ادعای ندا محمد ندیم، وزیر تحصیلات عالی گروه طالبان، درباره حذف نظریه چارلز داروین و «اسلامی کردن» نظام آموزشی افغانستان، نمایانگر تلاشی گسترده برای کنترل افکار نسل دانشگاهی و محدود کردن دسترسی آنها به علوم مدرن است. ندیم مدعی است که بازنگری دروس دانشگاهی و حذف نظریه داروین، اصلاح نظام آموزشی و تطبیق آن با ارزشهای اسلامی را به همراه دارد، اما تحلیل دقیق این سیاستها نشان میدهد که چنین ادعاهایی فاقد پایه علمی هستند. محدود کردن محتوای آموزشی، نسل جوان را از جریان جهانی علوم جدا میکند و دانشگاهها را از مراکز تولید علم به مراکز بازتولید ایدئولوژی تبدیل میکند. این اقدام نه تنها آموزش و پژوهش علمی را مختل میکند، بلکه قدرت تفکر انتقادی و تحلیل مستقل دانشجویان را کاهش میدهد. استفاده نادرست از دین برای توجیه حذف نظریههای علمی، آسیب جدی به روند آموزش عالی وارد میکند و اعتماد نسل جوان به دانشگاهها و پژوهش علمی را تضعیف میکند. این سیاستها به جای پرورش ذهنهای خلاق و مستقل، جامعه علمی را به سمت پذیرش غیرانتقادی افکار محدود و بسته سوق میدهند. پیامدهای بلندمدت این اقدامات میتواند تاثیر عمیقی بر آینده علمی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان داشته باشد. در حقیقت، ادعای اصلاح نظام آموزشی، پوششی برای سرکوب دانش و اندیشه است. این سرکوب علمی، جامعه را از پیشرفت، نوآوری و توسعه پایدار محروم خواهد کرد.
نظریه فرگشت داروین، که بر اساس آن تمامی گونههای حیات دارای نسب مشترک هستند، یکی از بنیادیترین مفاهیم زیستشناسی مدرن و پایه بسیاری از پژوهشها در ژنتیک، اکولوژی و علوم زیستی است. حذف این نظریه از نصاب دانشگاهی باعث محروم شدن دانشجویان از درک اصول پایه علوم طبیعی و زیستشناسی میشود و آنها را از جریان علمی جهانی جدا میکند. دانشگاهها با این اقدام از محیطهای پژوهش مستقل به مراکز بازتولید ایدئولوژی تبدیل میشوند، جایی که آموزش علمی و تفکر انتقادی تحت کنترل شدید قرار دارد. دانشجویانی که با مفاهیم اساسی فرگشت آشنا نباشند، توانایی تحلیل مسائل پیچیده زیستشناسی و فناوریهای نوین را از دست میدهند. این محدودیت علمی، آینده نسل جوان و ظرفیت جامعه علمی افغانستان را به خطر میاندازد. فقدان درک علمی پایه، علاوه بر محدود کردن توانمندیهای فردی، مانع توسعه فناوری، نوآوری و تحقیق در سطح ملی میشود. چنین سیاستهایی در بلندمدت، افغانستان را از پیشرفت علمی و اقتصادی بازمیدارد و جایگاه کشور را در جامعه جهانی تضعیف میکند. محدود کردن علوم طبیعی و حذف مفاهیم بنیادی، به شکلگیری نسلی فاقد توانایی پژوهش مستقل و تفکر خلاق منجر میشود.
