امشب در صفحه ایکس آزادگان، سخنرانی احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت ملی افغانستان را در برنامه سالیاد شهادت قهرمان ملی و هفتهی شهید در کشور سویدن، شنیدم؛ سخنرانیای که نه تنها در محتوای آن، بلکه در لحن، ساختار و شیوهی ارائه، تفاوتی آشکار با اغلب بیانیهها و مصاحبههای سیاسی معاصر افغانستان داشت. آنچه در صدای او طنین میانداخت، درماندگی یک نسل نبود، بلکه صلابت فکری یک رهبر بود؛ رهبری که جهان را نه فقط از زاویهی منافع، بلکه از موضع عدالت تحلیل میکرد. سخنرانی او بیش از آنکه بازگویی یک بحران باشد، بیانگر درک ژرف او از سازوکار سلطه، استبداد طالبانی در پوشش مذهب، تروریسم سازمانیافته و بیعدالتی بینالمللی بود. او با واژگانی سنجیده، دقیق و دور از اغراق، مخاطب را به سمت تفکر انتقادی سوق میداد؛ گویی از دریچهای علمیتر و عمیقتر به واقعیت سیاسی افغانستان مینگریست؛ واقعیتی که زیر سلطه طالبان، از معنا تهی و از نفس افتاده است.
سخنرانی احمد مسعود در این مراسم تنها یک پیام یادبود ساده نبود، بلکه حرکتی حسابشده در راستای استمرار گفتمان مقاومت در شرایط بحرانی کنونی افغانستان بهشمار میرفت. چیزی که واضح در سخناناش دیده میشود، او بهخوبی آگاه است که حافظه تاریخی مردم، از مهمترین ابزارها برای بازسازی انگیزه مبارزاتی است. در این چارچوب، برگزاری چنین مراسمهایی در خارج از کشور نیز اهمیت ویژه دارد؛ زیرا از یک سو پیوند دیاسپورای افغانستان با مسائل داخل را تقویت میکند و از سوی دیگر به جهان پیام میدهد که مقاومت زنده است و فراموش نشده. احمد مسعود هم به عنوان پرچمدار امروز مقاومت در برابر گروه انسانکش طالبان و هم بهعنوان فرزند قهرمان ملی احمدشاه مسعود، از اعتبار خانوادگی و میراث تاریخی پدر بهره میگیرد تا خود را ادامهدهنده همان راه معرفی کند. از همین منظر، سخنرانی او نه یک رویداد مستقل، بلکه بخشی از روایتی طولانی است که ریشه در دههها مبارزه مردم افغانستان علیه تجاوز خارجی و استبداد داخلی دارد.
در آغاز، او با ذکر نام شهدای بزرگ افغانستان، از قهرمان ملی، احمدشاه مسعود و شهید صلح استاد برهانالدین ربانی گرفته تا استاد و دیگران، تصویری میسازد که فراتر از یک یادبود فردی است. او در این سخنرانی میکوشد شهدا را نه شخصیتهایی متعلق به گذشته، بلکه سرچشمهی از الهام برای امروز معرفی کند. جملهی «آنان خون دادند اما خاک ندادند» در حقیقت شهادت را همسنگ با پاسداری از عزت و تمامیت سرزمینی جلوه میدهد. بدین ترتیب، شهید از جایگاه صرفاً مذهبی فراتر میرود و به نماد ملی، اجتماعی و سیاسی بدل میشود. احمد مسعود تأکید میکند که تجلیل از شهدا نباید تنها به برگزاری مراسم سالانه محدود شود، بلکه باید در زندگی روزمره مردم انعکاس یابد. این سخن نشان میدهد که او شهادت را به پروسه زنده و جاری در حیات اجتماعی پیوند میزند؛ پروسهی که وظیفهاش پاسداری از آزادی و عزت است.
یکی از پررنگترین بخشهای سخنرانی آقای مسعود، توصیف گروه طالبان بود. احمد مسعود با بیان صریح و بیپرده، طالبان را «ضد دین، ضد آزادی، ضد عدالت، ضد زن، ضد علم و ضد انسانیت» معرفی میکند. چنین عباراتی نهتنها طالبان را از هرگونه مشروعیت ساقط میسازد، بلکه آنان را در جایگاه نیرویی مطلقاً شرور قرار میدهد. این تصویرسازی سبب میشود که مخاطب هیچ راه میانهی میان مقاومت و تسلیم نبیند. به این ترتیب، مبارزه به یک وظیفه اخلاقی و دینی بدل میگردد و هرگونه مصالحه یا همزیستی با طالبان بیمعنا میشود. احمد مسعود میخواهد نشان دهد که طالبان تنها یک گروه سیاسی یا قومی نیستند، بلکه تهدیدی علیه کل بشریت و تمدن بهشمار میآیند. بدینگونه، مقاومت در برابر آنان نه فقط مسئولیت مردم افغانستان، بلکه بخشی از نبرد جهانی میان خیر و شر قلمداد میشود.
