آیا طالبان قدرت حل معضل تاریخی دیورند را دارند؟

نوشته: یعقوب لیث صفار
مقدمه
مسئله مرز دیورند، یکی از پیچیده‌ترین چالش‌های تاریخی و ژئوپلیتیک منطقه است که کم و بیش سه ربع قرن است کخ میان افغانستان و پاکستان مورد اختلاف بوده و همچنان منشأ تنش‌های قومی، مذهبی و امنیتی است. طالبان، به عنوان رژیم  پشتون‌محور افغانستان، امروزه  در مرکز این معادله قرار دارند . به ویژه در چهار سال اخیر که طالبان گروه طالبان پاکستانی را پناه داده و با حمایت کامل به آن سوی خط دیورند در خاک پاکستان می فرستد و پاکستان را ناامن ساخته است. این مسئله در دو هفته اخیر بسیار حاد شده است، چرا که در توافقنانه دوحه که میان دولت پاکستان و رژیم طالبان رخ داد، به گونه تلویحی طالبان این مرز را به رسمیت شناختند و از سوی پشتونیست ها مورد نقد قرار گرفتند.
در این میان  تحلیلگران سیاسی، نظرات متفاوتی درباره توانایی و قدرت  رژیم طالبان  برای حل این معضل تاریخی ارائه کرده‌اند. در این تحلیل، دیدگاه چهار کارشناس سیاسی مورد بررسی قرار می‌گیرد و پس از نقل قول هر یک، تحلیل و آسیب‌شناسی آن ارائه می‌شود.
محی‌الدین مهدی تاریخنگار و سیاستگر پیشین به این دیدگاه است که  معضله‌ی مرزی افغانستان با پاکستان را، فقط یک اداره‌ی پشتونی حاکم بر افغانستان می‌تواند حل کند؛ اداره‌ی طالبان حایز چنین صلاحیتی‌است. یگانه کار خیری که گروه طالبان به مثابه‌ی حاکمان پشتون می‌توانند انجام دهند، پایان دادن به این ادعای نادرست است، که طالبان آن را از اسلاف‌شان‌ میراث گرفته‌اند.
به نطر می رسد که  دیدگاه مهدی بیش از حد ساده‌انگارانه است، چرا که طالبان از مشروعیت داخلی حتی میان پشتون ها برخوردار نیستند، از سوی دیگر آنان حتی مشروعیت منطقه ای و بین المللی ندارند‌. در توافق دوحه دیده شد که دولت پاکستان این گروه را به عنوان یک دولت نپذیرفت، بلکه به عنوان یک رژیم حاکم نامشروع با آن تعامل کرد.
اما دیدگاه محی الدین مهدی می تواند به عنوان یک ترغیب و تشویق برای طالبان باشد تا ابن مشکل را حل کنند.
اما اینکه مسیله دیورند فقط یک مسئله پشتونی و داخلی افعانستان باشد نیز زیر سوال است، در گذشته اتحاد جماهیر شوروی و اکنون کشور هند از این مسئله سود می برند.
با این نگرش   هارون سمرقندی پزشک و روان شناسی سیاسی، به این باور است که  چنین اداره های [ مانند طالبان] در کنترل نفوذ نظامی استخباراتی هند تحت نام ساختن لوی اوغانستان است، واصلا تا زمانیکه دولت های پشتون محور وجود داشته باشد،  ممکن نیست که نفوذ استخباراتی هند و ادعای ساختن لوی اوغانستان ختم شود، در نتیجه جنگ و جنایت و فاشیزم و تروریزم ادامه خواهد داشت، مگر اینکه پاکستان مناطق پشتون نشین را در خاک خودش مدغم و کنترل مناطق پشتون نشین را بدست بگیرد.
دیده می‌شود که هارون سمرقندی بر دیدگاه ایدئولوژیک پان پشتونیسم تکیه دارد، مسئله لوی افغانستان دیدگاه راهبردی هر حاکم پشتون این سرزمین است ، پس با وجود این ایدئولوژی نمی توان تصور کرد که یک ارادهٔ سیاسی پشتونی پدید آید که هدف آن حل معضل تاریخی دیورند باشد.
حاکمان پشتون، بیشترینه به اساس ذهنیت قبیله ای که دارند، این خط را یک ننگ تاریخی تصور می کنند و نمی خواهند که این ننگ به نام آن ها تمام شود و از آن در تاریخ بنام شاه شجاع یاد شود.
اما پیشنهاد ادغام مناطق پشتون‌نشین  با پاکستان عملی و مشروع نیست و می‌تواند باعث بحران‌های داخلی و مقاومت قومی شود. تحلیل او همچنین نقش طالبان در حل مسئله را کم‌رنگ کرده و راهکار عملی ارائه نمی‌دهد.
