، تاریخی و سیاسی دشوارترین مرحله‌ی رهبری است؛ زیرا نه پشتوانه‌ی نهادی دارد، نه ابزار حکومتی و نه حمایت بین‌المللی. با این‌همه، مسعود در چهار سال گذشته توانسته است جبهه‌ی را زنده نگه‌دارد که در برابر یکی از خشن‌ترین رژیم‌های قرن ایستاده است؛ رژیمی که از پشتیبانی چند دولت منطقه‌ی، منابع مالی نامحدود و دستگاه تبلیغاتی گسترده برخوردار است. با وجود همه‌ی این موانع، مسعود نه عقب نشست و نه مأیوس شد. او با آرامش، صبر و اندیشه مسیر دشوار ساختن یک مقاومت نوین را ادامه داد و همین استمرار، ماهیت رهبری او را شکل داده است.

رهبر واقعی را نه از شعار، بلکه از پایداری در لحظه‌های بی‌پناهی باید شناخت. احمد مسعود، برخلاف بسیاری از چهره‌های سیاسی که با نخستین باد سقوط ناپدید شدند، حضورش را در صحنه نگه‌داشت و حتی در سخت‌ترین روزها صدای خود را بلندتر کرد. او از آغاز کوشید مقاومت را از محدوده‌ی نظامی به یک جنبش فکری، اخلاقی و ملی ارتقا دهد. در نگاه او، سیاست بر مدار قبیله، قدرت و منافع شخصی نمی‌چرخد، بلکه بر محور عدالت، آزادی و کرامت انسانی استوار است. او به‌خوبی دریافته است که اگر مقاومت بخواهد پایدار بماند، باید بُعد فرهنگی و اجتماعی پیدا کند؛ زیرا جنگ امروز نه تنها در میدان، بلکه در ذهن‌ها و روایت‌ها جریان دارد. از همین رو احمد مسعود، بیش از هر فرمانده‌ی، به جنگ روایت‌ها پرداخت؛ جنگی که با قلم، آگاهی و حقیقت ادامه دارد، نه صرفا با تفنگ.

در چهار سال گذشته، احمد مسعود بدون برخورداری از بودجه‌ی دولتی یا حمایت مستقیم هیچ کشور خارجی، توانسته است جبهه‌ی از آگاهی، گفت‌وگوریا و امید را در میان نخبگان و نسل جوان افغانستان زنده نگه‌دارد. او با سخنرانی‌هایش در دانشگاه‌ها و نشست‌های بین‌المللی، تلاش کرده است تا مقاومت را از حاشیه به متن سیاست جهانی برگرداند. سخنانش نه از موضع خشم، بلکه از موضع تحلیل و دعوت به عدالت است؛ او زبان جهان را می‌فهمد و با همان زبان از آرمان مردم خود دفاع می‌کند. در روزگاری که بسیاری از رهبران تنها به زبان محلی سخن می‌گویند، احمد مسعود نشان داده است که فهم او از سیاست، جهانی، تحلیلی و مدرن است. این توانایی درک چندلایه از سیاست، به او امکان داده تا میان مقاومت میدانی و مشروعیت بین‌المللی پیوندی تازه برقرار کند؛ پیوندی که در آینده سیاسی افغانستان نقش تعیین‌کننده خواهد داشت.

برخی از منتقدان می‌پرسند چرا احمد در میدان جنگ حضور دائمی ندارد؛ اما این نقد، نادیده‌گرفتن واقعیت رهبری است. احمد نه یک فرمانده‌ی محلی، بلکه رهبر یک جبهه‌ی ملی است که مسئولیت او، سازمان‌دهی، انسجام نیروها و حفظ جهت راهبردی مقاومت است، نه صرفا حضور در یک محور جغرافیایی. او درک کرده است که دشمن تنها با گلوله شکست نمی‌خورد، بلکه باید از نظر روایت، مشروعیت و باور عمومی نیز شکست داده شود. احمد مسعود، جنگ را از سطح کوه و دره به سطح وجدان ملی برده است. امروز هر جوانی که در هر نقطه‌ی افغانستان از آزادی و عدالت سخن می‌گوید، ادامه‌دهنده‌ی همان شعور و اندیشه‌ی است که مسعود زنده نگه‌داشته است. این تحول از جنگ فیزیکی به مقاومت معنوی، یکی از ژرف‌ترین تغییرات در تاریخ مبارزات معاصر افغانستان است.

