تقابل میان قندهار و خوست در ساختار رهبری گروه طالبان، در ماههای اخیر به شکل آشکار و غیرقابل انکار تبدیل شده است. این تقابل در سخنرانیهای اخیر ملا ندیم، وزیر تحصیلات عالی گروه طالبان در برابر سراجالدین حقانی به وضوح دیده شد و این به وضوح نشان میدهد که اختلافات داخلی گروه طالبان دیگر محدود به جلسات پشتصحنه نیست و علنی شده است. ملا ندیم نماینده جریان قندهار، همواره بر وفاداری مطلق به رهبر و پیروی بیچون و چرا تاکید دارد و نگران شکسته شدن تابوی اطاعت است. او میداند که هرگونه اعتراض یا زیر سوال بردن تصمیمات رهبر این گروه میتواند قدرت جریان قندهار و جایگاه سنتی آنان را تضعیف کند. در مقابل، سراجالدین حقانی با بهرهمندی از جایگاه سیاسی و نظامی برجسته و پایگاه قبیلوی مستحکم در خوست، ظرفیت لازم برای ایجاد تغییر و زیر سوال بردن اطاعت مطلق را دارد. این شکاف، نشاندهنده یک بحران عمیق در درون گروه طالبان است و هشدار میدهد که انسجام این گروه در معرض خطر قرار گرفته است. اهمیت این تقابل از آنجا ناشی میشود که پیامدهای آن میتواند نه تنها بر رهبری، بلکه بر کل ساختار قدرت گروه طالبان اثر بگذارد و محدودیتهای کنونی را آشکار سازد.
رهبر گروه طالبان بیش از هر زمان دیگری نگران فروپاشی تابوی اطاعت است، چرا که سلسلهمراتب قدرت در این گروه به شدت به وفاداری و پیروی مطلق وابسته است. ظهور سراجالدین حقانی، با جایگاه برجسته در ساختار قدرت و قدرت قبیلوی گسترده، به معنای آن است که این تابو دیگر بدون چالش باقی نخواهد ماند. سراجالدین حقانی، با درک عمیق از ساختار سیاسی و نظامی گروه طالبان، میتواند فشار بر رهبر و سایر فرماندهان را افزایش دهد و با زیر سوال بردن فرمانها، مرزهای اطاعت مطلق را جابجا کند. این وضعیت، نگرانی جریان سنتی قندهار را تشدید کرده است؛ چرا که هرگونه لغزش یا تضعیف تابوی اطاعت، مشروعیت مصنوعی و کنترل رهبر این گروه را به خطر میاندازد و امکان ظهور رقابتهای قدرتی درون گروهی را افزایش میدهد. جریان قندهار بر حفظ وفاداری و پیروی مطلق پافشاری میکند، اما قدرت قوی سراجالدین حقانی نشان میدهد که بحران درونی گروه طالبان فراتر از کنترل سنتی آنان است.
گروه طالبان در وضعیت فعلی به یک بنبست آشکار رسیدهاند. این بنبست ناشی از ترکیب چند عامل است؛ «اختلافات داخلی میان جریانهای مختلف، رقابت قبیلوی و فشارهای سیاسی و امنیتی خارجی» که قدرت تصمیمگیری رهبری این گروه را محدود کرده است. سراجالدین حقانی از این بنبست آگاه است و پیامدهای خطرناک آن را میبیند؛ او میداند که ادامه مسیر فعلی میتواند مشروعیت ساختگی رهبری این گروه را تضعیف کند و شکافهای عمیق در میان فرماندهان نظامی ایجاد نماید.
با وجود این، جریان قندهار همان مسیر سنتی گروه طالبان و رهبر سابق، ملا عمر، را دنبال میکند. این جریان بر این باور است که وفاداری مطلق و اطاعت بیچون و چرا تنها راه حفظ ثبات گروه است و هر گونه تغییر یا اعتراض، تهدیدی جدی برای قدرت و مشروعیت رهبری تلقی میشود. این محافظهکاری در شرایط کنونی، گروه طالبان را در بنبست بیشتری قرار داده و توانایی آنان را در پاسخ به چالشهای داخلی و خارجی محدود کرده است. تقابل میان جریان سنتی قندهار و جریان حقانیها، نشان میدهد که ساختار فعلی گروه طالبان شکننده و کمانعطاف است و توان مقابله با فشارهای داخلی و رقابتهای قبیلوی را ندارد. این وضعیت میتواند زمینهساز تنشهای بیشتر، رقابتهای قدرتی و حتی ظهور گروههای موازی در درون گروه طالبان باشد.
تقابل آشکار میان قندهار و خوست پیامدهای جدی برای آینده گروه طالبان دارد. شکاف موجود نه تنها انسجام گروه را تضعیف میکند، بلکه رهبری این گروه را در معرض بحران اطاعت و تهدیدهای ناشی از رقابتهای قدرت قرار میدهد. سراجالدین حقانی با قدرت قبیلوی و جایگاه کلیدی خود، میتواند مسیر تصمیمگیری این گروه را تغییر دهد و تابوی اطاعت مطلق را به چالش بکشد. رهبر گروه طالبان تلاش میکند با کنترل جریانها و مهار این شکافها، ثبات نسبی ایجاد کند، اما واقعیتها نشان میدهد که بنبست کنونی پیچیده و خطرناک است و فروپاشی این گروه امر حتمیست.


