افغانستان امروز، نهتنها صحنهی درگیریهای سیاسی و امنیتی، بلکه میدان منازعهی تمدنی است که در آن هویت زن مسلمان، فرهنگ فارسیزبانان و ساختارهای اجتماعی در معرض تهدید قرار گرفتهاند. این منازعه، ریشه در تاریخ، قومیت، و تضاد میان سنت و مدرنیته دارد. مقاله حاضر با تکیه بر منابع پرتابل علوم انسانی انقلاب برای زنان از محمدرحیم عیوضی، گفتمان مبارزاتی دکتر مجتبی نوروزی، و تحلیلهای زکیه تاجیک خراسانی، به بررسی این منازعه و تأثیر آن بر جایگاه زن در افغانستان میپردازد.
منازعه تمدنی؛ از شهر و روستا تا قومیت و هویت
افغانستان درگیر چند سطح از منازعه تمدنی است:
• نزاع شهر و روستا: تقابل میان زندگی مدرن شهری و ساختارهای قبیلهای روستایی، زمینهساز شکافهای اجتماعی و فرهنگی شده است. طالبان، برخاسته از بستر روستایی و قبیلهای، در برابر زیست شهری و مدرن ایستادهاند.
• نزاع قومیتی: سیاست در افغانستان رنگ و بوی قومیتی دارد. قوم پشتون، بهویژه از زمان عبدالرحمنخان، تلاش کردهاند ساختارهای اجتماعی غیرپشتونی را درهم بشکنند. این تقابل تاریخی میان حاکمیت پشتون و فرهنگ فارسیزبانان، در رفتار طالبان با زنان نیز نمود دارد.
طالبان و زن؛ از سلطه سخت تا فریب نرم
طالبان در دوره دوم حاکمیت خود، علاوه بر رویکرد سختگیرانه، به ابزارهای نرم مانند رسانه، تبلیغات و روایتسازی روی آوردند. آنان تلاش کردند با بازسازی تصویر خود در ذهن جامعه جهانی، چهرهای متفاوت از دهه ۷۰ شمسی ارائه دهند. اما در عمل، زن همچنان در گفتمان طالبانی، نه یک انسان متفکر و خلاق، بلکه عنصری زیبا، افسونگر و مفسدهبرانگیز تلقی میشود.
• زن در این گفتمان، کالایی قابل معامله است.
• حضور اجتماعی زن تهدیدی برای نظم طالبانی محسوب میشود.
• هویت زن مسلمان بهجای بازشناسی، تحریف و حذف میشود.
گفتمان طالبانی؛ استعماری، سیاسی، غیرعلمی
نگاه طالبان به زن نه بر مبنای حقیقت وجودی و جایگاه انسانی او، بلکه بر اساس منافع سیاسی و سلطهجویانه شکل گرفته است. این نگاه:
• فاقد مبنای علمی و معرفتی است.
• از سنتهای قبیلهای پشتونوالی/اوغانی تغذیه میشود.
• با جهانبینی اسلامی در تعارض است.
رژیم متوحش طالبان و رهبران مزدور و دست نشانده بیگانگان شان دریافتهاند که زن، حامل فرهنگ و انتقالدهنده ارزشهاست؛ بنابراین برای انحطاط فرهنگی، ابتدا باید زن را منحرف و از جامع حذف کرد. این رویکرد شباهتهایی با رژیمهای استعماری و صهیونیستی دارد که تلاش میکنند هویت سیاسی و اجتماعی زن مسلمان را از بین ببرند.
زن در تاریخو فرهنگ خراسان/افغانستان: از عزت تا ذلت
سرنوشت زن در خراسان بزرگ، از عهد باستان تا امروز، نوساناتی میان عزت و ذلت داشته است. زنانی چون رابعه بلخی، تهمینه، فرخنده، فرشته کوهستانی و صدها شیرزن دیگر، در مقاطع تاریخی مختلف، حماسههایی از ایستادگی، علمخواهی و عدالتطلبی ومبارزه با جهل و جعل و خرافات آفریدهاند.
• زن در دورههای جهاد و جمهوریت، نقش فعالی در اجتماع داشت.
• در دوره طالبانی، زن به حاشیه رانده شد و هویت او لگدمال گردید.
• جنبشهای اخیر زنان، نشان از بیداری و مقاومت در برابر استبداد دارد.
راهکارهای مقابله با زنستیزی طالبانی
۱. تقویت هستههای زنانه در جبهه مقاومت
باید هستههای فکری، فرهنگی و اجتماعی زنان انقلابی تقویت شوند تا بتوانند در برابر فریبندگی جنگ نرم ایستادگی کنند.
۲. تدوین طرحهای هویتی بلندمدت
با تمرکز بر هویت زن افغانستان، باید طرحهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت برای ارتقای آگاهی عمومی و مقابله با اندیشه طالبانی تدوین و اجرا شود.
۳. بازخوانی جهانبینی اسلامی درباره زن
اسلام، زن را موجودی با کرامت، مکمل مرد، و دارای نقش اجتماعی تعریف میکند. فهم جایگاه زن در اسلام، کلید مقابله با تحریفات طالبانی است.
۴. ارتقای سواد و آموزش زنان
تحصیل زنان نهتنها موجب کاهش مرگومیر کودکان و مادران میشود، بلکه توانایی آنان در حفظ محیط زیست، مدیریت خانواده و مشارکت اجتماعی و سیاسی – فرهنگی را افزایش میدهد.
آنچه امروز در افغانستان جریان دارد، منازعهای تمدنی است که در آن زن، نهتنها قربانی سیاستهای قبیلهای و قومیتی، بلکه هدف اصلی جنگ نرم و سخت طالبان است. برای مقابله با این زنستیزی، باید به بازسازی هویت زن مسلمان، تقویت جبهههای مقاومت زنانه، و بازخوانی آموزههای تمدنی اسلام پرداخت. زن، ستون تمدن است؛ و تمدن بدون زن، فروخواهد ریخت.