رهبر جبهه مقاومت ملی، در این سخنرانی تکرار در تکرار بر مسئله اتحاد بهعنوان کلید اصلی نجات افغانستان تأکید میورزد. از نگاه او گروه طالبان نهایتاً چند صد هزار نفر بیشتر نیستند، اما توانستهاند سرنوشت چهل میلیون انسان را به گروگان بگیرند و ریشه این وضع چیزی جز تفرقه میان مردم نیست. او یادآور شد که احمدشاه مسعود هیچگاه بر قومیت و سمت تأکید نمیکرد، بلکه همیشه بر اسلام و افغانستان تاکید داشت. این یادآوری، در حقیقت دعوتی به بازگشت به ارزشهای فراملی و وحدتبخش است. احمد مسعود میکوشد با شکستن دیوارهای قومی و زبانی، گفتمان مقاومت را پروسه ملی معرفی کند. در شرایطی که افغانستان گرفتار شکافهای عمیق قومی و سیاسی است، این پیام جنبهی راهبردی دارد و میتواند مبنای بسیج اجتماعی گسترده قرار گیرد.
از نکات برجسته دیگر سخنرانی، توجه ویژه به نقش مردم عادی و بهخصوص زنان بود. احمد مسعود با جملهی «دختران و خواهران پاکزاد ما نیز در برابر ظلم ایستادگی میکنند» بر جایگاه زنان در مقاومت انگشت گذاشت. این جمله بار معنایی عمیقی دارد، زیرا طالبان بهعنوان نیرویی زنستیز شناخته میشوند و سیاستهایشان علیه زنان نهتنها در داخل، بلکه در سطح جهانی محکوم شده است. احمد مسعود با برجستهسازی نقش زنان، هم مبارزه را فراگیر و ملی معرفی میکند و هم مشروعیت اخلاقی و بینالمللی برای آن فراهم میآورد. اشاره او به مردم عادی، از کشاورز و دانشجو گرفته تا جوانان و بزرگان نشان میدهد که مقاومت تنها یک پروسه نظامی نیست، بلکه جنبشی اجتماعی است که همه اقشار باید در آن سهم داشته باشند. این نگرش، مقاومت را از سطح یک حرکت نظامی به سطح یک جنبش همهجانبه ارتقا میدهد.
در بخش دیگری از سخنرانی، احمد مسعود، نقل قول از دشتی شهید میکند که گفته بود «برای ما هر دو طرف پیروزی است؛ اگر شهید شویم به قهرمانان میپیوندیم و اگر پیروز شویم کشور را آزاد میکنیم» عصارهی فلسفه مقاومت است. این منطق، شکست را از قاموس مبارزه حذف میکند. شهادت، نوعی پیروزی به شمار میرود، زیرا فرد را در ردیف قهرمانان تاریخ قرار میدهد و پیروزی نظامی و سیاسی نیز نهایتاً به آزادی سرزمین میانجامد. چنین چارچوبی برای روحیهبخشی به مردم و نیروهای مقاومت اهمیتی اساسی دارد، چرا که ترس از مرگ یا شکست را بیمعنا میسازد. به بیان دیگر، در این نگاه، مبارزه همواره نتیجهی مثبت دارد، مگر آنکه مردم خود آن را رها کنند. چنین نگرشی بهویژه در شرایط سخت کنونی افغانستان میتواند موتور روانی و معنوی مقاومت را روشن نگاه دارد.
احمد مسعود در پایان چشمانداز مبارزه در برابر گروه طالبان را ترسیم میکند. او میگوید که این راه ممکن است یک سال یا ده سال به درازا بکشد، اما آنچه اهمیت دارد استمرار مبارزه و پرهیز از تسلیم است. چنین نگاهی، مخاطب را آماده میسازد تا مسیر طولانی و پرهزینه مقاومت را بهعنوان یک واقعیت بپذیرد. امیدواری او به وعده الهی و باورش به اینکه سرنوشت کشور باید به دست خود افغانستانیها رقم بخورد، پیام اصلی سخنرانی بود. احمد مسعود به روشنی تأکید میکند که آزادی و عزت هدیهی از بیرون نخواهد بود، بلکه تنها از مسیر اتحاد، ایمان و ایستادگی به دست خواهد آمد. سخن او با درود دوباره بر روان شهدا و سپاسگزاری از مردم پایان یافت، اما این پایان در حقیقت آغاز یک تعهد تازه بود؛ تعهد به آنکه چراغ مقاومت نباید خاموش گردد.