نشر فرمان نامهی هیبتالله، رهبر همیشه مخفی طالبان در مورد امر به معروف و نهی از منکر، نشان داد که طالب در رفتارش با مردم اندک تفاوت دیدگاهی با دور گذشتهی حاکمیت ستمگرانهاش نکرده و همچنان به دنبال ناکجا آباد خودش سرگردان است و ملتی را اسیر تنگ نظریها و جفا پیشگیهای خودش ساخته است .
به گفتهی خودشان، قانون «به کاربردن واژه قانون به این فرمانها خود نشان دهندهی جهل شان نسبت به مفهوم قانون در قالب واژگان حقوقی است» امر به معروف و نهی از منکر در عین حالی که نقد محتوایی عمیق و همه جانبه میطلبد، بیانگر عدم آگاهی یا به هیچ انگاشتن تمام مسألهها و دغدغههای مسلمانان امروز در جمع میان نیازها و ضرورتهای زندگی در دنیای مدرن امروز و باورها و مسائل فقهی مبتنی بر فهم و درک فقهای گذشته است.
باری در حین نگارش پروپوزال رسالهی دکتری که بر محور نقد دیدگاههای فقهی طالبان می چرخید یکی از مشکلات بزرگ من نیافتن اسناد مکتوب این گروه تاریخ زده بود. میدانستم چرا رهبران جاهل فکریشان در آن زمان از نظریات شان پرده بر نمیداشتند .
آنان به خوبی می دانستند که سند نادانی و افراط گرایی نشان دادن به جهان، لابیگرانشان را رو سیاه میسازد و آن اسناد بر علیهشان استفاده خواهد شد.
ویژگی اغلب گروه های افراطی استخباراتی خرد ستیزی و استتار است که طالبان از این جهت از همهی این گروهها گوی سبقت را ربودهاند .اما نشر دو مطلب که بیانگر دیدگاه این گروه و عقبهی تئوریک آن میباشد به اندازهی کافی تصویر جهان مطلوب طالب را به دست میدهد .یکی رسالهی«الاماره الاسلامیه و نظامها» و دیگری همین فرمان رهبر شان در مورد امر به معروف و نهی از منکر می باشد.
این دو نوشتهی طالبانی تصویری از اسلام را در دیدگان انسان امروزی مینشاند که در آن جز خشونت، وحشت، تحمیل سبک زندگی خاص، عقب گرایی و تحجر و اختلاط حق و باطل نمیتواند بارقهای از رحمت، عطوفت، آزادی و تنوع دیدگاه را مشاهده کند.
بخشهای زیادی از فرمان نامهی جدید هیبت ا… اگر اجرایی شود، کشور را به «دار الوحشتی» تبدیل میکند که با نام دین و مذهب به جان مردم بیفتند و با خشونت و بربریت ریشهی امید نسلهای آینده برای شکوفایی فردای کشور را بخشکانند.
متاسفانه هرچه زمان میگذرد پرده از جهالت، حماقت و اسلام ستیزی طالبان با نام دفاع و صیانت از مذهب بر میافتد و در نتیجه کشور را به زندانی تمام عیار برای دهها میلیون انسان به ویژه زنان تبدیل می سازد.
این که عدهای در افغانستان بخواهند با سبک مطلوب طالبانی زندگی کنند ممکن زیاد مشکل ساز نباشد، اما این که موجودی کور فهم و بیخبر از تمام تحولات عمیق در دنیای معاصر به نام هیبت الله و اذنابش بخواهند سبک مورد پسندشان را که تصور میکنند تنها سبک زندگی مومنانه هست بر بیش از سیوپنج میلیون مردم ساکن در جغرافیایی به نام افغانستان تحمیل نمایند، ظلمی آشکار و خفقانی وحشتناک است.
متاسفانه کشور ما پشت سرهم قربانی دیدگاههای افراطی دین ستیزانه و دین مدارنه شده و کمتر فرصتی پیش آمده تا کشتی در گل نشستهی این وطن به ساحل آرامش بنشیند.
کمونیست این کشور از مهد مسکو آن کمونیستتر شد و سند رسوایی آن مکتب فکری گردید و برخی از اخوانیهای آن نیز آبروی اخوانیت را به یغما بردند.
سیکولار آن هم روی همه سیکولاران را سیاه کرد و اکنون طالب آن نیز از هر وحشی وحشیتر و درندهتر شده است. از دل کمونیزم آن موجوداتی چون حفیظ و امین و ببرک بدر آمدند که روی لینین و برژنیف را در جنایت و کشتار سپید نمودند.
از میان منسوبین اخوانیت هم، مدعی اخوانی چون حکمتیار بر آمد که آن فکر را به قربانگاه برد و از میان تفکر لیبرال دموکراسی غربی هم افرادی چون کرزی و غنی که به هیچ اصلی از اصول دموکراسی وفادار و پایدار نماندند.
اکنون هم وطن در منجلاب افکار ظالمانهی موجوداتی چون هیبت الله و ندیم و لئیم دست و پا میزند که دین و مذهب در چنگال اهریمنانه شان به نزع افتاده است .
هرچند قطع امید از مبارزه و تلاش برای اصلاح، شایستهی انسان مومن، هدفمند و مسوولیت پذیر نیست، اما صادقانه باید پرسید مارا چه شده که این گونه از قربانگاهی به قربانگاهی دیگر میلولیم و این چنین در اسارت گاه جهل، تعصب و خود برتر بینیگیر افتاده ایم؟
حاشیه نویسی برقانون گفتهی تالبان و به تصور شان مستند کردن آن به برخی دیدگاه ها و نظریات فقهی، گره از کار فروبسته نمیگشاید زیرا این امر نشان دهندهی عمق نادانی و عدم درک طالبان از شرایط و نیاز های بشر امروز و چگونگی پاسخ دادن به این نیاز ها و انطباق آن با اصول و مقاصد دینی میباشد.
حماقتهای طالبانی و پاک کردن صورت مسأله و نوشتن چند جملهی درست و نادرست کنار هم با درک و درد دین داشتن به کلی بیگانه است و بینسبت با فقاهت حکیمانه!
هیبت الله و امثالش را که اگر طالب ایاسای و سیا نباشند که هستند، طلبهای کوچک و نو آموز نیز در مکتب دین به شمار نمی روند؛ چه به قانون نوشتن و القابی چون شیخ التفسیر و شیخ الحدیث را ملوث کردن؟
نو آموزان نابخرد را چه به داعیه داری دین شناسی و پرده دری ناموس فقاهت؟
و اما …البته مسوولیت خود میدانم در حد بضاعت مزجات به نقد محتوایی این دو رساله «نظام الحکم … و قانون امر …» که کثیری از ثمین و بخیسها در هم فرو رفته و عالمی از تناقضات در آن گنجانیده شده بپردازم. اما انتظار میرود عالمان و اندیشمندان جهان اسلام که صورت سازیهای سیرت سوز طالبان آتش به خرمن دیانت و فقاهت می اندازد و پرسش های فربه و ویرانگر را فراروی فهم فقیهانه از دین میگذارد همت گمارند و دیانت و فقاهت را از چنگال اختاپوس فهم بدوی طالبانی برهانند. شاید این گره کور باز شود و دین و فقاهت سیرت و صورتی دیگر بیاید.