احمد مسعود در برابر وسوسه‌ی معامله و سازش نیز ایستاده است. در حالی‌که بسیاری از سیاست‌مداران و فرماندهان سابق با وعده‌های مالی و مقام از سوی رژیم طالبان فریب خوردند، او هرگز تن به معامله نداد. احمد مسعود به‌خوبی می‌داند که معامله بر سر خون شهیدان و آرمان آزادی، خیانت به تاریخ است. مسیر سازش برایش بسیار آسان‌تر بود، می‌توانست با چند امتیاز، جایگاهی امن در کشوری دیگر برای خود دست‌وپا کند. اما ترجیح داد در خطر بماند و صدای آزادی باشد. این انتخاب نه از سر لجاجت، بلکه از ایمان به حقیقت بود؛ ایمانی که از درون یک تربیت اخلاقی و از آموزه‌های نسلی می‌آید که آزادی را نه شعار، بلکه شأن انسان می‌دانست. چنین پایداری در عصر مصلحت‌طلبی، خود نوعی شجاعت اخلاقی است؛ شجاعتی که کمتر در میان رهبران معاصر دیده می‌شود.

با همه‌ی فشارها و تهدیدها، احمد هنوز از «آینده» سخن می‌گوید، نه از انتقام. در بیانیه‌ها و سخنرانی‌هایش هرگز زبان نفرت و تعصب به کار نبرده است، بلکه پیوسته بر عدالت، آموزش و بازسازی اعتماد میان اقوام افغانستان تأکید کرده است. او می‌داند که اگر مقاومت به نفرت قومی فروکاسته شود، دشمن از همان شکاف بهره خواهد برد. این درک از سیاست، نشانه‌ی بلوغی است که در سن و سالی چون او، کم‌نظیر است. احمد به جای اینکه در دام احساسات آنی بی‌افتد، به ضرورت‌های تاریخی اندیشیده است؛ به این‌که افغانستان تنها با گفت‌وگو، برابری و احترام متقابل می‌تواند از دایره‌ی تکرار خشونت بیرون شود. همین نگاه انسانی و آینده‌نگر، او را از بسیاری از مدعیان سیاست متمایز می‌کند.

احمد در مسیر سخت و طولانی رهبری، بی‌تردید اشتباه هم خواهد داشت، زیرا هر انسانی در میدان تصمیم دچار خطا می‌شود. اما آنچه او را از سیاست‌مداران فرصت‌طلب جدا می‌کند، نیت صادقانه و ایمان واقعی‌اش به آرمان آزادی است. او سیاست را نه برای قدرت، بلکه برای کرامت انسان‌ها می‌خواهد. نیت صادق، اگر با تجربه و بلوغ تاریخی همراه شود، می‌تواند چهره‌ی بسازد که روزی تاریخ با احترام از آن یاد کند. احمد مسعود، سیاست را به عرصه‌ی اخلاق بازگردانده است؛ به جایی که تصمیم سیاسی، ادامه‌ی تعهد انسانی است. او از همان نخستین روز، به جای بازی با کلمات، به ساختن اعتماد پرداخت و همین تفاوت میان سیاست‌مدار و رهبر است؛ میان کسی که دنبال قدرت است و کسی که برای معنا می‌جنگد.

احمد مسعود، وارث نامی بزرگ است، اما در پی آن نیست که تنها میراث‌دار باشد. او می‌خواهد از «مسعود» معنایی نو بسازد؛ معنایی که نه در خاطره، بلکه در آینده زنده بماند. در نگاه او، مسعود نه صرفا نماد گذشته، بلکه نشانه‌ی آینده‌ی آگاه، آزاد و متحد است. آینده‌ی که در آن مقاومت از سنگرهای کوهستانی فراتر می‌رود و به آگاهی، آموزش و آفرینش بدل می‌شود. در جهانی که سکوت به عادت بدل شده، احمد هنوز صدای ایستادگی است؛ صدایی که از میان خاکستر شکست برخاسته و وعده‌ی فردایی بهتر می‌دهد، همان کسی که وقتی همه سکوت کردند، گفت: «ما تسلیم نمی‌شویم.»

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://paigah-news.com/?p=15836

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

آخرین اخبار

گفتمان عدالت در برابر گفتمان سلطه؛ تمایز معرفتی جبهه مقاومت ملی و گروه طالبان در قبال زنان

در سال‌های اخیر، هم‌زمان با سلطه‌ی گروه طالبان و گسترش بحران مشروعیت در افغانستان، عرصه‌ی اندیشه و رسانه شاهد تکثیر متونی بوده است که داعیه‌ی

ادامه مطلب »