تحول مفهومی استقلال و حاکمیت ملی

نویسنده: استاد شاکر حیات
در این روزها اصطلاحات «استقلال» و «حاکمیت ملی» زیاد تکرار می‌گردند. دیده میشود که طالبان و بعضی تحلیل‌گران از این ترم‌ها برداشت کهنه ‌و ناقص دارند. همین مورد سبب شد که در مورد مطلبی بنویسم.
گذشت تاریخ نشان می‌دهد که با دو نوع استقلال و حاکمیت مواجه هستیم. استقلال دنیای قدیم و استقلال ملی عصر جدید.
 استقلال و حاکمیت قدیم
اختیارات درون مرزی بصورت مطلق به حاکمان تعلق داشت و بدون کدام ملاحظه‌ای طبق میل خویش حکمرانی می‌کردند. نسل کشی، جنایت، برده‌داری و امثالهم را حق خدا دادی و ذاتی خود میپنداشتند. به همین علت بود که عبدالرحمن خان، موسلینی، هتلر، قذافی، صدام … دست از هیچ کار ضد انسانی بر نداشتند.
با وقوع فجایع مانند نسل کشی رواندا، نسل کشی بوسنی، سیاست زمین سوخته افغانستان و طوفان مهاجرت بسوی ارو‌پا همه یک صدای مظلومیت را به جامعه جهانی مخابره میکرد که حاکمیت مطلق و صلاحیت مطلق منجر به ظلم مطلق شده است. لطفاً جلو اش را بگیرید.
استقلال و حاکمیت ملی در عصر معاصر
این دوره از شکلگیری سازمان ملل و پیوستن دولت ها به اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های بین المللی مدنی و سیاسی آغاز می‌گردد. با الحاق به کنوانسیون های ذکر شده دولت ها عملاً از حاکمیت و استقلال مطلق دست کشیدند.
سازمان ملل در قالب ساختاری خود، نیروی نظامی حافظ صلح ISAF را ایجاد کرد و طرح مسئولیت حمایت را به تصویب رسانید که محتوای حاکمیت را دگرگون ساخت. منبعد حاکمیت یک حق نه بلکه مسئولیت است.
حاکمیت مشروط و منوط به تحقق ارزش های انسانی تعریف شد و اصطلاح مداخله بشردوستانه از همینجا نشأت گرفت.
بنابراین آنچه که میتواند ممثل منافع شهروندان باشد مفهوم جدید، استقلال و حاکمیت ملی است.
کسانیکه داد از حاکمیت مطلق میزنند یا نمیدانند و یا میخواهند استبداد عبدالرحمن خانی ادامه پیدا کند.
در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://paigah-news.com/?p=15776

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

آخرین اخبار