چند روز قبل، دوستی از پنجشیر برایم روایت کرد که طالبان کتابهای مکتب روستای “پیاوشت” شهرستان رخه پنجشیر را جمع کردند و با خود بردند. بعدا متوجه این خبر در رسانه های اجتماعی شدم که در کابل نیز این اتفاق افتاده بود. متعاقبا در گزارش روزنامه هشت صبح نیز این خبر را مرور کردم.گروه طالبان از زمان اشغال کابل و نشستن در سکوی قدرت افغانستان، تلاشهای مستمری را برای پاکسازی فرهنگ غیر طالبانی مردم افغانستان، به راه انداخته است. از بستن مکاتب و دانشگاهها بهروی زنان و دختران افغانستان تا حذف زنان، روشنفکران و کادرهای مسلکی غیر خودی، و همچنین حذف نهادهای حکومتی و غیرحکومتی و تازهترین اقدام طالبان در افغانستان، جمعآوری کتابهای غیر دینی/سنی از کتابخانههای مکاتب روستاها و سایر کتابخانههای شهر کابل و استانها است.
این خبر به اندازه بستن دروازه های دانش و تعلیم بهروی دختران افغانستان، تکان دهنده و خطرناک است و دورنمای تاریکتری از این جغرافیای خون و خشونت را ترسیم میکند. پرسشی که ممکن است به ذهن هر کسی ایجاد بشود این است که هدف طالبان از جمعآوری کتابها از کتابخانهها چه میتواند باشد و این عملکرد طالبان، چه پیامدهای برای افغانستان خواهد داشت؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت که برنامه جمعآوری کتاب، پرده از سه چهره و شخصیت طالبان بر میدارد. یک فارسی ستیزی. دو کتاب ستیزی. سه ترویج تروریزم. این آخری نتیجهی منطقی آن دو مورد اولی نیز خواهد بود.
۱ـ فارسی ستیزی و فرهنگ ستیزی: چنانکه روشن است، کتابهای کتابخانههای افغانستان، اکثرا به زبان فارسی نوشته یا ترجمه شدهاند که زبان ملی و نقطه وصل و ارزش مشترک تمام مردم افغانستان است. مشکل و دشمنی طالبان با فرهنگ و زبان فارسی، بخشی از هویت و شخصیت فرهنگی/قومی این گروه است. آنان در دوره قبل حکومتداریشان در کابل و بعضی استانها، آنگونه که آقای عبدالمنان دهزاد در کتاب سرنوشت عدالت اجتماعی پس از طالبان آورده است، دست به سوختاندن و به آتش کشیدن کتابخانهها و حتی جمعآوری لوحههای دکانها و فروشگاهها که به زبان فارسی بود، یازیده بودند. چنانکه در یک مورد، کتابخانه ناصر خسرو بلخی را با پنجاه هزار جلد کتاب ارزشمند، در پلخمری (مرکز استان بغلان) به آتش کشیدند. اکنون نیز جمعآوری این کتابها، خوانندگان را از دسترسی به کتابهای فارسی محروم میکند. فارسی ستیزی یکی از ویژهگیهای اصلی گروه طالبان است. علاوتا نتیجه این برنامه باعث تضعیف فرهنگ غیر طالبانی مردم افغانستان میشود و اینها بخشی از برنامه طالبان برای یکدست سازی قومی و فرهنگی مردم افغانستان است.
۲. کتاب ستیزی: طالبان متاسفانه با کتاب و حتی روزنامهها حال خوشی ندارند و آشتی نیستند. گذشته طالبان و بنیادهای فکری و عقیدتی آنان، خواندن کتابی از غیر از کتابهای دینی مذهب اهل تسنن را بدعت و ناروا و خطرناک میپندارد. مرحوم وحید مژده در کتاب افغانستان و پنج سال سلطه طالبان میآورد که: « در یکی از اعیاد به دیدن ملا حسن آخند ( که معاون صدر اعظم طالبان بود) رفتم. از این ناراحت بود که هنگام پختن کیک از پارچههای کاغذ روزنامههای هیواد و انیس استفاده شده است. وی گفت که بعد از عید که به قندهار میرود با ملا محمد عمر در مورد چاپ روزنامه و جراید در افغانستان صحبت خواهد کرد. زیرا به قول وی اکثریت مردم افغانستان از سواد بی بهرهاند و برای آنان تنها رادیو (صدای شریعت) کافیست. همچنان گفت: «خود من در زندگی حتی یک مقاله از روزنامه را نخواندهام. زیرا بهجای اینکه وقت خود را در اینکار ضایع کنیم، چند صفحه از قرآن مجید را میخوانم. » این مرد اکنون صدر اعظم طالبان و فرد شماره دوم قدرت آنان به شمار میرود. از سویی هم کتابهای که جمعآوری میشوند، عمدتا بهنظر طالبان مربوط علوم جدیدهاند که غیر دینی تلقی میشوند و خواندن آنان بدعت و به ضرر جامعه اسلامی است.