استفاده از دین به عنوان ابزار توجیه حذف نظریههای علمی، تهدیدی جدی برای آزادی اندیشه و سلامت آموزشی است. ادعای ندیم که تدریس داروین موجب «فساد اخلاقی» میشود، هیچ پشتوانه علمی ندارد و در تضاد با تجربه جهانی پژوهشگران مسلمان است که توانستهاند همزمان با رعایت باورهای دینی، علوم مدرن را آموزش دهند و تحقیق کنند. استفاده ابزاری از دین باعث محدود شدن پژوهش، سرکوب تفکر مستقل و نابودی انگیزه یادگیری میشود. دانشگاهها به جای مراکز آزاد پژوهش و نوآوری، به محیطهایی برای تثبیت ایدئولوژی تبدیل میشوند. دانشجویان با این محدودیتها نمیتوانند مهارت تحلیل انتقادی و تفکر مستقل خود را پرورش دهند. این سیاستها، افق فکری نسل جوان را تنگ میکنند و آنها را به پذیرش غیرانتقادی آموزهها و ایدئولوژی محدود سوق میدهند. در نتیجه، محیط دانشگاهی به جای پرورش ذهن خلاق، به بستری برای سرکوب علم و دانش بدل میشود. محدودیت دسترسی به مفاهیم علمی، اعتماد دانشجویان به تواناییهای خود را کاهش داده و توسعه علمی کشور را به تأخیر میاندازد.
محدود کردن آموزش به مضامینی که با دیدگاه طالبان همسو هستند، تبعات اجتماعی و فرهنگی عمیقی دارد. دانشجویان از تفکر انتقادی، تحلیل مستقل و پژوهش علمی محروم میشوند و جامعه علمی افغانستان در مسیر رکود قرار میگیرد. فقدان پژوهش آزاد و تحلیل علمی باعث شکلگیری نسلی بسته و محافظهکار میشود که قادر به حل مشکلات اجتماعی، علمی و اقتصادی کشور نخواهد بود. استادان و پژوهشگران مستقل هشدار دادهاند که چنین سیاستهایی، ایجاد نسلی با دیدگاههای افراطی و محدود را تضمین میکند. نبود امکان تحقیق و تبادل علمی با دیگر کشورها، فرصتهای پیشرفت فردی و جمعی را کاهش میدهد و افغانستان را از توسعه پایدار علمی و فرهنگی بازمیدارد. این روند به تولید جامعهای میانجامد که پذیرای نوآوری و علوم جهانی نیست و محدود به آموزههای ایدئولوژیک میشود. چنین وضعیتی آینده علمی، اجتماعی و فرهنگی کشور را به خطر میاندازد و باعث کاهش توانمندیهای ملی و مهارتهای فردی میشود.
پیامدهای بینالمللی حذف محتوای علمی مدرن نیز بسیار جدی است. کاهش اعتماد دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی خارجی به نظام آموزشی افغانستان، همکاریهای علمی، بورسیهها و پروژههای بینالمللی را محدود میکند. دانشگاهها باید پل ارتباطی میان دانشجویان و علوم جهانی باشند، نه ابزار تثبیت قدرت سیاسی یک گروه. قطع ارتباط علمی با جهان خارج باعث محرومیت دانشجویان از منابع آموزشی پیشرفته، فناوریهای نوین و فرصتهای پژوهشی معتبر میشود. عدم دسترسی به دانش روز، توانایی رقابت علمی و فناوری کشور را کاهش میدهد و ظرفیت تولید نیروی انسانی متخصص را محدود میکند. افغانستان بدون ارتباط علمی با جهان، قادر به توسعه فناوری، نوآوری و صنایع پیشرفته نخواهد بود. پیامدهای این اقدامات در بلندمدت، فاصله علمی و اقتصادی کشور را با جهان روزبهروز بیشتر میکند و توسعه پایدار را به مخاطره میاندازد.
نظام آموزشی گروه طالبان در تضاد آشکار با اصول آموزش عالی و حقوق بشر قرار دارد. آموزش عالی باید بر پایه پژوهش مستقل، آزادی اندیشه و توانمندسازی دانشجویان باشد، نه سرکوب تفکر و محدود کردن علم. حذف نظریه داروین و بازنگری ایدئولوژیک دروس، دانشجویان را از علوم اساسی محروم میکند و آزادی پژوهش را محدود میسازد. به ویژه دختران و زنان دانشجو از دسترسی به آموزش علمی و تخصصی محروم خواهند شد و حقوق بنیادین بشر در حوزه آموزش نقض میشود. محرومیت از آموزش علمی و پژوهش مستقل تبعات بلندمدت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دارد و نسل آینده را در شرایط نامطلوب قرار میدهد. چنین سیاستهایی موجب کاهش توانمندیهای فردی و جمعی و محدود شدن ظرفیت جامعه در حل مشکلات پیچیده کشور میشود. آینده علمی و توسعهای افغانستان با این رویکرد در خطر جدی قرار میگیرد.
