نشست آلاسکا: توافق یا شکست؟

نوشته: تمیم حیدری

به نظر می رسد نشست آلاسکا، توافقی فراتر از مسئله اکراین باشد.

چنانکه مبرهن است در طول تاریخ، جنگ یا به طور خاص جنگ های هژمونیک، ابزار اولیه حل وفصل عدم تعادل ساختار نظام بین‌المللی و باز توزیع قدرت بوده است جنگ هژمونیک لزوما بین قدرت یا قدرت های مسلط و چالشگر یا چالشگران نوظهور در یک سیستم بین المللی رخ می‌دهد. تجمیع دو یا چند قطب انعطاف ناپذیر قدرت غالبا نشانه‌ای وقوع تعارض هژمونیک است.

کشمکش میان قدرت های نوظهور (در حال شدن) و قدر قدرت یا هایپر پاور، نامحدود هستند و می توانند پیامدهای متفاوتی داشته باشند. و ممکن است در جایی سیاسی و در جایی اقتصادی و نظامی و امنیتی باشند.

از این منظر کشورهای روسیه، چین، هند و حتی ایران و کوریای شمالی از جمله قدرت های شمرده می شوند که می توانند هژمونی آمریکا را در منطقه و جهان پیرامون به چالش بکشند. تغییر صلح آمیز قدرت و دگرگونی در ساختار و نظام بین‌المللی نمی تواند قدرت هژمون را از دفاع و واکنش بازدارد.

بنابراین جنگ متراکم شده در کشورهای آسیایی، حوزه بالکان و برخی کشورهای آفریقایی را نمی توان خارج از دایره جنگ هژمونیک و جنگ های نیابتی میان قدرت های بزرگ در نظر گرفت.

جنگ های شوروی و افغانستان، کوزو و صربستان، آذربایجان و ارمنستان، آمریکا و عراق، آمریکا و افغانستان، سودان، لیبی، سوریه، اسرائیل+ آمریکا و ایران و بالاخره اکراین و روسیه از جمله جنگ ها و منازعات بوده اند که در سپهر قدرت و منافع قدرت های بزرگ گره خورده اند.

ابرقدرت ها در این مسیر برای تضعیف و به چالش کشیدن کشور رقیب، گزینه های مختلفی در اختیار دارند.

الف- جنگ آفرینی نیابتی میان کشورهای کوچک در محور قدرت و منافع کشورهای بزرگ؛

ب- ایجاد ائتلاف ها و پیمان های نظامی، امنیتی و اقتصادی؛

ج- تحریم ها و فشارهای بین‌المللی د- جنگ مستقیم و رودررویی (نظیر جنگ جهانی اول و دوم.

بدین توضیح پس از جنگ جهانی دوم، غالبا جنگ میان کشورهای ضعیف و جهان سومی و در مواردی حتی جنگ های داخلی میان آنها در محور منافع ابرقدرت ها و قدرت های برتر بوده است. و این از آنجهت است که در گیری مستقیم و تقابل هسته‌ای میان کشورهای بزرگ و ابر قدرت ها منجر به تخریب جهان و تبدیل شدن طرفین به بخار می شود از آن پرهیز می کنند .

اجتناب از جنگ مستقیم ناشی از ترس متقابل هسته‌ای است نه از روی ترحم و شفقت و اخلاقیات انساندوستانه آنها.

عبور چین از تنگناهای اقتصادی و صعود این کشور به رده دوم اقتصادی و حتی نظامی جهان نیز ناشی از همین رقابت هژمونیک بوده است که میان آمریکا و روسیه پس از جنگ جهانی دوم جریان داشت.

برچیدن تدریجی سایه کمونیسم و ره‌آوردهای سوسیالیستی از اروپا و خاور میانه و چراغ سبز آمریکا برای صفحه جدید روابط با چین در تارنمای معماری کسینجر که با (دیپلماسی پنهانی پینگ‌پنگ) شروع شد در واقع با هدف تضعیف قدرت روسیه بود که بعد از جنگ جهانی دوم، دومین قطب قدرت به حساب می آمد.