شیخ عبدالحکیم حقانی که اکنون، قاضیالقضات این گروه و نویسنده کتاب امارت اسلامی افغانستان ( مانیفست طالبان ) است، در همین کتاب، در این باب مینویسد: « چیزی که تجربه شده است این است که فرورفتن در علوم جدید و معاصره، نابود کننده عقیده و عمل است و آموزش دهنده و فراگیرنده آنها را از قرآن، سنت، اقوال سلف و ائمه دور میسازد و بهجای شرعیات، به عقلیات اعتماد میکنند.» آقای حقانی نزدیکترین و تاثیر گذارترین چهرهی رهبر طالبان به شمار میرود و کتاب وی، در واقع مانیفست و به اصطلاح آقای سید قطب، معالم فیالطریق گروه طالبان پنداشته میشود. این فتوا و طرز دید، عمق فاجعهای را که مردم افغانستان به آن گرفتارند را به نمایش میگذارد و هشدار میدهد که چه عواقب خطرناکی در انتظار مردم افغانستان با سلطه گروه طالبان است.
بناء کتاب ستیزی بخش دیگری از چهره و هویت طالبان است که با برنامه جمعآوری کتابها از سوی این گروه، خودش را دارد بیشتر آفتابی میکند.
۳. ترویج تروریسم و گسترش تفکر طالبانی: همزمان با برنامه جمعآوری کتاب از سوی طالبان، خبر گسترش مدارس جهادی در سرتاسر افغانستان، رویدیگر این برنامه را روشن میکند. طالبان از یک طرف مکاتب و دانشگاه را بهروی زنان بستند و مردم را از کتابخواندن محروم میکنند و در طرف مقابل، مدارس جهادی را گسترش میدهند. مدارسی که قبل از این، در خاک پاکستان فعال بودند و انتحاری تولید میکردند، حالا در افغانستان به شکل وحشتناکی افزایش یافتهاند. نتیجه منطقی این دو خبر، ترویج تروریزم و گسترش افراطیت دینی و تفکر طالبانی است. طالبان در این مدارس مجاهد و انتحاری مسلح به ایدئولوژی طالبانی و تفکر دیگر ستیز آنان تربیت میکنند. این مدارس در واقع قرارگاههای نظامی آموزشی اند و سربازان و فداییهای جان برکف در اختیار این گروه قرار خواهند داد. با این حساب، طالبان برنامهی گستردهای را برای ترویج اندیشههای دیگر ستیزانهشان روی دست گرفتهاند که جمعآوری کتابها و در مقابل گسترش مدارس جهادی، بخشهای از آن اند.
با توجه به آنچه گفته آمدیم، میتوان، کاری را که طالبان انجام میدهند، نسل کشی فرهنگی نام گذاشت. آنان به زنان احترام نمیگذارند و به آنان فرصت کار را نمیدهند. به دختران فرصت تعلیم و آموزش را نمیدهند. دهها فعال فرهنگی و مدنی را در زندانهای خود دارند. کتابها را از بازارها و کتاب خانهها جمع میکنند تا مردم افغانستان، کتاب نخوانند و خواندن کتاب را ناروا و به ضرر جامعه اسلامی و شریعت طالبانی میدانند. با زبان فارسی که زبان تمام مردم افغانستان و نقطه وصل و ارزش مشترک تمام اقوام قلمداد میشود، دشمنی دارند. در دور قبلی حکومتشان بتهای بامیان را که نماد تمدن دیرینه این سرزمین بودند، شکستند و روزانه مدارس دینی و جهادیشان را گسترش میدهند. همه اینها یک پیام دارد. نسلکشی فرهنگی. طالبان میخواهند، تمام زمینهها و امکانها را به فرهنگ و مردمی که روحیه طالب ستیزانه دارد، ببندند و نسلی از مردم افغانستان را تربیت کنند که با تمام جهان در ستیز باشد. نسلی که بتواند تروریسم را از افغانستان به کشورهای همسایه مخصوصا ایران صادر بکند. بنا باین، پیام واضح برنامه جمعآوری کتاب از سوی طالبان، نسل کشی فرهنگی و ترویج تروریسم و افراطیت مذهبی است/خواهد بود.