از سوی دیگر خیرالله آزاد، دیپلمات پیشین به این باور است که  طالبان از لحاظ تفکر برتری‌طلبانهٔ قومی و مذهبی، بیشتر از هر جریان دیگری، صلاحیت نمایندگی از اکثریت مردم دوسوی مرز دیورند را دارند. اعتراف طالبان به اینکه معضل دیورند میراث گذشته‌گان است و حمایت از گروه‌های شرارت‌پیشهٔ پاکستانی پیش از آنان نیز وجود داشته، صادقانه و واقعی است. اگر عملاً از حمایت گروه‌های TTP و BLA دست بردارند، می‌توانند خدمت کلان به قوم خود در دوسوی مرز انجام دهند.
این دیدگاه واقع‌بینانه و همزمان  خوشبینانه است. شفافیت طالبان در پذیرش میراث تاریخی مثبت ارزیابی می‌شود، اما قطع حمایت از گروه‌های تروریستی نیازمند توان دیپلماتیک و فشار داخلی و خارجی است و خوش‌بینی بیش از حد درباره توان طالبان برای اجرای آن، واقع‌بینانه نیست. از سوی دیگر، طالبان برخاسته از بازی های استخباراتی هستند، بستر استخباراتی برای طالبان پول و حمایت دیپلوماتیک فراهم می کند، چنانچه طالبان از دشمن پیشین شان هندوستان اکنون چنین حمایت ها را بدست می آورند.
بنابراین، انتطار حل معضل تاریخی دیورند از رژیم طالبان واقعی به نظر نمی رسد.
بر مبنای این نگرش،  عبدالله فرزام تحلیل گر سیاسی به این باور است که  پشتون و جغرافیای پشتون کارت بازی هند و پاکستان است؛ حتی با مکانیزم بلوچ و پشتون، بین ایران و پاکستان نیز جریان دارد. بنابراین چگونه رژیم امارت می‌تواند این معضل را ختم کند؟
به نظر می رسد که  این دیدگاه واقع‌بینانه‌ترین دیدگاه  است و پیچیدگی‌های منطقه‌ای و نفوذ بازیگران خارجی را به خوبی نشان می‌دهد.
نتیجه گیری
تحلیل دیدگاه چهار کارشناس نشان می‌دهد که طالبان، از منظر تاریخی و قومی، نقش محوری در معضل دیورند دارند، اما توان عملی آنها  برای حل آن محدود است و تعلق آنان به ایدئولوژی پان پشتونیسم و تشکیل لوی افغانستان تصور برخاستن ارادهٔ سیاسی حل معضل تاریخی دیورند را از آنان سلب می کند.
در واقع ظرفیت طالبان برای حل مسئله دیورند وابسته به پذیرش واقعیت‌های تاریخی، قطع حمایت از گروه‌های تروریستی و مدیریت فشارهای بین‌المللی است. در حالیکه طالبان نه این واقعیت بین المللی را می پذیرند که دیورند یک مرز بین المللی است، نه حمایت از گروه تروریستی را قطع می کنند، در نتیجه فشار های بین المللی نیز از آنان برداشته نمی شود تا بتوانند مشروعیت بین المللی بدست بیاورند.
بنابراین، حل معضل دیورند تنها با ترکیبی از ظرفیت قومی، شفافیت تاریخی، مدیریت داخلی و تعامل هوشمندانه منطقه‌ای و بین‌المللی قابل تحقق است. بدون این مجموعه اقدامات، این مشکل همچنان پایدار خواهد ماند و تنش‌ها ادامه خواهند یافت. به نظر می رسد که معضل دیورند با وجود ساختار جیوپولیتیک موجود منطقه یک سرطان دائمی برای همه منطقه باقی خواهد ماند، مگر اینکه قدرت های بزرگ به اساس نقشه خاورمیانه بزرگ کل ساختار جغرافیایی منطقه را تغییر بدهند که بسیار به خاطر مخالفت قدرت های منطقه ای مانند ایران، پاکستان و چین بسیار بعید به نظر می رسد.
در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://paigah-news.com/?p=15837

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

آخرین اخبار

گفتمان عدالت در برابر گفتمان سلطه؛ تمایز معرفتی جبهه مقاومت ملی و گروه طالبان در قبال زنان

در سال‌های اخیر، هم‌زمان با سلطه‌ی گروه طالبان و گسترش بحران مشروعیت در افغانستان، عرصه‌ی اندیشه و رسانه شاهد تکثیر متونی بوده است که داعیه‌ی

ادامه مطلب »