اکنون که چین به لطف رقابت آمریکا و روسیه در کنار تلاش های خستگی‌ناپذیر «دنیگ شیاوپنگ» و حزب کمونیست به قدرت چالشگری برای آمریکا تبدیل شده است، مهار دوبار آن از نظر آمریکا خیلی دشوار و پر هزینه است. تلاش ها و دیدارها مکرر روئسای جمهور آمریکا و چین در چند سال پسین نیز نتیجه قابل اعتنایی نداشته است، آمریکا در تلاش است با ترغیب روسیه و روحیه بخشی آن از انزوای سیاسی و اقتصادی، این کشور را اهرمی قرار دهد در قبال زیاده خواهی ها و عروج چین از دایره ژئوپلیتیک اقتصادی به‌ ساحات نفوس و نفوذ اقتصادی و امنیتی آمریکا.

البته این نکته را باید توجه داشت که روسیه از نظر ایدیولوژیکی و فرهنگی و حتی ساختارهای سیاسی به مراتب نزدیکتر وهمخوان تر نسبت به چین مائوئست کمونیستی.

پس خارج از دایره واقع نیست که گفته شود «نشست آلاسکا توافقی فراتر از اکراین است.

موارد مهم این نشست گرچه از سرخط اخبار و روزنامه‌ها دور ماند؛ اما بایستی توجه داشت که یک طرف مذاکره ترامپ قرار دارد که برای «آمریکای اول- یا اول آمریکا» از هر ابزاری استفاده می کند (و بیشتر یک تجار منفعت جوی سیاسی است) و در طرف دیگر پوتین قرار دارد که به هیچ عنوان تضعیف ژئوپولیتکی و سیاسی روسیه و گسترش ناتو را بر حوزه نفوس روسیه نمی‌تابد و نوستالوژی گرایانه همواره در تلاش است ابوهت را به روسیه برگزداند.

برای رسیدن به این مقصود هر دو طرف تلاش کردند تا در یک گفتگوی مستقیم طرح های قابل تاملی برای نظم نوین جهانی تدارک ببینند.

البته که این نشست نهایی نیست و چنانکه پوتین از ترامپ دعوت نمود ادامه خواهد داشت. اما غالب توافق های دوجانه لایه های پنهانی دارند که تا زمان اجرا و نهایی شدن به عرصه عموم کشانیده نخواهد شد.

در عین حال ممکن است شوک های از جانب اروپا و همراه هان روسیه به این نشست وارد شود که دو طرف یا یکی از آنها را در سنجش دورنمای قدرت و محاسبات منافع از اجرا باز ماند و اعتماد بوجود آمده میان آنها را متزلزل یا از بین ببرد.

با این وجود می توان گفت نشست آلاسکا موارد مهم و قابل توجهی را پوشانیده که در برخی موارد ممکن است مقدماتی برای توافق های نسبی و پنهانی نیز چیده شده باشد که قابل تأمل است:

ـ گفتگو بر سر اداره نظم نوین جهان در نظام «تک چند قطبی»؛

ـ مسیریابی همکاری‌های متقابل روسیه و امریکا،

ـ ذی‌حق شمردن روسیه در برخی از سرزمین های اکراین که تحت کنترل روسیه قرار دارند؛

ـ دیل یا معامله دوطرفه روی قضیه ایران و اکراین؛

ـ مهار چین و فراهم ساختن بستر رشد اقتصادی روسیه در ازای تضعیف چین و فروکاست قدرت اقتصادی و نظامی آن

ـ ایجاد سد جدید در بلوک شرق برای مهار چین

فرش سرخ زیرپای پوتین در آلاسکا و دعوت پوتین از ترامپ به مسکو؛ اظهار خوشبینی ترامپ از مذاکرات، عبور جنگده های بی۲ و اف ۳۵ از فراز میدان گفتگو و دکترین صلح از منظر قدرت، همه و همه نشانه‌های بارز تغییر پالیسی آمریکا در قبال روسیه و فراتر از اکراین است.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://paigah-news.com/?p=15645

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

آخرین اخبار

نقد باید دادگرانه باشد

نوشته: محمد عالم جمال جناب دکتر محی‌الدین مهدی، شخصیت فرهیخته و دغدغه‌مندی هستند و مصروفیت شان روشنگری وکنشگری است در رابطه با گفت‌وگوی اخیر شان

ادامه مطلب »