پیامدهای اقتصادی و توسعهای نیز قابل چشمپوشی نیستند. علوم مدرن پایه توسعه پایدار، فناوری و نوآوری هستند و حذف مفاهیم علمی پایه باعث توقف مسیر پیشرفت میشود. جایگزینی علوم بنیادی با محتوای ایدئولوژیک، تولید نیروی انسانی متخصص و خلاق را محدود میکند و اقتصاد کشور با بحران مهارت و نوآوری مواجه خواهد شد. بدون آموزش علمی و پژوهش مدرن، جامعه قادر به توسعه فناوری، ایجاد صنایع پیشرفته و رقابت با کشورهای دیگر نخواهد بود. محدود کردن دسترسی به علوم و پژوهش، کشور را به عقبماندگی پایدار سوق میدهد و شکاف میان افغانستان و جهان علمی روزبهروز افزایش مییابد. نسل آینده بدون توانایی تحلیل علمی، خلاقیت و پژوهش مستقل، قادر به حل مشکلات ملی و جهانی نخواهد بود. این شرایط به توسعه پایدار و رفاه جامعه آسیب جدی میزند.
از منظر اخلاقی و فرهنگی، ادعای ندیم درباره «اسلامی کردن» آموزش عالی، در عمل به معنای تحمیل تفکری بسته و انحصاری است و نه ارتقای کیفیت آموزش. این اقدام حقوق دانشجویان و استادان را نقض میکند و نسل آینده را از دسترسی به علم جهانی محروم میسازد. طالبان دانشگاهها را از محیطی برای پرسشگری و تحقیق، به مکانهایی برای تثبیت ایدئولوژی و کنترل ذهن تبدیل کردهاند. محدودیت آموزش و سرکوب علوم مدرن، اعتماد دانشجویان به تواناییهای خود را کاهش میدهد و انگیزه یادگیری و پژوهش علمی را از بین میبرد. دانشجویان به جای ایجاد نوآوری و تفکر مستقل، در محیطی قرار میگیرند که پذیرش غیرانتقادی ایدهها را ترویج میکند و به شکلگیری دیدگاههای افراطی کمک میکند. محدود کردن علوم و پژوهش، آینده فرهنگی و علمی افغانستان را به شدت تهدید میکند و توسعه فردی و جمعی را محدود میسازد.
اقدامات وزارت تحصیلات عالی گروه طالبان نشان میدهد که ادعای «اصلاح نظام آموزشی» و «اسلامی کردن» آن، در واقع سرکوب اندیشه و محدود کردن علم است. حذف نظریه داروین و بازنگری ایدئولوژیک نظام آموزشی اقدامی غیرعلمی، خطرناک و محدودکننده است که آینده علمی، اجتماعی و اقتصادی افغانستان را تهدید میکند. طالبان با این سیاستها نه تنها کیفیت آموزش را کاهش میدهند، بلکه نسل جوان را از پژوهش، تفکر انتقادی و مهارتهای علمی محروم میسازند. محدودیت دسترسی به علوم و پژوهش، کشور را در مسیر عقبماندگی پایدار قرار میدهد و فرصتهای توسعه انسانی و اجتماعی را از میان میبرد. افغانستان به جای دانشگاههای پویا و مراکز علم و نوآوری، با محیطهایی مواجه است که تنها به تثبیت قدرت و ایدئولوژی محدود میشوند و نسلهای آینده را از توانمندی علمی و فرهنگی محروم میسازند. این وضعیت آینده کشور را در همه زمینهها به خطر جدی میاندازد و موجب از دست رفتن سرمایه انسانی و فکری افغانستان خواهد شد.